چند روز متواتر است که نیروهای متحد عربستان سعودی به مواضع یمنی ها یورش برده و تعدادی را به خاک وخون کشیده اند. کشورهای غربی و از جمله امریکا پشتیبانی خود را از عربستان سعودی اعلام کرده اند. موضعی که بیش ازاین انتظاربرده نمی شد.
حکومت های غربی در طول حیات خود نشان داده اند به آنچه که شعار می دهند تا به آنچه عمل می کنند زمین تا آسمان فاصله است. اگر منافع غرب ایجاب کند در برابر نقض محرز و مسلم حقوق بشر سکوت می کنند یا آن که به صدور قطعنامه ای بی خاصیت و فاقد عمل اکتفا می نمایند.
مواضع غربی ها در برابر جنایت های اسرائیل واقعیتی نیست که بر کسی پوشیده باشد. بیش از نیم قرن است که اسرائیل جنایت می کند و غربی ها از آن پشتیبانی می نمایند.
اولین پرسشی که در ذهن ایجاد می شود آنست که چرا حوثی ها اینک مورد غضب حکام عرب قرار گرفته در حالی که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن گروه خواهان سلطه طلبی در خاک کشورهای عربی باشند.
تنها گناهی که حوثی ها مرتکب شده اند آنست که خواهان مشارکت در سرنوشت خود هستند واقعیتی که سالهای متمادی از نظر ها دور داشته شده بود و کسی به آن توجه نمی کرد.
حال این زمینه را فراهم دیده اند که برای احقاق حق مسلم خود به عنوان جزیی از شهروندان یمن خواهان حق برابر با سایر گروه های قومی باشند.
اینک دو پرسش عمده وجود دارد؛ نخست این که چرا حساسیت عرب های حاشیه خلیج فارس بدان حد خشماگین و غیر قابل تحمل است که تعداد ده کشور دور هم آمده و بیش از صد جنگنده را برای جنگ به کشوری می فرستند که گروهی جز احقاق حق خود چیزی نمی خواهند و در نهایت خواهان مشارکت همه اقوام در ساختارحکومت یمن هستند. دومین پرسش آنست که ترکیه چه سنخیتی با عربستان سعودی دارد که اینک به طرفداری از سعودی برخاسته و خواهان مشارکت در جنگ علیه یمن شده است؟
واقعیت آنست که کشور های حاشیه خلیج فارس که با حکومت فاسد خاندانی اداره میشوند هیچ گونه مشروعیت ملی و مقبولیت بین المللی ندارند، تنها باج دهی این کشورها به غرب است که آنها را در کنف حمایت غرب قرار داده و به حکومت های زبونانه و ذلیلانه خود ادامه می دهند. حال که حوثی ها با اقلیت کم تعداد توانسته اند شهر های مهم یمن را به تصرف خود در آورند و به صدای دادخواهی اکثریت مردم آن کشور تبدیل شوند.
عرب های خلیج فارس احساس می کنند که پیروزی حوثی ها در یمن مساوی به تزلرل پایه های مشروعیت حکومت های آنها خواهد بود. حکومت هایی که فقط با پول نفت اداره می شوند و جز نفت هیچ ارزشی ملی وبین المللی ندارند. عربستان سعودی بیش از سایر کشورها خود را معرض دگردیسی سیاسی می بیند. هم شهرندان آن کشور از حقوق انسانی برخوردار نیستند و خود را بیگانه با حکومت می بینند. افزون بر آن برخلاف مواد مصرح منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد، عربستان سعودی جز مذهب وهابیت هیچ مذهبی را به رسمیت نشناخته و هیچ حقی بر پیروان سایر مذاهب قایل نیست حتا انواع محدودیت را برای پیروان سایر مذاهب نیز وضع کرده است .
این ها خطر های بالقوه ای هستند که حکومت متحجر سعودی را تهدید به نابودی می کند، ازاین جهت است که تلاش می کند که پایه های لرزان خود را حفظ کند .
