بیش از ۲۰۰۰ روحانی و عالم دینی از ولایتهای هرات، غور، بادغیس و فراه با تجمع در ولایت هرات حمایت البز.کشان را از نیروهای امنیتی اعلام کردند.
بیشتر شرکت کنندگان، امامان و خطیبان مساجد بودند.
مشخص نیست که تجمع این روحانیان یک اقدام خودجوش بوده یا با حمایت دولت سازماندهی شده است.
مولوی عبدالرحمن مولوی زاده؛ خطیب مسجد و مدیر مدرسه ای در هرات گفت:"اگر هزار بار به درد و رنج لعنت بفرستیم جای یک سرباز امنیتی کشور را پر نمیکند و نیاز است که علما قدم عملی برای حمایت از این سربازان بردارند."
او گفت که نیروهای امنیتی، "فرزندان عزیز این کشور هستند که سینه خود را در برابر کسانی که نمیخواهند صلح و امنیت در کشور حاکم شود، سپر کردهاند."
آقای مولوی زاده افزود که این روحانیان برای موفقیت نیروهای امنیتی افغانستان "شب و روز دعا میکنند."
چندی قبل نیز هزاران روحانی در یک اقدام بیسابقه در کابل حمایتشان را از نیروهای امنیتی اعلام کردند.
صرف نظر از این که گردهمایی های هرات و پیشتر از آن کابل، با هماهنگی و سازمان دهی دولت، همراه بوده یا به صورت خودانگیخته برگزار شده است، واقعیت این است که جلب حمایت روحانیون از نیروهای امنیتی و زیر سؤال بردن رویکرد مخالفان در آنچه آنها «جهاد» می خوانند از دیرباز یکی از استراتژی های اصلی دولت مرکزی چه در گذشته و چه در حال حاضر، برای دست یافتن به صلح، گسترش ثبات و جلب حمایت اقشار مختلف مردم از نیروهای امنیتی بوده است.
اگرچه نیروهای امنیتی از حمایت های بخش وسیعی از مردم افغانستان برخوردار هستند؛ اما به باور شماری از کارشناسان مسایل امنیتی، تروریست ها نیز در میان مردم اغلب نقاط ناامن کشور، پایگاه های اجتماعی نیرومندی دارند و همین امر، سبب پیچیدگی وضعیت امنیتی در این بخش ها شده است.
مقام های نظامی کشور نیز به ویژه در پی بروز ناامنی های خونین هفته های اخیر در ولایت بدخشان در شرق کشور، مدعی شدند که در مناطقی که تروریست ها فعالیت می کنند به ویژه در ولسوالی های جرم و وردوج بدخشان، مردم محلی با نیروهای امنیتی، همکاری لازم را ندارند و همین امر، زمینه را برای نفوذ و سربازگیری تروریست ها در این مناطق، تسهیل کرده است.
از جانب دیگر، بر پایه مطالعات جامعه شناختی، تروریزم، افراط گرایی و تلقی خشونت گرایانه و تندروانه از دین، در مناطق بسته، سنتی و روستایی که مردم، غالبا به امامان مساجد، علما و خطیبان، اقتدا می کنند و در برخورد با مسایلی از این دست، از آنها دستور می گیرند، زمینه های بیشتری برای رشد دارد. دلیل این همبستگی البته این نیست که دین و پیام دینی، ماهیتی خشونت پرورانه و افراطی دارد؛ بلکه طرز فکر بسیط و بسته کسانی است که با استفاده از بیسوادی توده مردم، خود را به جای عالم دینی و روحانی مذهبی، معرفی می کنند و در واقعیت امر، در راستای اهداف و برنامه های حامیان تروریزم و افراط گرایی تبلیغ و عمل می کنند.
با این حساب، ورود عالمان دینی واقعی و روحانیون حقیقی در برابر این صف مرتجع و منحط، ضرورتی است که به عقیده مبتکران این استراتژي، می تواند به کاهش افراط گرایی و خشونت، فاصله گرفتن مردم از تروریست ها و در نهایت، تضعیف تروریزم و برچیده شدن پایگاه های اجتماعی و مردمی آنان منجر خواهد شد.
در دوره حکومت جدید به ویژه توجه به این رویکرد، بیشتر شده است و اینک تصور می شود دعای عالمان دینی، بدرقه راه نیروهای امنیتی در نبرد با تروریزمی است که از نام اسلام و جهاد بر علیه مسلمانان و مجاهدین استفاده می کند و در واقع، به نیابت از دشمنان اسلام و جهاد در افغانستان می جنگد.
اینکه این رویکرد تا چه حد می تواند پاسخ و پیامد مثبت به همراه داشته باشد، شاید در کوتاه مدت مشخص نشود؛ اما آنچه ضروری به نظر می رسد فراتر بردن این نوع حرکت ها از دایره سازمان دهی دولتی و عمومیت بخشیدن به آن به عنوان یک حرکت وسیع اجتماعی و همگانی است. در این صورت، کمترین فایده این موضوع این است که مخالفان دیگر نمی توانند استدلال کنند که دولت به منظور مشروعیت بخشیدن به خود و سرکوب مخالفان، عالمان دینی را «استخدام» کرده است.
مردم هم به عالمان دینی غیر دولتی، بیشتر از علمایی که در نهادهایی مانند شورای سرتاسری علما عضویت دارند و از دولت، معاش می گیرند، اعتماد، اعتنا و اعتقاد دارند و توصیه های آنان را جدی می گیرند.