هشت ثور ۱۳۷۱، مصادف است با پیروزی کم مانند جهاد مردم افغانستان در برابر یکی از دو قدرت برتر وقت، اتحاد جماهیر شوروی. مردم افغانستان پس از ۱۴ سال مقاومت و نبرد نفسگیر با قوی ترین و مجهزترین قدرت نظامی- اقتصادی دینا یعنی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، توانستند پیمان ورشو را از هم بپاشند و ارتش مدرن و تا دندان مسلح سرخ را در ویرانه های کشور شان زمینگیر کنند.
در باره ۸ ثور، سالروز پیروزی مجاهدین و جهاد مردم افغانستان، حرف و تبصره های بسیار و متفاوتی وجود دارد و به قول مولانا: هر کسی از ظن خود شد یار من؛ یعنی هر دسته و طایفه ای با گمان و برداشت خویش با قضیه پیروزی جهاد مردم افغانستان، مواجه شدند و هر کس چیزی گفت و شنید و تحلیل کرد؛ اما باز هم به قول مولانا: "واز درون من نجست اسرار من"؛ یعنی با تمام تبصره ها و تحلیل های موجود پیرامون ۸ ثور، حرفها و حقایقی نگفته ماند و کمتر کس یا کسانی آنچنان که باید در بررسی و واکاوی این پدیده شگفت و اعجازگونه، زحمتی به خویش ندادند.
برای آنکه حق به حق دار داده شود و اجحافی در حق جهاد و مجاهدین صورت نگرفته باشد، باید بدانیم که ۸ ثور و یا جهاد مجاهدین و مردم افغانستان، دو چهره و صفحه دارد: صورت اول صورت بی نهایت نورانی و ملکوتی است که در پرتو آن، مردم و مجاهدین مومن و استوار افغانستان طی سالها مبارزه و نبرد نابرابر با قوی ترین قدرت وقت دنیا که نیمی از جهان را در زیر سلطه و سیطره خویش داشت،علاوه بر نجات کشور خویش از چنگ آن، توانستند تا طومار ابرقدرت شرق را برای همیشه در هم بپیچند و به سلطه استعماری و یک صد ساله آن بر نیمی از دنیا، نقطه پایان بگذارند.
در این چهره است که مردم و مجاهدین قهرمان افغانستان، چند سر و گردن بالاتر از ملتهای دیگر در سکوی افتخار و بالندگی ایستاده و توانمندی های خارق العاده و کم نظیر خویش را بر رخ جهان و جهانیان می کشند و ملتهای آزاده و منصف دنیا نیز به این جهت از شایستگی های مردم افغانستان غبطه خورده و آنان را تعظیم و تکریم می کنند.
این صفحه، صفحه ای است که هیچ گونه تاریکی و کدورتی را بر نمی تابد و حتی وسواس ترین ذهنها و اندیشه ها نمی توانند به نقطه سیاه و سوال برانگیزی در این صفحه درخشان بر بخورند تا جرئت انتقاد و اعتراضی را برای خود شان محفوظ بدارند.
در این صفحه و با این چهره است که مجاهدین به عنوان ناجیان چندین مللیارد انسان در بند در زندانهایی به پهنای کشورهای شان از زیر یوغ استعمار مارکسیزم نجات میابند و توسن فکر و اندیشه های محبوس شان از بازداشتگاه شکنجه و خفقان، در آسمان آبی آزادی، رها می شود.
حال اگر مردم افغانستان از دوران جهاد و پیروزی مجاهدین به بزرگی و شکوه یاد می کنند و به آن می بالند و فخر می کند، با ملاحظه همین صفحه نورانی و ملکوتی از جهاد و مجاهدین است که بواقع نیز جای هر نوع فخر و مباهات را تا به ابد برای خودش محفوظ داشته است و تا جهان جهان است، هر افغان حق دارد به جهاد مجاهدان خویش بر خود ببالد و از سالروز پیروزی آنان به شایستگی و سربلندی، تجلیل و تکریم کند.
اما دریغا که ۸ ثور محدود و منحصر در همین یک صفحه و یک چهره نماند و چهره دیگری از خویش را نیز در انظار جهانیان، روشن و آشکار کرد؛ چهره ای از سیاهی و تباهی کشور و مردم که می توان آرزو کرد که ایکاش هرگز وجود نداشت و هیچگاهی نیز آشکار نمی شد.
این چهره سراسر سیاهی، تباهی و پلیدی است؛ سیاهی ای که کمتر شبی به خود دیده و تباهی ای که کمتر ملتی بخود روا داشته و پلیدی ای که هیچ ذهن و فکر و اندیشه ای لااقل در اقلیمهای نزدیک و دور، به خود ندیده است.
این صفحه و چهره است که همه انتقادها و اعتراضهای وارد را در خود جای داده و برای دفاع از خویش از کودکان هم ناتوان تر است.
در این صفحه، مجاهدان بناگهان چهره عوض می کنند و کسانی که تا دیروز منجی ملتهای دیگر بودند، خوره ای می شوند و در رقابتی قدرت خواهانه مهلک مردم خویش و موجب ویرانی کشور خود می شوند. صد البته که استعمار و استکبار امریکایی- غربی و عمال منطقه ای آنان چون دولت پاکستان هم بیکار نمی نشینند و برای جلوگیری از یک افغانستان اسلامی قدرتمند، پروژه طالبان را فعال می کنند و با استفاده از نزاع خونین میان مجاهدین، حکومت شبیه قرون وسطایی طالبان را در افغانستان به پیروزی می رسانند.
می دانیم که دشمن دشمن است و از خرد بدور است اگر از دشمن گله کنیم و آنها را موجب تباهی و ویرانی مردم و کشور خویش بدانیم؛ چرا که اگر دشمن غیر از دشمنی کاری دیگری کند، جای تعجب و پرسش دارد.
با تاسف واقعیت این است که مجاهدین با درگیری های خونین و طاقت فرسا برای مردم، خود زمینه دخالت دیگران در افغانستان را فراهم کردند و آنقدر در این زمینه سازی و بستر آفرینی پیش رفتند که افغانستان تبدیل شد کفشکن امریکا و کشورهای بلوک غرب و نیز حیات خلوتی برای کشوری چون پاکستان که هر گونه که منافع استعماری آنان ایجاب کند، با سرنوشت افغانستان و مردم آن بازی کنند.
بله در این جهت کار مجاهدین نه تنها قابل دفاع نبوده که در خور مذمت و شماتت ملت و تاریخ نیز می باشد و گزافه نیست اگر گفته شود که پس از اشتباه تاریخی شوروی سابق مبنی بر اشغال افغانستان، این نزاع و درگیری بی پایان مجاهدین بود که کشور را به سمت بحرانِ همیشگی سوق داد.