تاریخ انتشار :يکشنبه ۳۰ حمل ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۳۹
کد مطلب : 110116
آیا نمایندگان منتظر حادثه بدخشان بودند؟!
بر اساس خبرها مجلس نمایندگان روز شنبه ۲۹ حمل ۱۳۹۴، همه ی وزرای معرفی شده از سوی حکومت وحدت ملی را تائید صلاحیت کرده و آنان را راهی وزارت خانه های کشور نمودند. این چرخش چند صد و هشتاد درجه ای نمایندگان مردم در خانه ملت، همگان را غافلگیر و شوکه کرده است.
مردم از خود می پرسند که مگر این وزرای پیشنهادی معرفی شده به پارلمان، همانهایی نیستند که در دوره قبل از این نیز به پارلمان معرفی شدند و اما به جز ۹ تن از آنها، باقی همه از سوی نماینگان مردم رد صلاحیت شدند؟!.
حالا چه علت و انگیزه ای موجب شده تا اعضای مجلس نمایندگان کشور، به ناگهانی تغییر جهت داده و تا آن درجه متحول شوند که بدون هیچ گونه مقاومت و ملاحظه ای، دست از سخت گیری های پیشین برداشته و از دم به تمامی وزیران معرفی شده، رای اعتماد دهند؟!
اگر چه علت این چرخش را نمایندگان بحرانی بودن اوضاع کشور عنوان می کنند و می گویند پارلمان به دلیل احساس مسئولیت در برابر مردم و کشور، تصمیم گرفت تا برنامه معرفی و پذیرش وزیران از سوی مجلس نمایندگان، بیش از این طول نکشد تا با جابجا شدن وزرای جدید در وزارت خانه های کشور، کارها روال عادی خویش را پیدا کرده و دشمنان بیش از این به مردم و کشور صدمه وارد نکنند.
چنانچه همه می دانیم، در دوره پیشین معرفی وزیران به پارلمان نیز اوضاع امنیتی و اقتصادی کشور به شدت بحرانی بود و اگر به واقعیت رخدادها در کشور نگاه دقیق بیندازیم، بحرانهای همه جانبه از آغاز تشکیل حکومت وحدت ملی، وجود داشت و با گذشت زمان، هر روز به وخامت و شدت آن افزوده می شد تا کار به گروگان گیری های سنگین و پر حجم در شاهراه ها و بریده شدن سرهای فرزندان اردوی ملی در بدخشان و جاهای دیگر در کشور رسید.
حالا سوال این است که این احساس مسئولیت در قبال کشور و مردم، یک شبه چگونه بوجود آمد و چرا پیش از این رونما نشد تا کار به جاهایی که امروز رسیده نمی رسید و مردم این همه رنج ناامنی و نداری را نمی کشیدند و شاهد ذبح فرزندان شان به دست حرامیان و راهزنان طالب و داعش و امثال آن نمی شدند؟!
بسیاری از آگاهان بدین باوراند که برخلاف اعتراضها و انتقادهای تندی که از درون مجلسین علیه عملکرد حکومت به خصوص در مساله بدخشان بگوش رسید، نمایندگان در معامله ای پنهانی با سران حکومت وحدت ملی، هر کدام در بدل اخذ مبالغی هنگفت، به وزیران پیشنهادی حکومت رای موافق داده اند و موضوعاتی چون جلوگیری از بحران و خدمت به کشور و مردم، تبلیغات و عوام فریبی ای بیش نیست.
اگر بواقع قضیه همین باشد که برخی از آگاهان گفته اند، که باید نشست و بحال این ملت بی کس و تنها باید زار گریست که به کسانی اعتماد کرده و آنها را راهی خانه خویش در پارلمان کرده و بر سرنوشت خویش حاکم نموده اند که به تنها چیزی که البته نمی اندیشند، منافع و مصلحت مردم و کشور است و به یگانه چیزی که صد البته فکر می کنند، پر کردن جیبهای گشاد شان است که طی ۱۳ سال گذشته نیمه هم نشده است!.
مردم مظلوم و ستم دیده افغانستان بواقع درمانده اند و نمی دانند به چه کسانی اعتماد کنند و درد لاعلاج خویش را به کیها بگویند؛ به سران حکومتی و یا نمایندگانِ خود شان در خانه ملت؟! سران حکومتی ای که با آرای آنها به کرسی های قدرت و مکنت تکیه زده اند و اینک پشت به مردم و رو به قدرت و آسایش در حرکت اند و نمایندگانی که در برابر چشمان مبهوت و حیران آنها، سرنوشت مردم و کشور را در میدان چانه زنی و خرید و فروش گذاشته اند!.
کار رهبران و سران ما بجایی رسیده که بجای خدمت صادقانه به مردم و کشور، از حوادثی که بر سر این مردم و کشور میاید و موجب نگرانی و تشویش های کشنده و طاقت فرسا می شود، بهره برداری های شخصی و سیاسی می کنند و بجای آنکه به حل ریشه ای بحران توجه کرده و همه ی هم و غم خویش را در جهت رفع و دفع چالشهای جدی مردم و کشور، متمرکز کنند، به همه ی گرفتاری ها و نابسامانی های موجود در کشور فقط و فقط به چشم پروژه های کلان و سود آور برای خویش و خانواده و اطرافیان خود نگاه می کنند و این بواقع که بی نهایت دردناک و غریب است که تنها در کشوری مانند افغانستان و در میان سران و رهبران آن می توان نظایر آنها را کشف و به مردم جهان معرفی کرد!.
این بسیار رقت انگیز و ناامید کننده است که با حادثه عظیم و دهشتبار بدخشان و امثال آن، به چشم یک پروژه نگاه می شود و حتی رئیس جمهور کشور، پس از گذشت چندین روز از این حادثه غمبار و صد البته زیر فشار شدید افکار عمومی، راهی بدخشان می شود و ضمن دیدار با مسئولان امنیتی آن ولایت، به سخنانی صرفاً عاطفی و شعاری بسنده می کند؛ سخنانی حماسی و احساسی که چاشنی سخنرانی های اکثر رهبران گذشته و حال ما بوده و در آینده نیز خواهد بود.
یکی از ضعفهای عمده مردم ما نیز توجه کردن و بها دادن بیش از حد به همین سخنان عاطفی و شعاری است! کافی است حاکم و رهبری پیدا شود و با زیرکی و هوشمندی، افتخارات فسیل شده و به تاریخ پیوسته ی افغانها را بیاد آنها بیاورد؛ آنگاه خواهیم دید که این مردم احساساتی و بی خبر از بازی های پشت پرده ی سیاست و قدرت، چه سر و دستی برای آنان تکان نمی دهند و چه حنجره و حلقوم هایی که در حمایت از آنها پاره نمی کنند!.
به نظر می رسد صداقت بهترین هدیه ای است که رهبران یک کشور می توانند به مردم خویش تقدیم کنند و با این کار، مردم را مدیون خویش ساخته و در نتیجه سالها و شاید قرنها بر آنان حکومت و فرمانروایی کنند.
مولف : سیدفاضل محجوب
https://avapress.net/vdchzvnz-23nzzd.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما