روز یک شبنه گذشته خبرنامه ای از سوی ارگ ریاست جمهوری افغانستان منتشر شد که خبر از تاخیر توزیع شناسنامه های الکترونیکی می داد.
این درحالی است تا هنوز چندین بار به توزیع شناسنامه تاکید رفته اما دوباره به تاخیر افتاده است .
آخرین بار جلسه شورای وزیران به ریاست رئیس اجرائی کشور تصویب کرده بود که دوره آزمایشی توزیع شناسنامه الکترونیکی- که به غلط تذکره برقی نام گرفته است- در ۲۸ اسد سال جاری آغاز خواهد شد.
انتخاب این روز به نظر می رسد که به صورت نمادین وسمبولیک بوده باشد ؛زیرا این روز مصادف است با سالروز استرداد استقلال افغانستان توسط شاه امان لله در سال ۱۹۱۹. این پرسش مطرح می شود که چرا یک رخداد کوچک این همه تاثیر بزرگ بر جای می گذارد و این همه باعث بگو مگوهای سیاسی می شود؟
واقعیت آنست که علی رغم گذشت چهارده سال از عمر حکومت داری جدید در کشور، هنوز حکومت گران افغانستان نمی دانند که با مردم خود چگونه رفتار کنند، دوم آنکه هنوز در کارهای حکومت اولویت بندی دیده نمی شود، معلوم نیست که کدام کار حکومت در اولویت نخست قرار دارد و کدام یکی مقام دوم یا سوم را احراز می کند.
در هفته اخیر وقتی عکس شناسنامه های الکترونیکی در صفحه های فیسبوک منتشر شد این پرسش را بر انگیخت که چرا دستگاه اجرایی طراح صفحه شناسنامه، قطار شتر را بر روی صفحه آن قرار داده است.
این قطار شتر توجیهات و تبصره های گوناگونی در پی داشت. برخی گفتند شناسنامه یک سند ملی است باید طرحی روی انجام می پذیرفت که همه مردم متعلق آن باشد نه یک قوم ، یک مذهب و دیدگاه خاص سیاسی.
ترسیم قطار شتر در شناسنامه بیانگر آنست که هنوز جامعه افغانستان به حالت بدوی و کوچی گری زیست می نماید و نشان می دهد که هنوز مردم به گذشته تعلق دارد نه به دنیای کنونی.
لذا از دولت خواستند که عکس های شترها را از روی شناسنامه بردارد.
برخی اظهار داشتند که از میان این همه آبدات تاریخی که بیانگر تمدن و فرهنگ کشور است، چرا قطار شتر انتخاب شده است؛ و هشدار دادند که باید یکی از ابدات تاریخی به جای شتر قرار گیرد.
علت این همه انتقاد از یک برگ شناسنامه چیست؛ آیا مردم بیش از حق خود از حکومت انتقاد می کنند ، یا آن که مثلا عوامل دیگری سبب می شود که حکومت با انتقاد صریح مردم مواجه شود؟
به هر صورت آنچه که از جانب حکومت ارایه می شود مورد رضایت مردم قرار نمی گیرد و گاهی اعتراض های اجتماعی را به همراه می آورد.
متاسفانه این گونه پرسش ها نیز ازسوی حکومت پاسخ داده نمی شود تا مردم در روشنایی اظهارات حکومت گران قرار گیرند و قناعت حاصل کنند.
گویا سران حکومت هم در توهم بسر می برند و گمان می کنند که بیش از مردم کوچه و بازار می دانند و آگاهند و بر منافع مردم بیش از آنها اشراف دارند.
اما به دید این قلم، آنچه در صفحات اجتماعی بازتاب یافته و تاخیرهای مکرری که در توزیع شناسنامه الکترونیکی بوجود آمده است، همه ناشی از ذهن پُر تشویش حکومت گران افغانستان است. توضیح این که حکومت افغانستان متاسفانه به شعاری که می دهد باور ندارد. زیرا؛ حکومتی که شعار مردمی می دهد،مشروعیت خود را از مردم می داند، باید به مردمی بودن خود ایمان داشته باشد و کارهای بزرگ و کوچکی را که مستقیما به مردم مربوط می شود پشت درهای بسته انجام ندهد، با مردم مشوره کند و با مردم در میان بگذارد.
