از قرن هفدهم به بعد در غرب، نهضتی در زمینه مسائل اجتماعی و در قالب «حقوق بشر» پدید آمد، که در آن نویسندگان و متفکران غرب افکار خویش را در قالب دفاع از حقوق طبیعی و فطری بشر با دو محور «آزادی» و «تساوی» حقوق زن و مرد مطرح کردند و حتی مدعی شدند که بدون تامین آزادی زن و تساوی حقوق او، سخن راندن از آزادی و حقوق بشر بیمعنی است. آن ها کلید تمام مشکلات اجتماعی و خانوادگی زنان را در حل این مساله دانستند. اما این سخنان به ظاهر فریبنده و پوچ در راستای اهداف مادی و استثماری جامعه غرب است نه احقاق حقوق واقعی زن.
حقیقت این است که در فلسفه غرب سال هاست که انسان از ارزش و اعتبار افتاده است. سخنانی که در گذشته درباره انسان و مقام ممتاز وی گفته میشد و ریشهی همه آن ها در مشرق زمین بود، امروز در اغلب سیستمهای فلسفه غربی مورد تمسخر و تحقیر قرار میگیرد. انسان از نظر غربی تا حدود یک ماشین تنزل کرده است، روح و اصالت آن مورد انکار واقع شده است. اعتقاد به علت غایی و هدف داشتن طبیعت، یک عقیده ارتجاعی تلقی میگردد.
نکته مهمی که بیتوجهی به آن سبب شد تا نه تنها مشکلات زنان حل نشود، بلکه سختیها و بیچارگیهای مضاعفی بر زن تحمیل شود، مربوط به حقیقت تساوی و آزادی افراد بشر است از جهت بشر بودن، نه زن یا مرد بودن، زیرا زن و مرد مساوی هستند از آن جهت که انسانند اما از جهت طبیعت، آفرینشی متفاوت با یکدیگر دارند که این آفرینش متفاوت خصوصیات، روحیات، توانایی ها و نیازهای متفاوتی را اقتضا میکند.
این مساله به قدری روشن است که نمیتوان بیتوجهی به آن را به حساب غفلت گذاشت بلکه عواملی در کار بود که میخواست از شعار آزادی و تساوی حقوق زن و مرد به سود خود بهره برد. همانطور که در جامعه امروز غرب میبینیم این شعار سبب بیرون کشیده شدن زن از خانواده و تبدیل شدن به ابزاری برای بهرهوری اقتصادی نظام سرمایهداری شده؛ در واقع سردادن شعار تساوی حقوق زن و مرد بدون توجه به طبیعت و فطرت متفاوت او زهری در جام زرین بود که باعث استثمار زن و نادیده گرفتن حقوق طبیعی و ابتدایی او شد.
قرآن به اتفاق دوست و دشمن، احیاء کننده حقوق زن است. مخالفان لااقل این اندازه اعتراف دارند که قرآن در عصر نزولش گامهای بلندی به سود زن و حقوق انسانی او برداشت. ولی قرآن هرگز به نام احیای زن به عنوان «انسان» و شریک مرد در انسانیت و حقوق انسانی، زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشی نسپرد و زن را همانگونه دید که در طبیعت هست. از این رو هماهنگی کامل میان فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است؛ در واقع زن در قرآن همان زن در طبیعت است!
این مساله در خور توجه است که اسلام علاوه بر در نظر گرفتن طبیعت متفاوت زن و مرد از یکدیگر و با قائل بودن به تساوی در انسانیت؛ عنایت ویژهای به زن داشته است. حضرت علی (ع) در وصف زن، خطاب به امام حسن مجتبی میفرمایند: «فان المراه ریحانه و لیت بقهرمانه».
مطلب مهمی که بیش از هرگونه حقوق و مزایای اجتماعی ارزشمند است و جزو تفاوتهای اساسی نگاه اسلام و غرب به زن به شما میآید، محوریت زن در پرورش نسل آینده و جامعهساز بودن آن است، مسالهای که غرب با نادیده گرفتن آن روز به روز بیشتر به سمت انحطاط و نابودی پیش میرود.
در واقع آن ها ارزش زن را در کارهای اجرایی و مسئولیتهای بیرون از خانه میدانند. اما با اینکه در اسلام انجام بسیاری از کارهای اجرایی جایز است اما این امور به خودی خود مقام و ارزش به شمار نمیآید و تنها آنچه که مایه تقرب میشود را تعبد میداند.
اسلام با نگاهی دقیق و همسو با فطرت زن بسیاری از مشاغل را برای زنان جایز دانسته و زن را در چارچوب خانه محدود نکرده، حتی برخی مشاغل در جامعه وجود دارد که مخصوص به زن است و مرد در صورت عدم ضرورت حق دخالت در آن را ندارد پس میتوان از حدیث شریف حضرت زهرا (س) که میفرمایند: «أن لایرین الرجال و لایراهن الرجال» نامحرمی را نبینید و نامحرمی هم آنها را نبیند، استفاده شود که زنان نه تنها منعی برای کارهای بیرون از منزل ندارند بلکه باید امور اجرایی ویژه خود را بیاموزند تا از مراجعه به مردان بینیاز شوند.
غرب با شعارهای فریبنده فمنیستی و در غالب تساوی حقوق زن و مرد، بزرگترین ظلم و خیانت را در حق زن روا داشته است. اتفاق مهمی که از این شعارها برمیآید این است که مقام و ارزش والای زن بودن و مادر بودن به دست فراموشی سپرده میشود و مدیریت خانواده و تربیت انسانها و به تبع آن جامعه رو به نابودی کشیده میشود، در واقع نادیده گرفتن نقش واقعی زن مسالهای است که غرب را روز به روز به نابودی نزدیکتر میکند. مساله جدیتر اینجاست که صدای این شعار به کشورهای اسلامی هم رسیده اما باید با هوشیاری، نه تنها به این شعارها گوش فرا ندهیم بلکه با تکیه بر آموزههای اسلامی و با الگو گرفتن از بانوی دو عالم، الگوی واقعی زن و مقام و جایگاه حقیقی او را به کشورهای دیگر بشناسانیم.
حقیقت این است که باید در همه مسائل حقوقی، اعم از حقوق خانواده، حقوق جامعه، به جای مردسالاری یا زن سالاری، والی و ولی سالاری یا نظایر آن، عنوان حقمداری و حقسالاری مطرح گردد تا هیچ خیال خام ربوبیت را چه در محل زندگی و کار و چه در حوزههای کوچک و بزرگ در سر نپروراند و هرگز معارف حقوقی اسلام که در مدار حق فطری تدوین شده است و دست غیر معصوم آن را لمس نکرده و فکر غیرطاهر آن را به ارمغان نیاورده است، با امیال عدهای مشوب نسازند که همه ارزشها را در قدرت ظاهری میدانند و همان را معیار تفاوت یا تساوی انسانها مینگرند.
نویسنده : مرضیه جعفری