حکومتی که چهارستون آن قوام نیافته و هنوز قد راست نه کرده؛ اما از چهارسوی، مورد نقد و تحلیل قرار گرفته و میگیرد. بی گمان برخی از این گونه تحلیل ها به مبانی نظری و تیوریک حکومت برمی گردد و لازمست که به آن پرداخته شود، ابعاد و زوایای ناموزون و نامتوازن آن آشکار گردد و اگر حکومتگران هنوز بدان وقوف نیافته اند؛ وقوف یابند و از پایه های لرزان و خانه های عنکبوتی ای که برای خویش ساخته اند، آگاه شوند.
این طیف تحلیل گرانی که دلسوزانه به نقد حکومت می پردازند، - به نظرم - نه قصد تخریب دارند و نه چشم تقریب. و نه نقد را وسیله ی نیل به قدرت و رسیدن به چوکی می دانند. گاهی، گامی، از سر دلسوزی برای خود و گاهی برای آتیه فرزندان خود بر می دارند. مقصد و مقصود نیز آنست که اصحاب قدرت و شیفتگان ریاست بدانند که بر لانه های عنکبوتی قراریافتن و دل به آن بستن از ناآگاهی و نادانستگی پایه های لرزان این دنیا و قدرت دنیا است.
به هرحال غیر از آن افرادی که دل در گرو اصلاح این حکومت دارند و می خواهند از ابتدای راه، این حکومت گام های محکمی بردارد؛ کسانی نیز هستند که نگاهی به قدرت دارند و حضور خود را در کابینه و حکومت کنونی کمرنگ میبینند و کارگزاران حکومت و دست اندرکاران سیاست را مورد نقد قرار می دهند و از نبود خود گله مند هستند، حضور پر رنگ مخالفان خود را مایه نگرانی می شمارند.
اسماعیل خان، این کهنه مجاهدی دوران جهاد و مقاومت ضد طالبان، در تازهترین نشست خبری خود که در قلمرو فرمان روایی سنتی او تشکیل شده گفته که حضور مجاهدین در کابینه حکومت کم رنگ یا بی رنگ است و حکومت وحدت ملی توجه لازم را به مجاهدین دوران گذشته نه کرده است. او نبود مجاهدین در کابینه حکومت را نوعی کاستی دانسته و گفته است که وزارت خانههای امنیتی کشور به گروه چپ سپرده شده است.
سخنان محمد اسماعیل خان ناشی از دیدگاه سنتی او به گروه های سیاسی است. شخصیت اسماعیل خان در مبارزه با گروههای چپ، چون حزب دموکراتیک خلق شکل گرفته و او هنوز به این باوراست که راستی وجود دارد و چپی. راست همان مجاهدین است که یکی ازچهره های شاخص وبرجسته ی آن او می باشد. چپ یعنی کسانی که طرفدار حکومت شوروی بودند و در نتیجه سبب ورود شوروی ها در افغانستان شدند و جنگی را بر مردم تحمیل کردند که بیش ازیک دهه دوام آورد و زیرساختهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی افغانستان را از میان برد و بحران های کنونی افغانستان به نحوی به آن تجاوز ها و تعرض ها بر می گردد.
آقای اسماعیل خان بدین باور است که مجاهدین اگر در قدرت سهیم بودند، شاید کارهای حکومت داری به سامان تر و مطلوب تربود، حال که این جماعت فرهمند در کابینه حضور ندارند؛ لابد احساس ناخوش آیند در کابینه به وجود خواهد آمد و نابسانی ها، سامان حکومت وحدت ملی را دچار اختلال خواهد کرد. اما او براین نکته نیز وقوف دارد که حکومت مجاهدین نیزآن گونه که صواب و انتظار برده می شد، حکومت مطلوب نبود و مجاهدین اگر درعرصه جنگ و جهاد، شهامت بی مانندی نشان دادند، در عرصه حکومت داری اما ناکام و ناموفق ظاهر شدند و چه بسا چهره های شکوه مند شان در زیر گرد و خاک حکومت داری گردآلوده گشت. چهره ی روشن و تاب ناک شان را گرد سیاه سیاست و قدرت آلوده ساخت.
به هر حال این حکومت با آن که از ساختار نامطلوب رنج می برد وعدالت ورزی که ستون فقرات حکومتها است در این حکومت یافت می نشود؛ اما جای خوش بختی است که هنوز بیان و قلم مردم و منتقدان کار میکند و هر روز بیش از روز دیگر بر این حکومت نقد نوشته می شود و سخن می رود. اکراهی در نوشتن و گفتن پیش نیامده است و این امیدواری است که نقد خردمندانه و دلپذیر به تدریج حکومت را به خود آورد و در تعیین وزرا و وکلا و منسوبان حکومتی نقد منتقدان و دلسوزان را مد نظر قراردهد و از هر کس به تناسب توانایی و فهمش سود ببرد تا این نظام لرزان قوام پیدا کند و این خانه عنکبوتی روبه ویرانه نرود.
گر چه سخنان اسماعیل خان قابل درک است و لیکن عملکرد حکومت کنونی باید به گونه ای باشد که همه مردم افغانستان خود را مجاهد فرض کنند و برای به سامان رساندن این حکومت کمر به مجاهدت ببندند. حکومت لابد می داند که مشکلات این کشور چنان از حد بیرون است که این حکومت و چندین چون این حکومت اگر فراهم آید و کمر به خدمت ببندد بازهم نهخواهد توانست که مشکلات را ریشه کن کند و خدمت حداقلی به مردم ارایه دهد.
لذا، بر حکومت است که زمینه های حضور نیروهای نخبه و دلسوز را در سطوح خدمت گزاری فراهم آورد. به تقسیم بندی های عنیف و دل آزار بسنده نکند و به نام قوم و تبار مردم را از یک دیگر جدا نسازد، گرچه کار حکومت خدمتگزاری وتوزیع عادلانه قدرت است و این عدالت با عدالتی که در ذهن حاکمان وجود دارد که بر مبنای آن مسندهای حکومتی را میان اقوام تقسیم کرده است، چندان هم خوانی ندارد. عدالت وقتی است که شایستگان حکومت داری بدون در نظر گرفتن قوم، تبار و نژاد و وابستگی دینی ومذهبی خود به حکومت دست یابند و گرهی ازمشکلات کشور بگشایند.
در کلام محمداسماعیل خان، سخن از مجاهدین رفته است. سخن نگارنده آنست که اگر کسی فاقد تجربه وعلم حکومت داری باشد، اما سالهای زیادی در جهاد سپری کرده باشد، عدالت اقتضا می کند که با بودن افراد واجد شرایط نباید در مسند قدرت تکیه زنند و جهاد را دست آویز رسیدن به قدرت قرار دهد. و اگر جهادی حایز شرایط حکومت داری باشد و بتواند باری از مشکلات را کاهش دهد و توانایی حل مشکلات کشوررا داشته باشد، اما از سوی حکومت به عنوان جهادی از رسیدن به مسند قدرت بازماند عین بی عدالتی و بی عدالتی عینی است. لذا براصحاب رسانه و فرهنگ است که نکته های ظریف و درخور تاملی را مدنظر دارند و آن این که بهترین نقد حکومت، نقد با معیارعدالت است. عدالتی که حکومت ها با آن متر و میزان می شوند.