کد خبر 27758
تاریخ انتشار: چهارشنبه 29 عَقرَب 138708:38
- 0 نظر
- چاپ
مذاکره با طالبان؛ رویا یا حقیقت؟!

مدتی است که بحث مذاکره با طالبان، به موضوعی داغ و جنجالی میان دولتمردان افغان و جامعه بینالمللی و همچنان رسانههای داخلی و خارجی تبدیل شده است.
در این میان رئیسجمهور کرزی بیش از هر کسی دیگر، مصرانه بر مذاکره با طالبان به خصوص رهبران این گروه تأکید میکند.
در آخرین مورد، رئیسجمهور کرزی روز یکشنبه پس از بازگشت از غرب، سخنان جالبی را در گفتوگو با خبرنگاران بیان نمود. کرزی گفت: «آنچه مربوط به ملا عمر و همراهان او میشود، اگر از آنان بشنوم که میخواهند به افغانستان بیایند و میخواهند برای صلح و اینکه کودکان افغانستان دیگر کشته نشوند، مذاکره کنند، من به عنوان رئیسجمهور افغانستان در زمینه حفاظت از آنان از هیچ کاری دریغ نخواهم کرد.»
اما وی تأکید کرد که هیچگونه پیششرطی مبنی بر خروج نیروهای خارجی از افغانستان را نمیپذیرد، زیرا حضور نیروهای خارجی در افغانستان، در حال حاضر یک نیاز است.
رئیسجمهور مثل همیشه تاکید کرد که زمانی با مخالفان گفتوگو میکند که آنان قانون اساسی افغانستان را بپذیرند.
به دنبال مطرح شدن موضوع مذاکره با طالبان و افشای مذاکره میان هیأتی از افغانستان با طالبان با میانجیگری پادشاه عربستان در ریاض، رئیسجمهور کرزی از پادشاه عربستان خواسته بود از نفوذ خود در جهان اسلام، برای حل مشکلات افغانستان استفاده نماید.
به دنبال این درخواست و با تأیید وزیر امور خارجه عربستان، این کشور، تلاشهایی را برای مذاکره میان دولت افغانستان و طالبان روی دست گرفته که از سوی مقامات وزارت امور خاجه کشور، مورد تأیید قرار گرفته و بیان شد که دو طرف، به زودی پای میز مذاکره خواهند نشست.
نکته مهم در این بین، اینکه به دنبال افزایش تلاشهای عربستان سعودی برای مذاکره میان دولت افغانستان و طالبان، جهان اسلام، توجه و علاقه بیشتری به حل مشکلات افغانستان از طریق مذاکره با طالبان نشان داده است.
در آخرین مورد، يك هيأت افغاني كه با هدف جلب حمايت الازهر از گفتوگوهاي افغانستان و طالبان به مصر سفر كرده است، خبر داد كه شيخ الازهر از اين گفتوگو استقبال كرده و در نشست بعدي شركت ميكند.
در همین راستا رئیسجمهور کرزی در حاشیه کنفرانس دو روزه «فرهنگ صلح» در دیداری سه جانبه و پشت درهای بسته، با پادشاه عربستان سعودی و آصفعلی زرداری، رئیسجمهور پاکستان، روی مسایل عمده منطقهای صحبت کرد که طبق گفتههای او، محور این گفتوگوها مذاکره با طالبان بوده است.
گزارشات از افزایش تلاشها برای مذاکره با طالبان زمانی منتشر میشوند که دولت پاکستان رویکردی جدیتر علیه طالبان در پیش گرفته و مواضع این گروه و سایر شورشیان را در مناطق قبایلی خود مورد حمله قرار داده است.
از سویی دیگر، آمریکا نیز چند ماهی است که با استفاده از خاک افغانستان، مواضع شورشیان را در داخل خاک پاکستان هدف قرار میدهد.
گفته میشود عربستان سعودی، پاکستان و انگلیس، به دنبال راهی هستند تا طالبان را از دم تیغ نجات دهند و به همین دلیل، تلاشها برای مذاکره با طالبان، به شدت افزایش یافته تا در این محور، به گونهای هم ناآرامیها در منطقه کاهش یابد و طالبان حاضر به پذیرش صلح شوند و هم، آنها از خطر نابودی، نجات پیدا کنند.
این در حالی است که در جرگه امن کوچک در اسلامآباد نیز مقامات و بزرگان افغانستان و پاکستان بر مذاکره با طالبان به عنوان راهکار سیاسی حل مشکلات منطقه تأکیدکردند و قرار گذاشتند یک گروه پنج نفری در هر کشور، مذاکره با طالبان را پیش ببرد و نتیجه را اعلام نماید.
در این بین، جهت پیشبرد مذاکرات، حتی مسئله حذف شدن نام سران طالبان از لیست سیاه شورای امنیت سازمان ملل پیش آمده که با مخالفتهایی مواجه شده است.
مذاکره با طالبان در طول یکی دو ماه گذشته از سوی انگلیس و آمریکا و سایر کشورهای عضو ناتو مورد تأیید قرار گرفته اما کشورهایی چون ایران، روسیه و چین که رقبای دیرینی برای غرب به خصوص آمریکا و انگلیس هستند، مذاکره با طالبان را برابر با گسترش افراطگری در منطقه دانستهاند.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد رقبای دیرین در منطقه، بازی جدیدی را در محور افغانستان برای قدرتنمایی در برابر هم آغاز کردهاند.
اما رئیسجمهور کرزی روز یکشنبه در این مورد گفت: «زمانی که من تصمیم گرفتم چنین شود، جامعه جهانی باید با من موافق باشد و اگر مخالفت کند، دو انتخاب دارند: مرا از قدرت کنار بزنند و یا از خاک این کشور بیرون شوند، اما ما هنوز به این مرحله نرسیدهایم. من در حال حاضر باید از رهبری طالبان بشنوم که میخواهند صلح در افغانستان تامین شود، باید این را ثابت کنند، آنگونه که ما ثابت کردهایم.»
این گفتهها نشان از عزم و اراده جدی رئیسجمهور کرزی در مورد مذاکره با طالبان و ضرورت آن است.
این در حالی است که رئیسجمهور کرزی تاکنون به این جدیت، در مورد مذاکره با طالبان و حضور آمریکا و همپیمانانش در افغانستان سخن نگفته بود.
گرچند در این بین بسیاری، این سخنان رئیسجمهور را کمپاینی از سوی وی برای انتخابات آینده ریاست جمهوری میدانند، اما ضرورت مذاکره با طالبان، مسئلهای که از همان سالهای اول دم زده شده بود، اما کسی بدان توجه نداشت و حال که حامد کرزی با این جدیت این مسئله را پیش میبرد، نشان از این واقعیت دارد که او میتواند برای حل مشکلات افغانستان جدی باشد و سهلانگاریهای هفت سال گذشته را کنار بگذارد.
چرا ضرورت مذاکره؟!
با سقوط طالبان به عنوان یک رژیم افراطی در کشور بسیاری از گمانها بر این امر معطوف بود که آن رژیم زورمدار و افراطی، دیگر جایی در افغانستان نداشته و به طور قطع دیگر از حکومت طالبانی خبری نخواهد بود. سقوط طالبان ظرف مدت 45 روز در حالی انجام شد که غرب مبارزهای گسترده علیه تروریسم بینالمللی را اعلام کرد و به قصد ریشهکنسازی آن وارد افغانستان گردید.
آمریکا که در راس جبهه متحد ضد تروریسم قرار دارد، با گمان بر اینکه طالبان یک رژیم خودکامه غیرقابل کنترول میباشد و با تصور غلط بر اینکه با وراندازی «حکومت» طالبان، میتوان «اندیشه»، «باورها» و «ایدههای» طالبان را برانداخت، مبارزه را با این گروه آغاز کرد، در حالیکه به باور تحلیلگران مسایل سیاسی، مبارزه با اندیشهای که مردم سرزمیناش به آن باور دارند، مبارزه با یک گروه خاص مخالف دولت نیست، بلکه مبارزه بیسرانجامی است که عاقبتی جز جنگی مدتدار در پی ندارد و هر نسلی با پایانش، نسل دیگر و نیروی دیگری با همان اندیشه تولید خواهد کرد.
حکومت افغانستان به رهبری حامد کرزی نیز طی نزدیک به هفت سال سردمداری در کشور، به دلایل و عوامل گوناگون، ناکامیهای بسیاری را به بار آورد که این خود زمینه نارضایتی شدید مردم را پدید آورده و در نتیجه با افزایش روزافزون ناراضیان از دولت فعلی، هرچه بیشتر زمینه قدرتگیری و افزایش نیروی مخالفین و شبه نظامیان طالب بیش از پیش تامین گردید.
وضعیت کنونی کشور به مرحلهای رسیده که طالبان عملا به نیرویی فاقد کنترول، قوی و چالشانگیز برای حکومت افغانستان و جامعه جهانی مبدل شده، بازسازی عملا متوقف شده و جنوب و شرق کشور همچنان در کنترول نیروهای مخالف دولت بوده و هیچگونه امنیتی را تجربه نمیکند.
آنچه که آمریکا برای افغانستان پیشبینی کرده بود (ریشهکنسازی رژیم طالبان در ظرف مدتی کوتاه) در حال حاضر به جنگی فرسایشی با طالبان مبدل شده و این گروه ثابت کرد که جنگ نمیتواند سلاح طالب را بر زمین بگذارد، بلکه باید راهحلی اساسی برای پایانبخشیدن به درگیریها و ناآرامیها از طریق گزینههای دیگری غیر از جنگ جستوجو کرد، اما نکته قابل توجه اینکه غیر از جنگ، اولین گزینه راه مذاکره برای حل اختلافات است.
چندی پیش ملاضعیف، سفیر اسبق طالبان در پاکستان در گفتوگویی با بیبیسی اظهار داشته بود که: «آمریکا در صدد خشکاندن ریشههای طالبان است، در حالیکه نمیتواند چنین هدفی را تامین کند، چه آنکه طالبان یک رژیم نه، بلکه یک ایده و یک تفکر هستند.»
این اظهارت به خوبی نمایانگر آن است که راه به اشتباه رفتن جامعه جهانی در افغانستان برخاسته از نوع برداشت نادرست آنان از وضعیت افغانستان، تعیین استراتژیهای ناکارآ و غیرموثر در مبارزه با نیرویی که برایشان ناشناخته بود و عدم شفافیت سیاستهایشان برای افغانستان است.
مذاکره؛ رویا یا حقیقت؟!
در چنین شرایطی، هفت سال بعد از مذاکرهای که باید در همان ابتدا یعنی در اجلاس بن میان گروههای مختلف افغانی به خصوص با طالبان صورت میگرفت، دم از مذاکره با طالبان زده میشود.
در آن زمان طالبان ضعیف و ناتوان شده بودند و به ناچار مجبور میبودند به نوعی مذاکره و تفاهم با گروههای دیگر افغان و جامعه جهانی را قبول کنند، اما امروز این گروه دست بالایی نسبت به دولت و جامعه جهانی دارند و این، آنها هستند که شرایط مشخص میکنند و دولت وجامعه جهانی را وادار به کرنش در مقابل خود ساختهاند.
دولت افغانستان در یکی دو سال اخیر به خصوص پس از رو به وخامت گرائیده شدن اوضاع امنیتی و دوباره جان گرفتن طالبان، بارها دم از مذاکره با طالبان افغانی زده، اما طالبان همواره شرطهایی برای مذاکره با دولت گذاشتهاند که مهمترین آن عبارت از خروج نیروهای خارجی از افغانستان بوده است. به همین دلیل، پیشنهادهای مذاکره با طالبان تا کنون فاقد هرگونه دستآورد بوده است.
