- 0 نظر
- چاپ
افشارِ نفاق و نفرت در نبود خرد جمعی!

در این مسأله شكی نیست كه از جمله عوامل پیشرفت ملتها و دستیابی به مدنیت، عبرتگرفتن از گذشته خود و نگاه عمیق و ژرف به تاریخ ملتهای دیگر است اما نه هر گذشته و تاریخی و نه هر موضوع و حادثهای. گاه پرداختن به برخی موضوعات گذشته و تاریخی، هیچ دردی را دوا نمیكند كه هیچ، بلكه یادآوری آن باعث ضعف و مشكلات مختلف اجتماعی و گاه عامل انحلال و اضمحلال و از بین رفتن یك جامعه میشود. اینجاست كه ضرورت مدیریت گذشته و نوع برخورد ما با حوادث تاریخی آشكار میشود.
از جمله دلایل عقبماندگی و سیهروزی ما ملت افغانستان در سطح عام و مردم شیعه و هزاره در سطح خرد، همین موضوع عدم مدیریت درست حوادث و اتفاقات گذشته در نبود خرد جمعی است. ما نتوانستهایم در عرصه عمل و سخن و قلم و اندیشهورزی، از گذشتههای كه مایه عبرتاند، درس بگیریم اما خوب توانستهایم از موضوعات هیچ و پوچ برای خود زندان ذهن و تفكر بسازیم و در آغل تنگ قومی و تباری و حزبی و منطقوی گیر مانده و طبق میل بدخواهان و دشمنان اصلی مان به جان همدیگر بیافتیم.
ملتی كه حدود نیم قرن است در جنگ و خون غوطهورند و هر لحظه و هر ساعت و تمام روز و شب و عمرش را در وحشت و عدم امنیت سپری میكنند، هیچ وقت سر عقل نیامدند و متوجه این مشكل و درد اصلی نشدهاند، یا نمیخواهند بشوند و خویش را (به جهت منافع و مطامع شخصی شان) به خواب غلفت زدهاند. مع الأسف این درد و رنج فراگیر، جامعه و مردم ما را از پا در آورده و تبدیل به بحران غیر قابل كنترل شده است و هر روز بیش از دیروز و گذشته، تشدید میشود. اولین پیام و دستور خرد جمعی در زندگی اجتماعی، در جا و جامعهای كه سرنوشت همگی یكسان است و افراد جامعه به منزله اعضای یك پیكر هستند، توصیه و تأكید بر مشتركات و عناصر هویتبخش است اما مردم ما از همان پایه تا به قله، درست عكس و مخالف این دستور وجدانی، در حركتند و همیشه بر طبل نفاق میكوبند و بر موضوعات غیر مشترك تكیه میكنند كه نتیجه آن بازماندن از قافله ترقی و تعالی و دست و پازدن در ورطه مشكلات عدیده اجتماعی و هویتی، حذف و طرد از صحنههای سیاسی و سودنبردن از منافع و منابع مملكتی است.
یك مصداق بارز این حركت عكس، موضوع تاریخی افشار است كه هر ساله در این روزها، در صفحات مجازی و اجتماعات علمی و افواه مردمی، بلوا و دعوا و جنگ و جدلهای لفظی و حتی فزیكی رخ میدهند كه حاصلِ باطلِ آن جز بخش و پخش بذر نفاق و تفرقه و دشمنی بین احاد مردمی كه همیشه در كنار هم بودهاند و حكم اعضای یك پیكر را دارند و سرنوشت مشترك دارند، چیز دیگری نیست. بسیار غمانگیز و درد آور است كه این موضوع، سوژه و بهانهای شده برای یك عده نفاقانگیز كه همیشه در پی یافتن یك نقطه متعفن، از خاك سفر افلاك میكنند تا به اهداف پلید و كثیفشان كه دوبهمزنی و تفرقهافكنی است، دست یابند. آنها افشار را به موضوع نفاق و نفرت و گسست بین شیعیان و جامعه هزاره تبدیل كردهاند. عدهای بیعقل و ناپخته از سید و هزاره، مرحوم شهید مزاری را متهم میكند و هزاران ناسزا و نا روا، روایش میكنند و از طرف دیگر، عدهای لائیك و فاشیست، مسئولین و بزرگان سادات را بدون هیچ دلیل و مدركی متهم میكنند و كاش دامنه این اتهامات به افراد خاصِ حاضر و ناظر در حادثه محصور میشد، بلكه به این بهانه، در صددند تا كل سادات را از بیخ و بن بركنند و از جامعه هزاره حذفشان كنند كه هدف اصلی آنان از طرح این موضوع نیز همین مسأله بوده و افشار فقط یك بهانه است.
