حکومت افغانستان در آستانه نشست سریالی چهارجانبه قرار دارد. نشستی که میان افغانستان و پاکستان با حضور نمایندگان دو قدرت بزرگ جهانی یعنی چین و ایالات متحده امریکا برگزار می گردد .
این نشست -همان گونه گفته می شود- زمینه ای برای ایجاد بستری مناسب مذاکره میان حکومت افغانستان و طالبان است. در آستانه این نشست، طالبان پیش شرط هایی را مطرح کرده اند که با مخالفت حکومت افغانستان مواجه شد و اعلام شد که حکومت افغانستان هیچ گونه پیش شرطی را قابل قبول نمی داند.
مطرح شدن این پیش شرط این گمان را تقویت کرده است، که طالبان برای آن که پشت میز مذاکره حاضر نشوند و از ایجاد روند صلح طفره روند، این گونه پیش شرط ها را مطرح کرده اند.
اما حال این سوءظن ابعاد بیشتری پیدا کرده است ،هم حکومت افغانستان و هم برخی تحلیل گران از زاویه دیگری به مشکل طالبان می نگرند. این طیف تحلیل گران بدین باوراند که تنها مشکل افغانستان پیش شرط هایی نیست که طالبان مطرح کرده و یا خواهند کرد، بلکه انشعاب ها و چند دستگی های درون گروهی طالبان خود یک مشکل جدی برای حکومت افغانستان بوجو آورده است ،حکومت افغانستان اکنون نمی داند که با کدام طیف این گروه مذاکره خواهد کرد، اگر مذاکره حکومت با یک جناح این گروه صورت گیرد، مواضع جناح دیگری طالبان چه خواهد بود؟
حکومت افغانستان اعلام کرده که با طالبان یک دست و متحد مذاکره می کند. اما واقعیت آنست که طالبان یک دست و متحدی که از فرماندهی واحدی پیروی کنند، وجود ندارد.
بعد از اعلام مرگ ملا عمر،از بطن طالبان دو گروه عمده بیرون آمد، یکی گروهی است که رهبری ملا منصور را می پذیرد و گروه دیگری که تمرد کرده ، و هر کدام نیز گروه خود را طالبان حقیقی می خواند و گروه رقیب را یا منحرف و یا وابسته به استخبارات پاکستان می داند. گرچه حکومت افغانستان هنوز دل به مذاکره و نشست و برخاست های سیاسی خوش می دارد،اما بی گمان این نگرانی وجود دارد که این تلاش ها نیز به نتیجه ای منجر نگردد و راه به جایی نبرد، و بعد از گذشت زمستان دور باطلی از خشونت ها بار دیگر تکرار شود و نشست های چهار جانبه هم صرف برای اتلاف وقت و خریدن زمان برای طالبان باشد.
گرچه که طالبان در زمستان دست از خشونت ورزی برنداشته و در زمستان سرد نیز خونهای گرم جوانان کشورما را رنگ سنگ فرش های خیابان های پایتخت کردند و با کشتن جوانانی از رسانه های گروهی،جنایتی جدیدی خلق کردند و نشان دادند که در خشونت ورزی این گروه، هیچ حد و مرزی وجود ندارد.
آنچه برای مردم افغانستان نگرانی جدی بوجود آورده آنست که طالبان بعد ازگذشت بیش از بیست سال هنوز به حداقل از آگاهی دست نیافته اند، هنوز نمی دانند که اجیر شدگان یک کشور خارجی هستند و در جهت اهداف و منافع آنها کار می کنند، خشونت می ورزند و جنایت انجام می دهند، و جز این که خیانتی به کشور خود انجام دهند و زادگاه خود را ویران کنند، هیچ سودی را نه در دنیا و نه درآخرت نصیب نخواهند برند.
تششت کنونی گروه طالبان، وضعیت این گروه را در نیمه اول دهه هفتاد به یاد می آورد . در آن هنگام که طالبان هنوز تازه نفس بودند و رویای امارت اسلامی را در سر می پروراندند، هر نقطه ای را که تصرف می کردند، افرادی درآن مستقر می شدند به اصطلاح بساط حکومت داری را می گستردند و تا زمانی معینی انجا حضور داشتند و بعد از آن به صورت گروهی منتقل می شدند وتیم دیگری در منطقه حضور می یافت و شیوه و رویه خاص خود را داشت.