رئیسجمهور کرزی بارها از رهبران طالبان عاجزانه تقاضا کرده که برای تأمین امنیت و ثبات در افغانستان، بیایند و با دولت مذاکره کنند و دولت حاضر است به سخنان آنها گوش فرا دهد، اما به دنبال داغتر شدن این مباحث، طالبان همچنان بر پیششرطهای خود برای مذاکره با دولت تأکید دارند که همانا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان است.
از سویی دیگر، به نظر میرسد دولت از صلاحیت کافی برای این مذاکره برخوردار نبوده و آمریکا و انگلیس، همواره ملاحظات خاص خود را در این مورد داشته و دولت را وادار به توجه به آن نمودهاند.
با تمام این تفاسیر، هنوز به نظر میرسد طرح مذاکره با طالبان، ابتدایی و ناپخته باشد، زیرا تمام این تلاشها، با هیچگونه تمایلی از سوی طالبان مواجه نشده و آنها همچنان بر مواضع خود پایبند هستند.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد هیچگونه وجه مشترکی برای شروع مذاکرات بین دو طرف وجود ندارد و افزایش درخواستها برای مذاکره، عملا با بیتوجهی از سوی طالبان روبهرو شده و خواهد شد.
این در حالی است که دولت افغانستان به جای اینکه از موضع قدرت با طالبان سخن بگوید، همواره از موضع ضعف، عجز و ناتوانی با این گروه سخن گفته و این موضع، طالبان را برای رسیدن به اهداف خود بیشتر امیدوار میسازد.
با این حال، دولت باید به دنبال ایجاد محورهای مشترک و تدوین رویکری مشخص و جامع برای شروع مذاکرات با طالبان باشد و دست از دادن شعارهای بلندبالا و زدن سخنان احساساتی، بدون اینکه نتیجهای به دنبال داشته باشد، بردارد.
به باور تحلیلگران مسائل کشور، مکانیزمی که بر اساس آن باید مذاکره صورت پذیرد، مهم است، آیا مذاکره باید بیهیچ قید و شرطی باشد، چیزی که تا به حال به صورت نامناسبی روی داده است؟! آنچه که پیش از این میان دولت فعلی و طالبان روی داده، مذاکره نبوده، بلکه معاملاتی بوده در راستای تامین حلقاتی خاص درون حکومت و تیم رییسجمهور کرزی.»
تحلیلگران معتقدند مذاکرات گذشته هیچگونه مناسبتی برای تامین اهداف مردم افغانستان نداشته، و حکومت رئیسجمهور کرزی از دادن اطلاعات و آگاهی لازم به مردم ابا ورزیده و حتی از آن هراس داشته است. در این بین همواره مذاکراتی مخفیانه میان حلقات اطراف رییسجمهور و سران طالبان روی داده، مذاکرات اخیر نیز از طریق رسانههای خارجی افشا شده، نه دولت کرزی! و بعدا دولت به این امر اعتراف کرد.
اما برای مذاکره واقعی که منافع ملی مردم افغانستان در آن مد نظر قرار گیرد و با این منافع معامله صورت نگیرد، همانطور که در گذشته صورت گرفته، باید طرح مذاکره با طالبان از حالت کنونی خارج شود و به صورت شفاف پیش برود؛ باید مذاکره با طالبان با همکاری و مشوره نمایندهگان مردم در پارلمان و با میکانیزمی مشخص و کارآمد پیش برود که نشود خدای نکرده، باز به جای مذاکره، شاهد معامله باشیم و وضعیت کنونی کشور، بغرنجتر از گذشته گردد.
بدون شک نباید فراموش کرد که تا معضل طالبان در کشور حل نشود، تامین ثبات به هدفی دستنیافتنی در افغانستان مبدل خواهد شد، اما حل این معضل چگونه میسر خواهد بود تا هم باعث تامین ثبات شود و هم ضرری متوجه مردم کشور نگردد؟! مذاکرات دولت با طالبان باید چگونه انجام پذیرد تا به نفع مردم باشد؟ و... سوالات مهمی هستند که باید پاسخ روشنی از سوی دولت به آنها داده شود.
نويسنده:عباس برومند
در این میان رئیسجمهور کرزی بیش از هر کسی دیگر، مصرانه بر مذاکره با طالبان به خصوص رهبران این گروه تأکید میکند.
در آخرین مورد، رئیسجمهور کرزی روز یکشنبه پس از بازگشت از غرب، سخنان جالبی را در گفتوگو با خبرنگاران بیان نمود. کرزی گفت: «آنچه مربوط به ملا عمر و همراهان او میشود، اگر از آنان بشنوم که میخواهند به افغانستان بیایند و میخواهند برای صلح و اینکه کودکان افغانستان دیگر کشته نشوند، مذاکره کنند، من به عنوان رئیسجمهور افغانستان در زمینه حفاظت از آنان از هیچ کاری دریغ نخواهم کرد.»
اما وی تأکید کرد که هیچگونه پیششرطی مبنی بر خروج نیروهای خارجی از افغانستان را نمیپذیرد، زیرا حضور نیروهای خارجی در افغانستان، در حال حاضر یک نیاز است.
رئیسجمهور مثل همیشه تاکید کرد که زمانی با مخالفان گفتوگو میکند که آنان قانون اساسی افغانستان را بپذیرند.
به دنبال مطرح شدن موضوع مذاکره با طالبان و افشای مذاکره میان هیأتی از افغانستان با طالبان با میانجیگری پادشاه عربستان در ریاض، رئیسجمهور کرزی از پادشاه عربستان خواسته بود از نفوذ خود در جهان اسلام، برای حل مشکلات افغانستان استفاده نماید.
به دنبال این درخواست و با تأیید وزیر امور خارجه عربستان، این کشور، تلاشهایی را برای مذاکره میان دولت افغانستان و طالبان روی دست گرفته که از سوی مقامات وزارت امور خاجه کشور، مورد تأیید قرار گرفته و بیان شد که دو طرف، به زودی پای میز مذاکره خواهند نشست.
نکته مهم در این بین، اینکه به دنبال افزایش تلاشهای عربستان سعودی برای مذاکره میان دولت افغانستان و طالبان، جهان اسلام، توجه و علاقه بیشتری به حل مشکلات افغانستان از طریق مذاکره با طالبان نشان داده است.
در آخرین مورد، يك هيأت افغاني كه با هدف جلب حمايت الازهر از گفتوگوهاي افغانستان و طالبان به مصر سفر كرده است، خبر داد كه شيخ الازهر از اين گفتوگو استقبال كرده و در نشست بعدي شركت ميكند.
در همین راستا رئیسجمهور کرزی در حاشیه کنفرانس دو روزه «فرهنگ صلح» در دیداری سه جانبه و پشت درهای بسته، با پادشاه عربستان سعودی و آصفعلی زرداری، رئیسجمهور پاکستان، روی مسایل عمده منطقهای صحبت کرد که طبق گفتههای او، محور این گفتوگوها مذاکره با طالبان بوده است.
گزارشات از افزایش تلاشها برای مذاکره با طالبان زمانی منتشر میشوند که دولت پاکستان رویکردی جدیتر علیه طالبان در پیش گرفته و مواضع این گروه و سایر شورشیان را در مناطق قبایلی خود مورد حمله قرار داده است.
از سویی دیگر، آمریکا نیز چند ماهی است که با استفاده از خاک افغانستان، مواضع شورشیان را در داخل خاک پاکستان هدف قرار میدهد.
گفته میشود عربستان سعودی، پاکستان و انگلیس، به دنبال راهی هستند تا طالبان را از دم تیغ نجات دهند و به همین دلیل، تلاشها برای مذاکره با طالبان، به شدت افزایش یافته تا در این محور، به گونهای هم ناآرامیها در منطقه کاهش یابد و طالبان حاضر به پذیرش صلح شوند و هم، آنها از خطر نابودی، نجات پیدا کنند.