زیرا قیام حوثی ها این پیام را دارد که مبارزه برای حق خواهی می تواند بزرگترین قدرت های جهان را به زانو در آورد. کشورهای پیرامون سعودی نیز بدین گمان است که اگر حکومت سعودی سقوط کند آنها خود به خود سقوط خواهند کرد، از این جهت است که تمام توان خود را به کار بسته اند تا مانع پیروزی حوثیها در جنوب یمن شوند.
دراین میان موضع دولت ترکیه بسیارجالب است .به نظر میرسد که ترک ها گمان می برند که با همراهی کردن با سعودی می تواند به عنوان بزرگترین کشور اسلامی اتوریته و جایگاه ویژه ای در میان اعراب به دست آوردند. نوع نگاه ترکیه به جهان اسلام با حکومت سعودی کاملا متضاد است .
عربستان سعودی یکی از مخالفان سر سخت اخوانی ها و حکومت اخوانی در مصربود، در حالی که ترکیه یکی از طرفداران جنبش اخوان است و سقوط حکومت مرسی در مصر با واکنش منفی اردوغان مواجه شد. با عربستان سعودی هم میانه چندان نیکی نداشته است . همراهی دو کشور در سوریه است که مواضع مشترک برای هردو کشور به وجو آورده است. حال ترکیه سکولار با حکومتی متحده شده است که یک حکومت سنتی افراطی دارد.مذهب نفتی او درهر جای دنیا پای نهاده است جز نفرت و انزجار و ترور وحشت نیافریده است. مذهبی که نه با سنت های اسلامی سازگاری دارد و نه با مدرنیته غربی هم خوانی داشته است. فتواهای ملا های سعودی ازمضحک ترین فتواهایی است که جهان اسلام از بدو تولد خود تا هنوز دیده است.
حکومت ترکیه با آن که هنوز از قانون اساسی برآمده از اندیشه اتاترک پیروی می کند چگونه می تواند با عربستان متحجر مواضع یگانه اتخاذ کند و هر دو دریک صف واحد به جنگ حوثی ها برود؟ به نظر می رسد آنچه برای ترکیه از اهمیت فوق العاده برخوردار است آنکه به هرترفندی که شده بتواند رهبری کشور های عرب را در اختیار گیرد و به عنوان یک کشور بزرگ اسلامی جایگاهی در میان اعراب برای خود دست و پا کند. زمانی با جنگ زرگری با نخست وزیراسرائیل می خواهد به این مقصد برسد، زمانی هم با متحد شدن با عربستان سعودی می خواهد به این هدف دست پیدا کند.
اردوغان می داند که حکومت های فاسد کشورهای عربی فاقد وجاهت سیاسی دردنیا است. مصر یکی از بزرگترین کشورهای عرب با مشکلات داخلی دست و پنجه نرم می کند چنانچه این مجال را نداردکه بتواند عظمت گذشته خود را به دست آورد و پیشاپیش کشور های عربی حرکت کند و مشکلات خاورمیانه را بتواند مدیریت کند.
ایران هم کشوری است با ساختارحکومتی مخصوص به خود، از نظر نظامی خود را نیرومند تر از ترکیه می داند و هم از نظر فرهنگی نمی تواند ترکیه را به عنوان قدرت برتر بپذیرد. لذا ترکیه می کوشد با استفاده از خلاهای موجود کشور های عربی به تدریج به صورت اوانگارد منطقه ای در آید و کشورهای سنی نشین خاورمیانه را به د نبال خود بکشاند. لذا موضع ترکیه بیش ازآن که یک موضع صادقانه باشد یک موضع تاکتیکی وفرصت طلبانه است .گر چند به ظاهر می خواهد به عربستان سعودی کمک کند اما در واقع می خواهد این مرده متحرک سرشار از نفت را هرچه زود از زمین برکند تا مانع مطرح شدن او در خاورمیانه نباشد.
باسقوط حکومت سعودی، مذهب وهابیت نیز جایگاه خود را ازدست خواهد داد در این صورت ساختار سیاسی دیگری که بر خاورمیانه حکومت خواهد کرد ،مذهب دیگری رسمیت خواهد داشت که بیشتر با ترک ها هم خوانی خواهد داشت و با این کشور به عنوان الگوی توسعه توجه خواهد کرد. این که ترکیه به آرزوی خود خواهد رسید یا نه،وابسته به متغیرهای گوناگون وتحولات منطقه ای است که دیده شود که چه خواهد شد.