اطلاعاتی که در آن زمان به بیرون درز کرده بود،گواه بر آن بود که هرتیم این گروه وابسته به یکی از مراکز "آی اس آی" در پاکستان است، و هر گروه از جایی فرمان می برد. همین که ماموریت آنها به سر می رسد از جانب آن مرکز فراخوانده شده به جای دیگری گسیل می شود، گروه دیگری به جای آنها استقرار می یابد.
پراگندگی فرماندهی این گروه را هم از اختلافات داخلی مصئون می داشت و هم تحت کنترل شدید تر قرار می داد و هم قدرت خشونت ورزی این ها را بیشتر می کرد، و رقابت ناخواسته ای نیز میان تیم ها بوجود نمی آمد .
وضعیت کنونی و ایجاد گروه و دسته های گوناگون و هرکدام به ساز خود رقصیدن ، و نبود مرکزیت واحد، این گمان را تقویت کرده است که: سازمان استخبارات پاکستان هم برای مانور بیشتر و هم برای به بازی گرفتن حکومت و جامعه جهانی این گروه را به دسته های گوناگون تقسیم کرده است که هرگروه از مراکز جداگانه فرمان می برد، و این تشکیلات جدید برحیات خشونت بار این گروه می افزاید و هم راه دست یابی به این گروه را دشوار می سازد.
در شرایط کنونی خطری دیگری که این گروه را تهدید می کند حضور داعش در افغانستان است،و چند دستگی این گروه هم می تواند این گروه را از مذاکره با حکومت افغانستان خلاص کند و هم از کمند داعش مصئون بدارد.
هرگاه داعش بخشی از این گروه را جذب کند، باز هم بخش هایی دیگر این گروه هم چنان زنده و فعال خواهد ماند و از خطر استحاله در درون داعش مصئون خواهد شد.
دیدن این وضعیت است که گمانه زنی های بیشتری را تقویت کرده و این ذهنیت را بوجود آورده است که اصلا گروه طالبان برای مذاکره و جذب در قدرت بوجود نیامده تا حکومت افغانستان به مذاکره دل خوش دارد، و تمام وقت و امکانات و سرمایه خود را در این جهت به مصرف برساند .
آنچه حکومت و نهادهای وابسته به حکومت در این راستا انجام داده اند جز هزیمت و وقت کشی و تحمیل هزینه های کمر شکن حاصلی نداشته است.
بر اساس برخی آمارهای منتشر شده هشتصد میلیون دالرتا هنوز از طرف شورای عالی صلح به مصرف رسیده و غرض نیز جذب گروه طالبان و پیوستن آنها به دولت بوده که تا هنو جز جمع کردن اسلحه های کهنه و به درد نخور حاصلی ببار نیآورده است.
لذا این تردید جدی بوجود آمده است که نه تنها گروه طالبان وسیله ای برای اهداف حکومت پاکستان است که حتی مذاکره سیاسی نیز بازی جدیدی است که پاکستان حکومت افغانستان را در یک دور باطل قرار داده است. مذاکره برای حکومت پاکستان راهی برای صلح نیست بلکه وسیله ای برای سرگرمی حکومت و به بازی گرفتن افکار عمومی است.
حتا گمان برآنست که اگر طالبان با روسیه هم نزدیک شوند و امکاناتی هم بدست آورند، باز هم از زیر نظر سازمان استخبارات پاکستان بدور نخواهند بود و این گروه هم چنان در ظل حمایت و هدایت استخبارات پاکستان خواهد ماند.
گمان ناصوابی خواهدبود که این گروه در نزدیکی به روسیه و کشورهای دیگر،ازچنگال و سیطره سازمان استخبارات پاکستان رهایی پیدا کند.
در داخل این گروه درگذشته هم کسانی گاهی دم از استقلال زده بودند و یا دست کم شایبه استقلال خواهی از خود بروز دادند که به بهای جان شان تمام شد، و یا آن که به زندان های پاکستان افتاده است.
بنابراین حکومت افغانستان به جای آن که در چرخه سیاست پاکستان قرار گیرد و دور باطل مذاکرات بی حاصل را تجربه کند، بهتر است راه هایی را جست و جو کند که بنفع مردم و حکومت افغانستان بیانجامد. سبب تقویت موضع حکومت افغانستان گردد.