این در حالی است که در جرگه امن کوچک در اسلامآباد نیز مقامات و بزرگان افغانستان و پاکستان بر مذاکره با طالبان به عنوان راهکار سیاسی حل مشکلات منطقه تأکیدکردند و قرار گذاشتند یک گروه پنج نفری در هر کشور، مذاکره با طالبان را پیش ببرد و نتیجه را اعلام نماید.
در این بین، جهت پیشبرد مذاکرات، حتی مسئله حذف شدن نام سران طالبان از لیست سیاه شورای امنیت سازمان ملل پیش آمده که با مخالفتهایی مواجه شده است.
مذاکره با طالبان در طول یکی دو ماه گذشته از سوی انگلیس و آمریکا و سایر کشورهای عضو ناتو مورد تأیید قرار گرفته اما کشورهایی چون ایران، روسیه و چین که رقبای دیرینی برای غرب به خصوص آمریکا و انگلیس هستند، مذاکره با طالبان را برابر با گسترش افراطگری در منطقه دانستهاند.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد رقبای دیرین در منطقه، بازی جدیدی را در محور افغانستان برای قدرتنمایی در برابر هم آغاز کردهاند.
اما رئیسجمهور کرزی روز یکشنبه در این مورد گفت: «زمانی که من تصمیم گرفتم چنین شود، جامعه جهانی باید با من موافق باشد و اگر مخالفت کند، دو انتخاب دارند: مرا از قدرت کنار بزنند و یا از خاک این کشور بیرون شوند، اما ما هنوز به این مرحله نرسیدهایم. من در حال حاضر باید از رهبری طالبان بشنوم که میخواهند صلح در افغانستان تامین شود، باید این را ثابت کنند، آنگونه که ما ثابت کردهایم.»
این گفتهها نشان از عزم و اراده جدی رئیسجمهور کرزی در مورد مذاکره با طالبان و ضرورت آن است.
این در حالی است که رئیسجمهور کرزی تاکنون به این جدیت، در مورد مذاکره با طالبان و حضور آمریکا و همپیمانانش در افغانستان سخن نگفته بود.
گرچند در این بین بسیاری، این سخنان رئیسجمهور را کمپاینی از سوی وی برای انتخابات آینده ریاست جمهوری میدانند، اما ضرورت مذاکره با طالبان، مسئلهای که از همان سالهای اول دم زده شده بود، اما کسی بدان توجه نداشت و حال که حامد کرزی با این جدیت این مسئله را پیش میبرد، نشان از این واقعیت دارد که او میتواند برای حل مشکلات افغانستان جدی باشد و سهلانگاریهای هفت سال گذشته را کنار بگذارد.
چرا ضرورت مذاکره؟!
با سقوط طالبان به عنوان یک رژیم افراطی در کشور بسیاری از گمانها بر این امر معطوف بود که آن رژیم زورمدار و افراطی، دیگر جایی در افغانستان نداشته و به طور قطع دیگر از حکومت طالبانی خبری نخواهد بود. سقوط طالبان ظرف مدت 45 روز در حالی انجام شد که غرب مبارزهای گسترده علیه تروریسم بینالمللی را اعلام کرد و به قصد ریشهکنسازی آن وارد افغانستان گردید.
آمریکا که در راس جبهه متحد ضد تروریسم قرار دارد، با گمان بر اینکه طالبان یک رژیم خودکامه غیرقابل کنترول میباشد و با تصور غلط بر اینکه با وراندازی «حکومت» طالبان، میتوان «اندیشه»، «باورها» و «ایدههای» طالبان را برانداخت، مبارزه را با این گروه آغاز کرد، در حالیکه به باور تحلیلگران مسایل سیاسی، مبارزه با اندیشهای که مردم سرزمیناش به آن باور دارند، مبارزه با یک گروه خاص مخالف دولت نیست، بلکه مبارزه بیسرانجامی است که عاقبتی جز جنگی مدتدار در پی ندارد و هر نسلی با پایانش، نسل دیگر و نیروی دیگری با همان اندیشه تولید خواهد کرد.