حکومت های غربی در طول حیات خود نشان داده اند به آنچه که شعار می دهند تا به آنچه عمل می کنند زمین تا آسمان فاصله است. اگر منافع غرب ایجاب کند در برابر نقض محرز و مسلم حقوق بشر سکوت می کنند یا آن که به صدور قطعنامه ای بی خاصیت و فاقد عمل اکتفا می نمایند.
مواضع غربی ها در برابر جنایت های اسرائیل واقعیتی نیست که بر کسی پوشیده باشد. بیش از نیم قرن است که اسرائیل جنایت می کند و غربی ها از آن پشتیبانی می نمایند.
اولین پرسشی که در ذهن ایجاد می شود آنست که چرا حوثی ها اینک مورد غضب حکام عرب قرار گرفته در حالی که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن گروه خواهان سلطه طلبی در خاک کشورهای عربی باشند.
تنها گناهی که حوثی ها مرتکب شده اند آنست که خواهان مشارکت در سرنوشت خود هستند واقعیتی که سالهای متمادی از نظر ها دور داشته شده بود و کسی به آن توجه نمی کرد.
حال این زمینه را فراهم دیده اند که برای احقاق حق مسلم خود به عنوان جزیی از شهروندان یمن خواهان حق برابر با سایر گروه های قومی باشند.
اینک دو پرسش عمده وجود دارد؛ نخست این که چرا حساسیت عرب های حاشیه خلیج فارس بدان حد خشماگین و غیر قابل تحمل است که تعداد ده کشور دور هم آمده و بیش از صد جنگنده را برای جنگ به کشوری می فرستند که گروهی جز احقاق حق خود چیزی نمی خواهند و در نهایت خواهان مشارکت همه اقوام در ساختارحکومت یمن هستند. دومین پرسش آنست که ترکیه چه سنخیتی با عربستان سعودی دارد که اینک به طرفداری از سعودی برخاسته و خواهان مشارکت در جنگ علیه یمن شده است؟
واقعیت آنست که کشور های حاشیه خلیج فارس که با حکومت فاسد خاندانی اداره میشوند هیچ گونه مشروعیت ملی و مقبولیت بین المللی ندارند، تنها باج دهی این کشورها به غرب است که آنها را در کنف حمایت غرب قرار داده و به حکومت های زبونانه و ذلیلانه خود ادامه می دهند. حال که حوثی ها با اقلیت کم تعداد توانسته اند شهر های مهم یمن را به تصرف خود در آورند و به صدای دادخواهی اکثریت مردم آن کشور تبدیل شوند.
عرب های خلیج فارس احساس می کنند که پیروزی حوثی ها در یمن مساوی به تزلرل پایه های مشروعیت حکومت های آنها خواهد بود. حکومت هایی که فقط با پول نفت اداره می شوند و جز نفت هیچ ارزشی ملی وبین المللی ندارند. عربستان سعودی بیش از سایر کشورها خود را معرض دگردیسی سیاسی می بیند. هم شهرندان آن کشور از حقوق انسانی برخوردار نیستند و خود را بیگانه با حکومت می بینند. افزون بر آن برخلاف مواد مصرح منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد، عربستان سعودی جز مذهب وهابیت هیچ مذهبی را به رسمیت نشناخته و هیچ حقی بر پیروان سایر مذاهب قایل نیست حتا انواع محدودیت را برای پیروان سایر مذاهب نیز وضع کرده است .
این ها خطر های بالقوه ای هستند که حکومت متحجر سعودی را تهدید به نابودی می کند، ازاین جهت است که تلاش می کند که پایه های لرزان خود را حفظ کند .
زیرا قیام حوثی ها این پیام را دارد که مبارزه برای حق خواهی می تواند بزرگترین قدرت های جهان را به زانو در آورد. کشورهای پیرامون سعودی نیز بدین گمان است که اگر حکومت سعودی سقوط کند آنها خود به خود سقوط خواهند کرد، از این جهت است که تمام توان خود را به کار بسته اند تا مانع پیروزی حوثیها در جنوب یمن شوند.
