نخستین روز از آخرین ماه سال قمری، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچگاه مانند آن در تاریخ تکرار نخواهد شد. علی (ع) با فاطمه (س)، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، آخرین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. اول ذیالحجه، روزی مبارک برای همهی پیروان اهلبیت علیهمالسلام است.
خواستگاری امام علی (ع) از حضرت فاطمه (س):
هنگامی که حضرت علی (ع) برای خواستگاری فاطمه (س) رفت، پیامبر در خانه امسلمه بود. علی در زد. ام سلمه پرسید: کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر دستور داد: «در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». علی (ع) وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا نشست. چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از حضور پیامبر مانع از گفتن خواستهاش میشد. پیامبر (ص) که خود علی را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است، سکوت را شکست و فرمود: «میبینم برای حاجتی اینجا آمدهای. خواستهات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواستهات پیش من پذیرفته است».
علی (ع) که برای خواستگاری دختر پیامبر به خانه ایشان رفته بود، خواسته اش را چنین بازگو کرد: «پدر و مادرم به فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنتاسد گرفتید. با غذای خود و با اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دلسوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم میباشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شدهام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمدهام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را میکشید. خوشحال شد ولی جواب قطعی را بر عهده فاطمه (س) گذاشت.
پیامبر گرامی اسلام ماجرای خواستگاری پسر عموی خویش را برای دخترش بازگو کرد و فرمود: «دختر عزیزم! تو علی را خوب میشناسی و به سابقه ایمان، خویشاوندی، فضیلت و پارسایی او آگاهی داری. من همیشه آرزو داشتم تو را خوشبخت کنم و به عقد کسی در آورم که بهترین مرد روی زمین است؛ آیا راضی هستی همسر علی باشی؟» فاطمه خاموش ماند و چیزی نگفت. نغمه تکبیر پیامبر بلند شد: «اللّه اکبر! فاطمه راضی است. سکوت او نشانه رضایت اوست». واکنش فاطمه (س) در برابر خواستگاران قبلی، برگرداندن چهره و اظهار ناراحتی بود اما این بار با سکوت خود صد سخن گفت و روی خود را هم بر نگرداند. آن حضرت نزد علی (ع) که در انتظار پاسخ بود برگشت و رضایت فاطمه را خبر داد.
قرائت خطبه عقد این پیوند آسمانی
سال دوم هجری بود. برای اجرای خطبه عقد، امام علی (ع) به دستور پیامبر به مسجد رفت. همچنین پیامبر به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گرد آورد. پس از مدت کوتاهی همگی در مسجد جمع شدند. پیامبر بر منبر مسجد نشست و در حضور شاهدان، خطبه عقد برترین بانوی اسلام را در مسجد مدینه جاری فرمود. سپس برای عروس و داماد دست به دعا برداشت و فرمود: «خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد.»
ولیمهی ازدواج حضرت علی ع و فاطمه زهرا س
مقدمات جشن ازدواج فاطمه فراهم گردید و برای دادن ولیمه عروسی هماهنگیهای لازم به عمل آمد. داماد به مسجد رفت تا مؤمنان را برای صرف غذای عروسی دختر پیامبر دعوت کند. جمعیت در مسجد موج می زد. علی (ع) نتوانست تنها عدهای را از جمع برگزیند؛ به همین خاطر با صدای بلند به همگان اعلام کرد که: «دعوت مرا به ولیمه عروسی فاطمه بپذیرید». تمام جمعیت حرکت کردند. کمی غذا و زیادی جمعیت، داماد پیامبر را نگران کرده بود. از حضرت کمک خواست. پیامبر (ص) که شرمندگی علی (ع) را دریافته بود، فرمود: «دعا میکنم خداوند به غذا برکت دهد». از برکت دعای ایشان، چهار هزار نفر از آن غذا خوردند و سیر شدند. سپس پیامبر کاسهای طلبید و غذایی در آن ریخت و فرمود: «این هم برای فاطمه و شوهرش».
الگویی برای همه زوج ها
زندگی مشترک علی علیه السلام و فاطمه زهرا (س) در خانهای ساده آغاز شد. امام علی (ع) با نگاهی به زندگی خویش فرمود: «هیچ گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند. او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده خاطر نساخت. در هیچ امری، قدمی برخلاف میل باطنی من برنداشت و هرگاه به چهره اش نگاه می کردم، تمام غصههایم برطرف میشد و دردهایم را فراموش میکردم». آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: «به خدا قسم هرگز کاری نکردم که فاطمه خمشگین شود؛ او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد».