دولت مستعفی منصور هادی مدعی شد که ایران ساختمان سفارت یمن در تهران را تحویل دولت حوثی ها داده است.
اگر این گزارش درست باشد، ایران دولت حوثی ها مستقر در صنعا را به رسمیت شناخته است نه دولت مستعفی و فراری مستقر در ریاض را.
هنوز هیچ مقام ایرانی در این باره اظهار نظر نکرده است.
دولت هادی قبل از این، سفارت یمن در تهران را تعطیل کرده بود.
عبدالله السیری؛ سفیر سابق دولت هادی در تهران در مصاحبه با روزنامه الشرق الاوسط گفت که حوثی ها سفارت یمن در تهران را بازگشایی کرده اند.
وی افزود: قبل از این شخص خودم تصمیم تعطیلی سفارت یمن در تهران را به وزارت خارجه ایران ابلاغ کرده بودم.
سفیر سابق یمن در تهران افزود: مشخص شده است که تعدادی از کارکنان سفارت یمن در تهران با حوثی ها همکاری دارند. آنها تصمیم گرفتند در تهران باقی بمانند و با حوثی ها و حامیان رئیس جمهور سابق (علی عبدالله صالح) همکاری کنند.
این یکی از مهم چالش ها در روابط بین الدول است که در کشورهایی که دستخوش انقلاب، کودتا، شورش یا بنا به هر دلیلی دچار جا به جایی در قدرت مرکزی می شوند، سایر کشورها چگونه با دولت های جدید و پیشین، تعامل داشته باشند.
این وضعیت اکنون مدت هاست که گریبانگیر یمن نیز شده است.
در یمن، مردم این کشور از نیروهای مبارز و انقلابی انصارالله به رهبری عبدالملک الحوثی پشتیبانی کرده و حکومت پیشین این کشور به رهبری عبدربه منصور هادی را به زیر کشیده و ساقط کرده اند.
در این نبرد همچنین ارتش یمن نیز از نیروهای انقلابی اعلام حمایت کرده و در برابر رژیم سابق، دست به سلاح برده است.
صنعا؛ پایتخت یمن ماه هاست که در تسلط نیروهای انقلابی و مردمی است که طی آن، منصور هادی به عنوان رییس جمهوری پیشین یمن، پس از سقوط صنعا رسما از مقام خود استعفا داد و دولت را به نیروهای انقلابی واگذار کرد. او بعدا به عدن گریخت و در آنجا بار دیگر اعلام حکومت کرد؛ اما پس از چندی وقتی عدن نیز به دست نیروهای انقلابی، سقوط کرد، او مجبور شد به ریاض پایتخت عربستان سعودی، فرار کند؛ اما همچنان داعیه «ریاست جمهوری قانونی یمن» را نیز با خود به ریاض برد و مدعی شد که او تنها نماینده قانونی و مشروع مردم یمن است.
سازمان ملل و بسیاری از کشورهای جهان که همسو با غرب و اعراب هستند هم ریاست جمهوری او را به رسمیت می شناسند و تاکنون از پذیرش شورای انقلابی مسلط بر صنعا و بخش های وسیعی از یمن، سر باز زده اند.
این امر یک چالش دوگانه و تناقضی جدی را در داخل و خارج از یمن ایجاد کرده است.
جامعه جهانی، دولتی را به رسمیت می شناسد که هیچ جایگاه اجتماعی در میان مردم یمن ندارد و از هیچ پایگاه جغرافیایی رسمی و قابل اتکایی نیز در داخل مرزهای یمن برخوردار نیست؛ اما در برابر، مردم یمن از انقلابی پشتیبانی می کنند که صنعا پایتخت را در کنترل خود دارد و عملا بخش های وسیعی از کشور را اداره می کند.
در این میان، تفاوتی نمی کند که ایران سفارت یمن در تهران را به حوثی ها واگذار کرده باشد یا این سفارت همچنان بر اساس تصمیم دولت پیشین منصورهادی، تعطیل باشد؛ آنچه در عمل جریان دارد این است که یمن در بیرون از مرزهای این کشور یک دولت دارد و در داخل مرزهایش دولتی دیگر.
دولتی که از حمایت امریکا و سایر کشورها برخوردار است و دولتی که با حمایت و انقلاب مردم یمن، ایجاد شده است و بخش های وسیعی از کشور را در سلطه خویش دارد.
با این حساب، کدامیک نماینده قانونی مردم یمن هستند؟ جهان باید با این وضعیت دوگانه، چگونه برخورد کند؟ منافع کشورهایی مانند عربستان و امریکا و دوستان و هم پیمانان شان اهمیت دارد، یا تصمیم ملی و همگانی مردم یمن؟
تکلیف دموکراسی و آرای ملت در تعیین سرنوشت دولت چه می شود؟ آیا اینکه زمانی در گذشته یک انتخابات حد اقلی، صوری و فرمایشی برگزار شده و منصور هادی را رییس جمهور تعیین کرده، مهم است یا اینکه مردمی با به جان خریدن جنگ و تجاوز خارجی و فقر و کشتار، در برابر یک نظام فاسد وابسته به عربستان سعودی و امریکا و اسراییل، انقلاب کرده و اداره ای انقلابی را در پایتخت کشور ایجاد کرده اند؟