اگر با نگاه تاریخی به واقعه اسفناك و خونین افشار نگاهی بیاندازیم، جانیان اصلی كاملا مشخصاند اما در نزاعهای فعلی چنین القا میشود كه مسببان اصلی در این حادثه فقط سید و هزاره بودهاند و نه هیچ حزب و فرد دیگری. طرفین منازعه سید و هزاره، سالهاست كه در این جدال بیحاصل در حد اتهام یكدیگر را مجرم و مقصر میدانند اما هیچ وقت و در هیچ محكمهای نتوانستهاند، جرم یكدیگر را به اثبات برسانند، بلكه صرفا نقل قولهای بیمدركی در میان است كه طرفین، هر كدام به نفع خود و محكومیت طرف مقابل به آنها استناد میكنند. حتی اگر فرض را بر آن بگیریم كه جرم یك عده ثابت شد، سوال این است كه چرا و به چه دلیل باید این جرم و جنایت تباری و قومی تلقی شود و با چه ملاكی از جزء، نتیجه كلی گرفته و خطای چند فرد، به كل یك مجموعه نسبت داده شود؟ معركهگیران عصری، بگویند در كدام قانون و منطق و شرع رواست كه جرم و جور مجرمان اصلی را دیگری و نسلهای آینده بكشد؟ این در حالی است كه نسل افشار و دستاندرکاران اصلی حادثه هركه بودهاند، بیشترشان دیگر در بین ما نیستند و تعداد انگشتشماری كه ماندهاند، به زودی به پیشینیان محلق خواهند شد.
خطاب من به حیث یك سید هزاره و فرزند كوچك این خاك و دیار كه نیتی جز پیشرفت و تعالی كشور و مردمم بالخصوص جامعه محروم و مظلوم هزاره را ندارم، به طرفین منازعه و مناقشه، این است كه بیائید از چنین نفاقها و شقاقها دست بكشید و با پیروی از عقل و منطق و خرد جمعی، دست به دست هم بدهید و به جای دعوا و نزاع و اتهامزنی و جعل سند و مدرك به پای این و آن، این ماجرا و دیگر حوادث مشابه را به تاریخنویسان بسپارید و با همت و همدلی هم فكری، آینده خود و نسلهای تان را بسازید و توانمند شوید كه به حكم عقل و وجدان، ساختن بهتر از سوختن است؛ اتحاد و انسجام بهتر از نفاق و انتقام است و به این فكر كنید كه پرداختن به این موضوعات هیچ مشكلی از مشكلات امنتی، معیشتی و اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ما مردم را حل و فصل نمیكنند، بلكه باعث ضعف و تحلیل رفتن نیروهای ما میشود و دشمنان ما با استفاده از این اختلافات، بیش از گذشته بر ما خواهند تاخت كه البته تا كنون آنها توانستهاند، بهترین استفادهها را از چنین نزاعهای بین خانگی ما داشته باشند.
فریاد من و همفكرانم این است كه آی مدعیان فكر و اندیشه، آی قلم و علم به دستان، آی مسئولین و سردمداران سیاسی و مملكتی، چرا به جای تیشه زدن به ریشه خود، به دنبال موضوعات اساسی و حیاتی و سرنوشتساز مردم نمیروید و چرا با مدیریت درست و سیستماتیك، در صدد احقاق حقوق خود از دولت و حكومت بر نمیآیید و خواهان رعایت عدالت اجتماعی در كشور نمیشوید؟! آیا متوجه نیستید كه اكنون، مناطق مركزی جزو محرومترین ولایاتاند و هیچ وقت به حق و حقوق واقعیشان دست نیافتهاند؟ نمیبینید كه هر روزه و هر ساله بهترین پروژهها و بالاترین بوجهها به ولایات دیگر اختصاص مییابند اما در هزارهجات دریغ از یك پروژه و یك اقدام مؤثر به حال و روز مردم این مرز و بوم؟ ای خردمندان قوم، چه شده است شما را كه به عملكرد مسئولین تان و آنهای كه نمایندگی مردم ما را یدك میكشند، اعتراض نمیكنید و نمیپرسید كه شما طی این سالها برای مردمتان چكار كردهاید و پرونده كاری و خدماتی تان سیاه است یا سفید؟
نتیجه: تا زمانی كه صاحبنظران و اندیشهورزان و مسئولین جامعه ما پای سفره عقل ننشینند و از دستورات صریح منطق جمعی پیروی نكنند و به جای پرداختن به موضوعات اساسی و حیاتی، به مسائل واهی و بیحاصل توجه نشان دهند، همان سیهروزان و سیهرویان حقیر و فقیر و ضعیف خواهیم بود و مشكلات ما بیش از پیش بیشتر و عمیقتر خواهد شد.
هاشمی صدر ارزگانی
#افشار
#شیعیان_افغانستان
#هزاره
#سادات_افغانستان