- 0 نظر
- چاپ
علی (ع) معیار ایمان

به قول جرج جرداق؛ تنها نسخهی مطابق با اصل، علی ع است. پس این علی که دوست و دشمن از فضایلش سخن میزنند، و برای آن اشک میریزند، و آن را نسخهی بی بدیل جهان میدانند برای ما که پیرو علی هستیم چه فایده و سودی میتواند داشته باشد؟ به فرمودهی خود امام علی ع؛ درست است که شما نمیتوانید که قدم جای قدم ما بگذارید، ولی باید میان امام و ماموم یک ارتباط و نشانهای باشد.
ابو سعید خدری که یکی از اصحاب بزرگوار پیامبر ص است نقل میکند؛ که ما منافق را با یک صفت و یا علامت میشناختیم و آن این بود که هرکس ”بغض“ علی داشت میدانستیم که او منافق است.
در صحیح مسلم هم نقلی شبیه به نقل ابو سعید خدری است که از زبان خود امام علی ع آورده است که میفرماید؛ قسم به کسی که دانه را شکافت و نفوس بشری را خلق کرد که این عهدیست از جانب نبی امی به سوی من که هیچ کس مرا دوست نمیدارد مگر مومن و کسی با من بغض و عداوت ندارد مگر منافق». و همینطور از خلیفه اول نیز نقل است؛ شرف مومن کامل و تمام نمیشود، مگر با حب علی (ع).
اگر دقیق شویم میبینیم که؛ خداوند ج در باب محل تولد، محراق توجه و تمرکز را به سوی امام علی ع نشانه رفته است( تولد در کعبه)، که با اعطای این فضیلت بتواند توجه همه بشریت را تا ابد به طرف کان فضایل و ارزشها جلب کند، و این جلب توجه چنان با فضایل و اوج ارزشهای انسانی گره خورد، که بشر بعد از آن برای همیشه از کسب فضایل و رسیدن به اوج ارزشهای انسانی از معدن و مخزن فضایل و ارزشها نیازمند باشند، و همواره به طرف او گرایش داشته باشد. حال چرا در جامعه ما فضایل و ارزشهای انسانی کم رنگ بوده است؟
۱- عدم شناخت درست: با آنکه سر تا قدم اسلام علم و آگاهی است، اما جامعهای که در آن اثری از آگاهی و علم و دانش نباشد و اگر هم باشد در بعضی موارد، چنین جامعهای به طور قطعی و یقینی نمیتواند از ارزشهای والای انسانی که اسلام آن را برجسته و نمایان ساخته و این ارزشها را تقدیم جامعه بشری و اسلامی نموده است، چیز در خور توجهی را درک کند. بنابراین از اینکه اغلب مردم ما از نعمت سواد کافی و علم و دانش قبل از این بی بهره بودند، و بر همین اساس درک و فهم این ارزشها را هم نداشتند. و از سوی دیگر شکل و فضایی که در جامعه حکمفرما بود شکل و گونه جزمی و دگمی از ارزشها بود، که بستری دگم و جزم هم محدودیتهایی دارد که دست باز بسته میکند. پس عامل فوق یکی از موانع اصلی کم رنگ بودن ارزشهای انسانی در جامعه ما میباشد.
۲- تعلقات حزبی و قومی و ...: یکی از اهداف مهم اسلام احیای ارزشهای انسانی و الهی در جامعه است، و این ارزشها به همه انسانها عمومیت دارد و متعلق به هیچ گروه، قوم و حزبی نیست. اصلیترین مهرهای که میتواند در احیای این ارزشهای والای انسانی نقش بازی کند، خود شخص و یا فرد است. یعنی شخصی که به عنوان احیاگر این ارزشها نقش بازی میکند و در پی احیای آن است، در قدم نخست خود مبرا از هر نوع تعلقات مادی و انسانی باشد. از همین لحاظ اسلام هر نوع تعلق را که سبب تخریش ارزشهای انسانی و مانع رسیدن به این ارزشها شود، تحریم نموده است.
البته در طول تاریخ اسلام مدعیان، مروجان و مبلغانی بودند که ارزشهای قومی، گروهی و حزبی را مقدم بر ارزشهای اسلامی میدانستند، در ظاهر و اماکن مقدسه حرف و سخن از اسلام و در دیگر اماکن حرف و سخن از قوم، گروه، حزب و ... به زبان میراندند و به عمل نشان میدادند. یعنی نه زنگی زنگ بودند و نه رومی روم. و با هزار رنگ و پوست ظاهر میشدند، که اسلام چنین صفاتی را نهی نموده است و با سیره ائمه طاهرین ع و بخصوص معیار انسانیت و دیانت امام علی ع تضاد دارد. این عامل دیگری است که ارزشهای اسلامی و شخصیتهای دینی، در جامعه نتوانستند خوب نفوذ کنند.
