جان کری؛ وزیر خارجه امریکا در دفاع از توافق هسته اى با ایران در موزه قانون اساسی شهر فیلادلفیا سخنرانى کرد و گفت بزرگترین مشکلات جهان را میتوان با دیپلماسی حل کرد.
آقای کری گفت که مفاد کلیدی این توافق سال های طولانی ادامه خواهد داشت.
وی گفت:"من و آقای اوباما معتقدیم که این توافق، خواسته ما را برآورده میکند."
وی افزود که ایران در آستانه دستیابی به بمب اتمی بود و فقط با مذاکره بود که حاضر شد به آژانس اجازه بازرسی بدهد.
جان کری گفت:"تردیدی نسبت به مؤثربودن توافق هسته ای با ایران وجود ندارد... سخت ترین تحریم ها نتوانست ایران را به زانو دربیاورد و ما با دیپلماسی توانستیم مؤثرتر از تحریم ها عمل کنیم. مذاکرات باعث شد که ایران برنامه هسته ای خود را متوقف کند."
جان کری گفت:"با ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم ذخیره شده در سطح ۳/۶۷ درصد کسی نمی تواند بمب بسازد و اکنون راه های دستیابی ایران به ساخت بمب اتمی مسدود شده است. ایران نمیتواند هیچگونه فعالیت غیرقانونی داشته باشد."
سخنان تازه جان کری، از دید آگاهان، دو جنبه جالب توجه دارد: یکی اذعان او به اینکه دیپلماسی اعجاز می کند و می تواند در بسیاری از موارد و زمینه ها، جایگزین بهتری برای جنگ باشد و دوم، تناقض های عجیبی که یکبار دیگر در اظهار نظر او در مورد برنامه اتمی ایران، مطرح شد.
در این تردیدی نیست که دیپلماسی همواره بهترین، کوتاه ترین، زودبازده ترین و مؤثرترین راه برای حل مشکلات بزرگ جهان است.
پایه دیپلماسی بر اساس خرد انسانی و منطق گفتگو استوار است و دیپلماسی به ما امکان می دهد تا از نیروی استثنایی و منحصر به فردی که خداوند در اختیار انسان گذاشته است، به خوبی استفاده کنیم و به این ترتیب، جهانی امن تر و انسانی تر داشته باشیم.
اتفاقا این خبر خوبی است که یک امریکایی به این نتیجه می رسد که با دیپلماسی می توان بزرگ ترین مشکلات جهان را حل کرد؛ زیرا اصلی ترین کسی که باید متوجه این حقیقت شود یک مقام مسؤول امریکایی است.
این به آن دلیل است که امریکایی ها بیشتر از دیگر مردم جهان، برای حل مسایل جهانی، از زور استفاده می کنند و به دیپلماسی ارج و ارزشی قایل نیستند.
امریکایی ها بیشتر از دیگران، به دلیل آنکه منطق گفتگو را کنار گذاشته اند و خرد انسانی را برای مدیریت بحران های جهانی، تعطیل کرده اند، صلح و امنیت بین المللی را نیز به مخاطره انداخته اند.
به عنوان یکی از بدیهی ترین و آشکارترین شواهد در این زمینه می توان به حمله های اتمی امریکا به هیروشیما و ناگازاکی جاپان اشاره کرد.
ابعاد فجایع ناشی از این حملات، هنوز هم در حال گسترش است و بر اساس یک ارزیابی، سالانه ۳۰۰۰ نفر از ساکنان این دو شهر جاپان در نتیجه استنشاق تشعشعات رادیواکتیو به جا مانده از بمب های اتمی امریکا، بیماری های ناشی از آن حمله و توابع جانبی دیگر آن، جان می بازند؛ صرف نظر از اینکه در زمان حمله به این دو شهر، صدها هزار انسان بی گناه کاملا خاکستر شدند.
این در حالی است که براساس ارزیابی هایی که اکنون کارشناسان روابط بین الملل و تاریخ وقایع جنگ جهانی دوم، به دست می دهند، جاپان در روزهایی که حمله اتمی امریکا صورت گرفت، به اندازه ای ضعیف و آسیب پذیر شده بود که تنها یک تهدید به حمله نظامی شوروی کافی بود تا تسلیم شود و دست از جنگ بکشد؛ اما مقام های امریکایی به دلیل فاصله ای که از منطق گفتگو و دیپلماسی داشتند و جنون قدرت ناشی از دستیابی شان به یک سلاح مرگبار تازه به نام بمب اتمی، آنها را به استفاده از این سلاح ها علیه جاپان، وسوسه می کرد و منتظر نتیجه دیپلماسی نماندند و به جاپان حمله اتمی کردند.
همین رویه را می توان در دیگر جنگ های بزرگ امریکا در جهان نیز دنبال کرد.
مثلا براساس روایتی که اخیرا روزنامه اشپیگل فاش کرد، رژیم بوش گزینه حمله اتمی به افغانستان را نیز پس از حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در نظر داشت!
با این حساب، این خوشحال کننده است که یک مقام امریکایی برای نخستین بار به این نتیجه می رسد که با دیپلماسی می توان مشکلات بزرگ جهان را حل کرد!
اما جان کری در ادامه همین سخنان در مورد دستیابی ایران به سلاح اتمی دچار تناقض می شود و از یکسو می گوید ایران در آستانه دستیابی به بمب اتمی بود و از سوی دیگر، به گونه ای مدعی می شود که مذاکره ایران را مجبور به توافق کرد که تصور می شود ایرانی ها تسلیم و بازنده شده اند.
در حالی که ایران بارها گفته اصولا در پی دستیابی به بمب نیست و به همین دلیل، بحران اتمی اش را یک بحران «غیر ضروری» می دانست که باید از طریق مذاکره حل شود.
آقای کری در ادامه به ناکارآمدی ابزار تحریم نیز اعتراف می کند و می گوید تحریم ها نتوانست ایران را به زانو دربیاورد و مهم تر از آن اینکه می گوید تحریم ها کارکرد یکجانبه ندارند و برای طرف تحریم کننده نیز مضر اند. در گذشته چنین اعترافی را از زبان یک مقام امریکایی شاهد نبودیم.