دراین میان موضع دولت ترکیه بسیارجالب است .به نظر میرسد که ترک ها گمان می برند که با همراهی کردن با سعودی می تواند به عنوان بزرگترین کشور اسلامی اتوریته و جایگاه ویژه ای در میان اعراب به دست آوردند. نوع نگاه ترکیه به جهان اسلام با حکومت سعودی کاملا متضاد است .
عربستان سعودی یکی از مخالفان سر سخت اخوانی ها و حکومت اخوانی در مصربود، در حالی که ترکیه یکی از طرفداران جنبش اخوان است و سقوط حکومت مرسی در مصر با واکنش منفی اردوغان مواجه شد. با عربستان سعودی هم میانه چندان نیکی نداشته است . همراهی دو کشور در سوریه است که مواضع مشترک برای هردو کشور به وجو آورده است. حال ترکیه سکولار با حکومتی متحده شده است که یک حکومت سنتی افراطی دارد.مذهب نفتی او درهر جای دنیا پای نهاده است جز نفرت و انزجار و ترور وحشت نیافریده است. مذهبی که نه با سنت های اسلامی سازگاری دارد و نه با مدرنیته غربی هم خوانی داشته است. فتواهای ملا های سعودی ازمضحک ترین فتواهایی است که جهان اسلام از بدو تولد خود تا هنوز دیده است.
حکومت ترکیه با آن که هنوز از قانون اساسی برآمده از اندیشه اتاترک پیروی می کند چگونه می تواند با عربستان متحجر مواضع یگانه اتخاذ کند و هر دو دریک صف واحد به جنگ حوثی ها برود؟ به نظر می رسد آنچه برای ترکیه از اهمیت فوق العاده برخوردار است آنکه به هرترفندی که شده بتواند رهبری کشور های عرب را در اختیار گیرد و به عنوان یک کشور بزرگ اسلامی جایگاهی در میان اعراب برای خود دست و پا کند. زمانی با جنگ زرگری با نخست وزیراسرائیل می خواهد به این مقصد برسد، زمانی هم با متحد شدن با عربستان سعودی می خواهد به این هدف دست پیدا کند.
اردوغان می داند که حکومت های فاسد کشورهای عربی فاقد وجاهت سیاسی دردنیا است. مصر یکی از بزرگترین کشورهای عرب با مشکلات داخلی دست و پنجه نرم می کند چنانچه این مجال را نداردکه بتواند عظمت گذشته خود را به دست آورد و پیشاپیش کشور های عربی حرکت کند و مشکلات خاورمیانه را بتواند مدیریت کند.
ایران هم کشوری است با ساختارحکومتی مخصوص به خود، از نظر نظامی خود را نیرومند تر از ترکیه می داند و هم از نظر فرهنگی نمی تواند ترکیه را به عنوان قدرت برتر بپذیرد. لذا ترکیه می کوشد با استفاده از خلاهای موجود کشور های عربی به تدریج به صورت اوانگارد منطقه ای در آید و کشورهای سنی نشین خاورمیانه را به د نبال خود بکشاند. لذا موضع ترکیه بیش ازآن که یک موضع صادقانه باشد یک موضع تاکتیکی وفرصت طلبانه است .گر چند به ظاهر می خواهد به عربستان سعودی کمک کند اما در واقع می خواهد این مرده متحرک سرشار از نفت را هرچه زود از زمین برکند تا مانع مطرح شدن او در خاورمیانه نباشد.
باسقوط حکومت سعودی، مذهب وهابیت نیز جایگاه خود را ازدست خواهد داد در این صورت ساختار سیاسی دیگری که بر خاورمیانه حکومت خواهد کرد ،مذهب دیگری رسمیت خواهد داشت که بیشتر با ترک ها هم خوانی خواهد داشت و با این کشور به عنوان الگوی توسعه توجه خواهد کرد. این که ترکیه به آرزوی خود خواهد رسید یا نه،وابسته به متغیرهای گوناگون وتحولات منطقه ای است که دیده شود که چه خواهد شد.
مولف : م. سمنگانی