حکومت افغانستان به رهبری حامد کرزی نیز طی نزدیک به هفت سال سردمداری در کشور، به دلایل و عوامل گوناگون، ناکامیهای بسیاری را به بار آورد که این خود زمینه نارضایتی شدید مردم را پدید آورده و در نتیجه با افزایش روزافزون ناراضیان از دولت فعلی، هرچه بیشتر زمینه قدرتگیری و افزایش نیروی مخالفین و شبه نظامیان طالب بیش از پیش تامین گردید.
وضعیت کنونی کشور به مرحلهای رسیده که طالبان عملا به نیرویی فاقد کنترول، قوی و چالشانگیز برای حکومت افغانستان و جامعه جهانی مبدل شده، بازسازی عملا متوقف شده و جنوب و شرق کشور همچنان در کنترول نیروهای مخالف دولت بوده و هیچگونه امنیتی را تجربه نمیکند.
آنچه که آمریکا برای افغانستان پیشبینی کرده بود (ریشهکنسازی رژیم طالبان در ظرف مدتی کوتاه) در حال حاضر به جنگی فرسایشی با طالبان مبدل شده و این گروه ثابت کرد که جنگ نمیتواند سلاح طالب را بر زمین بگذارد، بلکه باید راهحلی اساسی برای پایانبخشیدن به درگیریها و ناآرامیها از طریق گزینههای دیگری غیر از جنگ جستوجو کرد، اما نکته قابل توجه اینکه غیر از جنگ، اولین گزینه راه مذاکره برای حل اختلافات است.
چندی پیش ملاضعیف، سفیر اسبق طالبان در پاکستان در گفتوگویی با بیبیسی اظهار داشته بود که: «آمریکا در صدد خشکاندن ریشههای طالبان است، در حالیکه نمیتواند چنین هدفی را تامین کند، چه آنکه طالبان یک رژیم نه، بلکه یک ایده و یک تفکر هستند.»
این اظهارت به خوبی نمایانگر آن است که راه به اشتباه رفتن جامعه جهانی در افغانستان برخاسته از نوع برداشت نادرست آنان از وضعیت افغانستان، تعیین استراتژیهای ناکارآ و غیرموثر در مبارزه با نیرویی که برایشان ناشناخته بود و عدم شفافیت سیاستهایشان برای افغانستان است.
مذاکره؛ رویا یا حقیقت؟!
در چنین شرایطی، هفت سال بعد از مذاکرهای که باید در همان ابتدا یعنی در اجلاس بن میان گروههای مختلف افغانی به خصوص با طالبان صورت میگرفت، دم از مذاکره با طالبان زده میشود.
در آن زمان طالبان ضعیف و ناتوان شده بودند و به ناچار مجبور میبودند به نوعی مذاکره و تفاهم با گروههای دیگر افغان و جامعه جهانی را قبول کنند، اما امروز این گروه دست بالایی نسبت به دولت و جامعه جهانی دارند و این، آنها هستند که شرایط مشخص میکنند و دولت وجامعه جهانی را وادار به کرنش در مقابل خود ساختهاند.
دولت افغانستان در یکی دو سال اخیر به خصوص پس از رو به وخامت گرائیده شدن اوضاع امنیتی و دوباره جان گرفتن طالبان، بارها دم از مذاکره با طالبان افغانی زده، اما طالبان همواره شرطهایی برای مذاکره با دولت گذاشتهاند که مهمترین آن عبارت از خروج نیروهای خارجی از افغانستان بوده است. به همین دلیل، پیشنهادهای مذاکره با طالبان تا کنون فاقد هرگونه دستآورد بوده است.