۳- نفوذ دشمن؛ یکی از راههای موفقیت و پیروزی بر دشمن شناخت هویت و طینت درونی دشمن است. و این شناختِ هویت اصلی دشمن، سبب شناخت حیله و نیرنگ آن و همینطور راههای نفوذ دشمن میشود، که شناخت حیله و نیرنگ دشمن امکان مقابله و مقاومت خوب علیه نفوذ دشمن را بیشتر فراهم میکند. که متاسفانه در اکثریت جامعه اسلامی چنین خبری نیست که هیچ؛ همواره افرادی در جامعه اسلامی بودند و هستند که خود آله و ابزار دست دشمنان میشوند، و در راستای نفوذ دشمن کمک میکنند.
۴- حس قدرت و تفوق طلبی: به قول توماس هابز؛ انسان ذاتا قدرتطلب است. و این حس قدرت و تفوقطلبی در طول تاریخ بشریت در میان حاکمان، گروهها و افراد به وفور وجود داشته، و عامل اصلی بسیاری از جنگهای ویرانگر نیز بوده است، و در جامعه اسلامی نیز همین حس قدرت و تفوق طلبی عامل اصلی در فروپاشی نظام واحد اسلامی در تاریخ اسلام بوده است.
و کنار زدن صاحبان واقعی حکومت از راس حکومت اسلامی، عامل خلق فاجعه در جهان اسلام و همچنین سبب تضعیف نظام اسلامی و اغلب هم مانع اصلی بر سر راه ایجاد نظام و حکومت اسلامی بودهاند. بنابراین؛ از آنجایی که تشکیل حکومت، هدف اصلی دین مبین اسلام در جهان است، و شخص پیامبر ص هم اولین بانی حکومت اسلامی در جهان میباشد.
مهمترین فلسفه امامت که مذهب ما آن را جزو اصول دین میداند و امام علی ع اولین امام ما میباشد نیز تشکیل حکومت اسلامی است که قانون اساسی آن قرآن کریم و مجری این قانون امام معصوم و در غیاب امام معصوم، ولی فقیه میباشند. از نظر اسلام کسی باید در راس حکومت باشد که پارسا ترین، با تقواترین، عالمترین و سیاسیترین فرد از افراد آن جامعه باشد، که نمونه بارز آن را میتوان ولایت فقیه دانست، که بسیاری از علمای اسلامی آن را میپذیرند. برای بار دیگر امکان آن وجود دارد و ظرفیتشان هم در مسلمانان هست، که بتوانند حکومت اسلامی و دینی را احیا بکنند، و تمدن متمایز از تمدن غرب بسازند که مبنای آن استعمار و استثمار نباشند.
مسئولیت ما در قبال امام علی ع
به قول جرج جرداق؛ تنها نسخهی مطابق با اصل، علی ع است. پس این علی که دوست و دشمن از فضایلش سخن میزنند، و برای آن اشک میریزند، و آن را نسخهی بی بدیل جهان میدانند برای ما که پیرو علی هستیم چه فایده و سودی میتواند داشته باشد؟ به فرمودهی خود امام علی ع؛ درست است که شما نمیتوانید که قدم جای قدم ما بگذارید، ولی باید میان امام و ماموم یک ارتباط و نشانهای باشد. پس، تنها تعریف و تمجید از فضایل و قهرمانیهای امام علی ع کافی نیست، درست است که بیانش لازم است، اما قطعا بسنده کردن به بیان به مراد جامعه اسلامی نیست. بنابراین مسئولیت و مکلفیتی که شیعه امام علی ع دارد، این است که با آن امام ارتباط ذهنی و قلبی پیدا بکند، و در عمل هم راهش را بپیماید.
اینکه امام علی ع از تمام زوایا و در تمام ارزشها قهرمان و اسوه عالم انسانی است، و معیار اصلی دیانت و تدین حب علی ع است، شکی نیست، اما ما هم نسبت به دیگران باید فرق شویم، زیرا رهبر و امام ما شخصیتی چون امام علی ع است.
نویسنده: میرزا علی علام
#امام_علی(ع)