- 0 نظر
- چاپ
مردم مسلمان افغانستان در ۲۶ دلو کمونیسم را دفن کردند

مردم مسلمان و مومن افغانستان این توفیق را داشتند تا جماهیر شوروی را مفتضحانه شکست دهند؛ اما بسیاری از مسلماننماها هستند که این شکوه تاریخ انسانی را نمیبینند، و این قدرت و عظمت بینظیر را درک نمیکنند، در حقیقت اینها همان انسانهای صم بکم، و یا همان انسانهایی که کورِ دنیا و آخرت میباشند، که فقط از دنیا همان لذات مادی و احساسی را چشیده و فهمیدهاند، وگرنه لشکر کشی شوروی یک تجاوز بود و اخراج آنها عزت برای مردم.
ویل دورانت در كتاب "درسهای تاريخ" ضمن بحث درباره "تاريخ و دين" با نوعی عصبانيت میگويد "دين صد جان دارد، هر چيزی اگر يک بار میرانده شود برای هميشه میميرد. مگر دين كه اگر صد نوبت ميرانده شود باز زنده میشود“. البته که هدفشان از دین، ادیان الهی بوده است؛ بدلیل اینکه همهی فرعونصفتان زمانه، و همهی کشورهای دیکتاتور، همواره با ادیان الهی سر نزاع و جنگ داشتند، و با چهرههای گوناگون و حیلههای بیمانند و با تمام قدرت و نیروی تسلیحاتی و نظامی و با تمام فشارهای حداکثری که در طول تاریخ علیه دین و برای نابودی آن انجام داده اند، نتوانستهاند دین را شکست بدهند و محوش بسازند. این دین است که همواره خار چشم آنها بوده، و در برابر آنها همانند کوه استوار و محکم بوده است. اگرچه در مقاطع تاریخی بسیار ناچیز و کوتاه به زعم آنان از صفحه روزگار محو شده، اما از این وجه دین غافلاند؛ که ریشههای دین از فطرت و عقلانیت تغذیه میشود، قطعا چیزی که ریشه در عقلانیت و فطرت انسان داشته باشد و منبع تغذیه چیزی باشد، هیچگاه محو روزگار نخواهد گشت. بلکه نیرومندتر و قویتر از پیش بار خواهد آمد. که مثال عینیشان را در انقلابهایی که در کشورهای اسلامی واقع شده مشاهده میکنیم.
القسر لایدوم؛ هر چیزی که وجهی قسری و جبری دارد، دوام ندارد. البته تمام پدیدههای اجتماعی، که با اعمال زور و فشار اجرا میشود، قطعا با برداشته شدن فشار و زور از ایشان، دیگر قابل حمل و اجرا نیست؛ زیرا با خواستها و عقل و فطرت انسان مطابقت ندارند. آن پدیدههای اجتماعی ماندگار است و دوام پیدا میکند، که ریشه در عقل و فطرت انسان داشته باشد. از مطابقتهای عقلانی و کششهای فطری است، که انگیزه وجودی آن پدیده، در بیرون نیز سرایت میکنند، و تاثیر مستقیمی در حمل و دوام آن پدیده اجتماعی بر جا میگذارد. همین اختیار و اراده محض، که آبشخور عقل و سطح درک انسان است، نیز تاثیری در دوام و بقای پدیده اجتماعی و ترویج زودهنگام آن دارند. و هرگاه منشا پدیدههای اجتماعی اختیار و اراده انسان باشند، دوام و بقای آن پدیدهی اجتماعی سهل و حتمی است. پس، یکی از عاملهایی که کمونیسم در دنیا، بعد از هفتاد سال با آن اعمال فشارهایی که برای ترویج آن بکار برد، شکست خورد، همین است؛ که بالای مردم به اجبار اجرایی و عملی میشد. و همهی آن مغایر عقل و فطرت انسان بودند، و همینطور سرچشمهای در اختیار و اراده انسان نداشت.