رئیسجمهور کرزی بارها از رهبران طالبان عاجزانه تقاضا کرده که برای تأمین امنیت و ثبات در افغانستان، بیایند و با دولت مذاکره کنند و دولت حاضر است به سخنان آنها گوش فرا دهد، اما به دنبال داغتر شدن این مباحث، طالبان همچنان بر پیششرطهای خود برای مذاکره با دولت تأکید دارند که همانا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان است.
از سویی دیگر، به نظر میرسد دولت از صلاحیت کافی برای این مذاکره برخوردار نبوده و آمریکا و انگلیس، همواره ملاحظات خاص خود را در این مورد داشته و دولت را وادار به توجه به آن نمودهاند.
با تمام این تفاسیر، هنوز به نظر میرسد طرح مذاکره با طالبان، ابتدایی و ناپخته باشد، زیرا تمام این تلاشها، با هیچگونه تمایلی از سوی طالبان مواجه نشده و آنها همچنان بر مواضع خود پایبند هستند.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد هیچگونه وجه مشترکی برای شروع مذاکرات بین دو طرف وجود ندارد و افزایش درخواستها برای مذاکره، عملا با بیتوجهی از سوی طالبان روبهرو شده و خواهد شد.
این در حالی است که دولت افغانستان به جای اینکه از موضع قدرت با طالبان سخن بگوید، همواره از موضع ضعف، عجز و ناتوانی با این گروه سخن گفته و این موضع، طالبان را برای رسیدن به اهداف خود بیشتر امیدوار میسازد.
با این حال، دولت باید به دنبال ایجاد محورهای مشترک و تدوین رویکری مشخص و جامع برای شروع مذاکرات با طالبان باشد و دست از دادن شعارهای بلندبالا و زدن سخنان احساساتی، بدون اینکه نتیجهای به دنبال داشته باشد، بردارد.
به باور تحلیلگران مسائل کشور، مکانیزمی که بر اساس آن باید مذاکره صورت پذیرد، مهم است، آیا مذاکره باید بیهیچ قید و شرطی باشد، چیزی که تا به حال به صورت نامناسبی روی داده است؟! آنچه که پیش از این میان دولت فعلی و طالبان روی داده، مذاکره نبوده، بلکه معاملاتی بوده در راستای تامین حلقاتی خاص درون حکومت و تیم رییسجمهور کرزی.»
تحلیلگران معتقدند مذاکرات گذشته هیچگونه مناسبتی برای تامین اهداف مردم افغانستان نداشته، و حکومت رئیسجمهور کرزی از دادن اطلاعات و آگاهی لازم به مردم ابا ورزیده و حتی از آن هراس داشته است. در این بین همواره مذاکراتی مخفیانه میان حلقات اطراف رییسجمهور و سران طالبان روی داده، مذاکرات اخیر نیز از طریق رسانههای خارجی افشا شده، نه دولت کرزی! و بعدا دولت به این امر اعتراف کرد.
اما برای مذاکره واقعی که منافع ملی مردم افغانستان در آن مد نظر قرار گیرد و با این منافع معامله صورت نگیرد، همانطور که در گذشته صورت گرفته، باید طرح مذاکره با طالبان از حالت کنونی خارج شود و به صورت شفاف پیش برود؛ باید مذاکره با طالبان با همکاری و مشوره نمایندهگان مردم در پارلمان و با میکانیزمی مشخص و کارآمد پیش برود که نشود خدای نکرده، باز به جای مذاکره، شاهد معامله باشیم و وضعیت کنونی کشور، بغرنجتر از گذشته گردد.
بدون شک نباید فراموش کرد که تا معضل طالبان در کشور حل نشود، تامین ثبات به هدفی دستنیافتنی در افغانستان مبدل خواهد شد، اما حل این معضل چگونه میسر خواهد بود تا هم باعث تامین ثبات شود و هم ضرری متوجه مردم کشور نگردد؟! مذاکرات دولت با طالبان باید چگونه انجام پذیرد تا به نفع مردم باشد؟ و... سوالات مهمی هستند که باید پاسخ روشنی از سوی دولت به آنها داده شود.
نويسنده:عباس برومند