یعنی حکومت باید زمانی که دست به طراحی شناسنامه الکترونیکی زده بود از طریق رسانه های گروهی اعلام می کرد و از طراحان کشور درخواست می نمود که طرح های خود را با این ویژگی ها در اختیار این دستگاه اجرایی قرار دهد.
طرح هایی جمع آوری شده انتخاب و در معرض دید و داوری اذهان با سواد مردم قرار می گرفت و از میان آنها یکی انتخاب می شد در این صورت نه توزیع شناسنامه این همه وقت مردم را می گرفت و نه هم اذهان مردم را با تشویش و نگرانی مواجه می کرد.
دست کم گرفتن مردم، سبب می شود که عوارض و پیامدهای نا خواسته ای داشته باشد ویک امر کوچک به یک معضل بزرگ ملی تبدیل گردد.
یکی از پیامدهای بی توجهی به دیدگاه های مردم، آنست که این ذهنیت به وجود آید که حکومت درصدد تحمیل دیدگاه خود بر مردم است.
درجامعه قطب بندی شده ای مثل افغانستان و با توجه به وضعیت آشفته ای که در آن قرار داریم، به وجود آمدن این ذهنیت دور از ذهن نیست.لذا اگر حکومت دارای ذهنیت آشفته نباشد واقعا به شعارهایی که می دهد ایمان و باور داشته باشد و درصدد ایجاد یک فضای سالم انسانی در میان مردم باشد، باید قبل از اقدام عملی، ذهنیت ها را برای عمل خود آماده کند.
آماده کردن ذهنیت ها، مشارکت مردم در اموری است که مربوط به خود مردم می شود. حتما حکومت افغانستان می داند که آگاهان و
باسودان کشور تنها به گرد حکومت جمع نشده اند، هستند خلاقیت های فکری که دارای دیدگاه و نظر هستند و می توانند حکومت را یاری رسانند.
اما؛متاسفانه حکومت افغانستان چنان دچار تزلزل و بی برنامگی است که حتا اولویت های کاری خود را نمی داند. رئیس جمهور یک لحظه به فکر روابط با پاکستان است ولحظه دیگر به فکر شناسنامه وتوزیع آن می افتد وحتما لحظه های بعد به فکر های بعد الی اخ... .
این دخالت های بی رویه و نا بجا بیانگر اشراف و تسلط رئیس جمهور را بر اوضاع کشور نشان نمی دهد، بلکه آشفتگی ذهنی و روانی شخص رئیس جمهور و حکومت گران افغانستان را به نمایش می گذارد.
این حکومت نه چون یک سیستم سیاسی و بروکراسی جدید است که هر کدام در جای نشسته و کاری انجام دهد بلکه چنان یک قشله نظامی است که تمام تصمیم گیریها به یک فرمانده سپرده شده باشد.
در این صورت نه کاری از پیش می رود و نه هم ذهنیت شفافی برای مردم ایجاد می شود و نه کارهای مهم و اساسی در کشور صورت می گیرد.
به هرحال هر انسانی دارای توانایی های محدودی است. هیچ انسان نمی تواند همه امور یک کشور را مدیریت کند، لازمه یک مدیریت کارآمد آن نیست که به هر جای سرک بکشد و همه امور توسط او انجام پذیرد،بلکه مدیریت سالم به مدیریتی گفته می شود که از تمام ظرفیت های یک جامعه و کشور و دستگاه حکومت استفاده مطلوب وبهینه صورت گیرد که شور بختانه این ظرفیت در حکومت گران کشور ما وجود ندارد.
ازاین جهت است که هیچ یک از نابسامانی های ما به سامان نمی رسد، وضعیت هر روز آشفته تر از روز گذشته می شود، هر حادثه کوچکی چون شبنمی در خانه مورچه است که به ویرانی آن می انجامد.