کمونیسم، از سال ۱۹۱۷ که به عنوان یک دین و آیین از فکر بصورت عمل ایجاد شد و تا سال ۱۹۹۲ دوام پیدا کرد؛ در این مدت در هر جا و مکانی که پا گذاشت، جا پیدا نکرد، بلکه با مخالفت و مقاومتهای جدیِ ملتها و دولتها مواجه شده البته سراسر زندگی مردم و ملتها را با مخاطره کشانیده، و با خون سرخ در هم آمیختند. زیرا که در پشت این آیین، هدفهای استبدادی نهفته بود که میخواست از این طریق و از این مجرا بتواند، ملتها و دولتها را استعمار نموده و ثروتهای آنها را استثمار نمایند. در خود جماهیر شوروی، برای ترویج کمونیسم، مردم شوروی به مصیبتهای بزرگی گرفتار شده بودند، و دولت جماهیر شوروی برای ترویج کمونیسم، در این سرزمین، نزدیک به سی میلیون انسان را کشت و حتی محل خاصی در مسکو برای اعدام آن عده از انسانهایی که مخالفت با عقاید کمونیستی میکردند، داشتند، بلکه از طریق محکومیت و قتل و کشتار بتوانند، کمونیسم را در شوروی و جاهای دیگر ترویج کنند.
البته کمونیسم، با همان هویت و خاصیتی که داشت، در ملتها و دولتها قابل قبول نبود و هیچ ملت و دولتی این را نمیپذیرفت. اما دین و آیینی که ریشه در عقلانیت داشته باشد قطعا در دلها جای دارد. اما زمانیکه نیروهای شوروی ۱۲۰ هزار عسکر، توپ و اسلحههای سبک و سنگین، یعنی با تمام تجهیزات تسلیحاتی و نظامی وارد افغانستان گردید، شاید همه دولتهای جهان بر این باور بودند، که دولت افغانستان به جمع مستعمره و تحت جماهیر شوروی قرار گرفته، اما مجاهدین بپا خاسته و گرچه در دوران جهاد، مجاهدین از سوی کشورهایی همچون آمریکا، عربستان و پاکستان و... حمایت میشدند، اما قدرت نظام شوروی تثبیت شده بود. با این حال از آنجایی که دین اسلام، دین فطری و عقلانی است؛ این دین، با خاصیت و هویتی که دارد، در قلوب مردم نفوذ کرده و همه مردم مسلمان افغانستان؛ اعم از مرد، زن، پیر، جوان، از اسلام که ارزشهای دنیا و آخرتشان در آن گره خورده دفاع کردند.
از آنجا که ارزشهای مورد مخاطره، ارزشهای اسلامی و ملی بودند، همه مردم مسلمان افغانستان با یکدست و یکصدا از آن حمایت و دفاع کردند و چنان با مجاهدتهای شجاعانهشان بالای جماهیر شوروی فشار آورده بودند، که این رژیم در فکر بیرون شدن از افغانستان درمانده شده بود. چندین تن از اراکین جماهیر شوروی با زبان خود اقرار و اعتراف کردند که ما در پی این هستیم که چگونه آبرومندانه و عزتمندانه از افغانستان خارج شویم. اما چون عزت از آن خدا، پیامبران و مومنین است، مردم مسلمان و مومن افغانستان این توفیق را داشتند تا جماهیر شوروی را مفتضحانه شکست دهند؛ اما بسیاری از مسلماننماها هستند که این شکوه تاریخ انسانی را نمیبینند، و این قدرت و عظمت بینظیر را درک نمیکنند، در حقیقت اینها همان انسانهای صم بکم، و یا همان انسانهایی که کورِ دنیا و آخرت میباشند، که فقط از دنیا همان لذات مادی و احساسی را چشیده و فهمیدهاند، وگرنه لشکر کشی شوروی یک تجاوز بود و اخراج آنها عزت برای مردم.
نویسنده: میرزا علی علام