در دنیا نمی توان کشوری را سراغ گرفت که مردم آن از حالت بدوی بیرون نیامده باشد.یا قومی بر سر تحمیل هویت خود بر سایر اقوام، در جدال و کشمکش بسر برد.
در استبدادی ترین کشورهای دنیا نیز هویت های متکثر به رسمیت شناخته شده و احترام به کثرت ها،جزیی از قوانین نافذه آن کشورها درآمده است.رسمیت یافتن تنوع وکثرت بر مبنا ودید گاه های انسان شناختی و معرفتی استوار است.
جامعه شناسان و مردم شناسان فراوانی بدین باورند که در دنیا نه نژاد و قوم خالص یافت می شود ، نه زبان خالص .همه نژاد ها و اقوام ساکن در جهان به نحوی با هم اختلاط و آمیزش داشته و ارتباط های گسترده، زمینه و بستر این آمیزش را بوجود آورده است.
قرن بیستم که به قرن ارتباطات معروف شده است، رفت و آمد ها بیش تر بوده امکان اختلاط و امتزاج را بیش از گذشته افزایش داده است. چنانچه به قاطعیت می توان گفت که هیچ نژاد و قوم و زبان و حتا دین خالصی را نباید سراغ گرفت. معرفت شناسان نیز گفته اند که اگر از دریچه معرفتی نیز بدنیا نگریسته شود نمی توان کشور، قوم و جامعه ای را سراغ گرفت که معرفت های اجتماعی سیاسی و فلسفی و یا مذهبی آن جامعه تولید و فرآورده انحصاری آن جامعه باشد.
در مجموع این روند نشان می دهد که هیچ کس نباید ادعای خلوص داشته باشد.لذا نباید چنین ادعایی را پذیرفت که آنچه او دارد خالص و ناب است.
پذیرفتن کثرت ها دید گشوده ای را به ارمغان می آورد، تکبر و خود بینی های جاهلانه را بیرون می افکند. اما در جامعه ای که هنوز با اسطوره ها زیست می کند و به اسطوره ها افتخار می ورزد، جدال بر سر هویت از خلوص افسانه ای برخوردار است.
وقتی گروهی در شعار راهپیمایی خود می نویسد که "غیر پشتون ها از کشور بیرون شود" این شعار از یک ذهنیت بدوی و ما قبل تاریخ نشات می گیرد، ذهنیتی که انگار در غارهای ما قبل تاریخ زیست کرده حتا روشنایی چراغ تاریخ را نیز ندیده است.
در افغانستان جدال بر سر واژه "افغان"به یک بحران تبدیل شده است. این که در شناسنامه الکترونیک درج شود یا نه؛ که برخی بدین گمان اند که این واژه هویت ما را تشکیل می دهد و باید در شناسنامه ای که توزیع می شود درج شود و مخالفان باور دارند که این نام ویژه یک قوم در افغانستان است، نمی توان هویت خود را با یک قوم ابراز کرد.
لذا درج کلمه "افغان" هیچ معنای جز انحصار سیاسی و فزون خواهی به همراه ندارد.
بدوی اندیشی تنها در اصرار بر درج کلمه "افغان" خلاصه نمی شود؛ بلکه بدویت به عنوان یک مبنای معرفتی تمام وجوه زندگی و ذهن کثیری از مردم کشورما را در خود فرو برده است.
قانون، پارلمان، انتخابات، دموکراسی همه واژه هایی هستند که سلفیت قومی معنای تهوع آوری از آن بیرون می دهند.
این سلفیت قومی با سلفی های دینی قرابت و نزدیک بی شماری دارند.سلفیت دینی خواهان رفتن به سوی اسلام اولیه و برگرفتن قانون از آن مبدا هستند، حال این راه را چگونه می روند و چگونه سینه ستبر تاریخ را می شکافند، به نظر چون آب در هاون کوبیدن می ماند.
سلفیت قومی نیزخواهان بازگشت به دوران حکومت های قومی و چیرگی رهبر قبیله در کشور می باشند. این جماعت آیده ال ترین حکومت را زمان احمد خان ابدالی و یا عبدالرحمن خان می دانند که تمام نظام سیاسی در دست یک فرد یا حداکثر یک خانواده بوده است.
بنابراین این جماعت نیز خواهان ایجاد همان پلی هستند که بتوانند اکنون را به گذشته وصل کنند تا به حکومت ایده ال خود دست یابند. معنای دیگر این اصرار ها آنست که این جماعت متصلب هنوز گفتمان های جدید سیاسی و معرفتی دنیای کنونی را درک نکرده ،هنوز به اطراف خود چشم نگشوده اند تا بدانند که آنچه آنها خواهان زرع آن هستند در این زمین نمی روید.
جمع مقابل، استدلال می کنند که گذشته را باید به گذشته سپرد، زمان تغییر یافته ، گفتمان عوض شده است از دایره های تنگ گذشته باید عبور کرد وارد دنیای جدید شد که پاک با دنیای گذشته تفاوت یافته است.
اگر چنانچه کسانی بخواهد استبداد قومی را بوجود آورد از آوردن آن ناتوان است زیرا؛ وقتی معرفت در انحصار کسی نیست، بسط معرفت ،بی گمان بسیاری از پیآمد ها را با خود همراه می آورد که به رسمیت شناختن هویت های متکثر قومی یکی از آن پی آمد ها است.
حکومت هم چون در چهارچوب گفتمان جدید بوجود آمده است و همان گونه که انتخابات را به عنوان تنها گزینه مطلوب برای گزینش حکومت به رسمیت شناخته و از آن دفاع می کند،کثرت هویت های اجتماعی و فرهنگی نیز از سوی حکومت به رسمیت شناخته شود و حکومت در برابر اندیشه های بدوی از هویت مدنی خود دفاع کند و نگذارد که روند روبرشد جامعه وسیاست بار دگر در محاق اندیشه واپس گرایانه سلفیتقومی محصورومحدود گردد.
گر چه جدال کنونی میان طرفداران و مخالفان درج واژه "افغان" در شناسنامه های الکترونیکی است؛ اما اگر به ریشه و خاستگاه هر دو طرف نگاه دقیق تر و مو شکافانه تر صورت گیرد در خواهیم یافت که جدال تنها ریشه سیاسی ندارد بلکه ریشه در باور های معرفتی و طرز دید و تلقی هر دو طرف از دنیا، فرهنگ، سیاست و حکومت و...دارد.
جمعی یا نمی توانند درک کنند یا آن که خود را به نفهمی آشکار زده اند ؛ نه تحولات دنیا را در نظر می آورند و نه تغییراتی که در کشور ایجاد شده است را می بینند ،خواهان رفتن به سوی حکومت استبدادی قومی هستند .
طرف مقابل می خواهد(حداقل)همراه با زمان حرکت کند و نمی خواهد تفکر سلفیت قومی را بپذیرد. حکومت به جای آن که تردید روا دارد و روند توزیع شناسنامه الکترونیکی را به تعویق اندازد، باید از موضع مدنی برخورد کند با اندیشه های سلفی به مقابله برخیزد.
اندیشه های سلفیت قومی اگر خطرناک تر از سلفیت دینی نباشد بی گمان کمتر از آن نخواهد بود. هر دو اندیشه خاستگاه یگانه دارند و هر دو نیز راه رسیدن به هدف را خشونت می دانند. به نظر می رسد که مقابله با اندیشه های انحصار گرایانه قومی هم به نفع تمام مردم افغانستان است و هم به نفع تمامیت خواهان که شاید تجدید نظر کنند و دنیا را از منظر دیگر بنگرند.