کد خبر 160832
تاریخ انتشار: شنبه 17 جَوزا 139911:47
- 0 نظر
- چاپ
نامهای سرگشاده به رئیسجمهور غنی؛ تخصصگرایی عمیقترین لایۀ عدالتگرایی است

دکتر اسماعیل دانش رئیس موسسه علمی پژوهشی رسالت، نامهای سرگشاده حاوی 21 نکتهی پیشنهادی را در ارتباط با مدیریت و مدیران سطح کلان کشور، خطاب به رئیسجمهور اشرف غنی منتشر کرده است.
خبرگزاری صدای افغان (آوا) -قم: متن نامهی فوق را در ادامه مطالعه میکنید:
بنام خداوندی مدیر و مدبر
جلالتمأب محترم دکتر محمد اشرف غنی
رئیس جمهور اسلامی افغانستان، سلامعلیکم!
با ادای احترام و آرزوی سلامتی و توفیقات روزافزون برای حضرتعالی و همه خدمت گذاران به ملت مظلوم افغانستان.
رئیسجمهور محترم!
مستحضرید که مردم افغانستان سالهای طولانی است که درد و رنج میکشند، حدود چهار دهه است که زندگی در سایه جنگ، خشونت و ناامنی را تجربه نموده و به امید فردای بهتر، تمام غمها، داغها و مصیبتهای بهترین عزیزان خویش را تحمل مینمایند. دولت جمهوری اسلامی افغانستان بر بنیاد قانون اساسی مدون و مصوب فعلی در واقع محصول تلاشها و زحمات شبانهروزی، تحمل درد و رنج فرد فرد مردم افغانستان و نتیجه خون هزاران شهید والامقامی است که بهعنوان امانت الهی و ملی در اختیار دولتمردان قرار گرفته است که باید با استحکام و پایداری و با عبور از تمام مشکلات موفق و سربلند به نسلهای آینده منتقل گردد.
دولتمردان موظفاند با صداقت تمام و خدمات شبانهروزی، اولاً: امنیت جانی، اخلاقی، مالی و... مردم را در سطح کشور تأمین کنند و ثانیاً: این امانت الهی و ملی را به بهترین وجه ممکن حفظ نموده و باشکوه تمام به نسل بعد بسپارند. متأسفانه در سالهای اخیر در کنار دشواریهای موجود در سطح ملی، برخی از عوامل مدیریتی از قبیل عبور از قانون اساسی، بیتوجهی به سایر قوانین مصوب، بخصوص سپردن مسئولیتها و تدبیر امور سازمانها و نهادهای دولتی به افراد غیر مسلکی و غیر متعهد، موجب گردید؛ شرایط زندگی در کشور دشوارتر گردیده و وضعیت برای همه افراد جامعه ناامنتر شود، امید تمام مردم افغانستان بهخصوص امید قشر جوان و تحصیلکرده که در واقع آیندهسازان و مدیران آینده کشور هستند برای ادامه زندگی در افغانستان به یاس تبدیل شود. از اینرو لازم دیدم به عنوان یک افغانستانی نامه سرگشاده، برای عبور از مشکلات گوناگون و ایجاد افغانستان آباد و دولت پایدار با پشتوانه وسیع اجتماعی، نکاتی را در ارتباط به مدیریت و مدیران سطح کلان کشور به صورت پیشنهاد تقدیم حضور نمایم:
1. انسجام و نظم فکری:
انسجام و نظم فکری معاونان رئیسجمهوری، وزرای وزارتخانهها و مدیران سطح کلان کشور لازم و ضروری است؛ زیرا باید مسیر نظم اداره کشور را به خوبی دانسته و تشخیص دهند. جهتگیریهای فکری، معرفتی و ارزشی منسجم داشته، به ارکان قانونی و حقوقی و منابع جهتدهی صحیح کشور و نظام بودجهریزی و تخصیص اعتبارات و منابع و حدود اختیارات خودشان بهخوبی آگاه باشند. عدم انسجام فکری بر رفتار و گفتار مقامات عالی کشور تأثیر منفی در مدیریت زیرمجموعهها و در نتیجه نقش منفی در کل جامعه و کشور دارد، مهمتر از همه اینکه باید اولویتها و ضرورتهای کاری را بهخوبی تشخیص دهند و الا زندگی مردم و امورات مختلف یک وزارتخانه و مدیریتها مختل میگردد؛ عمل نمودن بر مبنای تصمیمات شخصی و کارشناسی نشده و بدون پشتوانه قانونی و حقوقی، مدیریت و نظم کشور را به هم میریزد؛ لذا نظم و انسجام فکری برای معاونان و مدیران کلان کشور برای ایجاد عدالت لازم و ضروری میباشد.
۲. برخورداری از تفکر تحلیلی:
تفکر تحلیلی توانایی حل مسئله از طریق جمعآوری درست اطلاعات، تبدیل معادلات پیچیده به معادلات ساده و طی مسیر نمودن مرحلهبهمرحله برای رسیدن به پاسخ صحیح میباشد. تفکر تحلیلی توانایی است که در مسائل دفعی و خلقالساعه سرعت عمل مؤثر و دوچندان برای حل مسئله را فراهم میسازد. با توجه به اینکه معاونان رئیسجمهور، وزرای وزارتخانهها و مدیران سطح کلان کشور به صورت روزمره با مسائل مختلف روبهرو میشوند که آنها را در معرض تصمیمگیری یا ارجاعات کاری فراوان قرار میدهند، لذا ضروری است که از توانایی تفکر تحلیلی معطوف به حل مسئله برخوردار باشند.
۳. تخصص گرایی:
برای اداره کشوری جنگزده و در حال جنگ، لازم است که پایه همه انتصابها، سیاستگذاریها، تصمیمسازیها و تصمیمگیریها و مدیریت اجرایی کشور بر اساس تخصصگرایی باشد. تخصصگرایی عمیقترین لایه عدالتگرایی است. عمل بدون تخصص منعکسکننده عمل غیرمتعهدانه است و عمل متعهدانه مستلزم تخصص است. تخصصگرایی همه سرمایههای انسانی جامعه را از حالت بالقوه به فعلیت میرساند، امید و نوآوری را تشویق نموده، پویایی و طراوت ایجاد میکند. تخصص گرایی باعث ایجاد توسعه کشور و ایجاد شغل برای جوانان تحصیلکرده میگردد. تخصص گرایی، دانش پایه و اصلی شغل است که توسعهدهنده اشتغال مفید و مؤثر میباشد. با تخصص گرایی علم قدرت پیدا نموده، قدرت دانشمحور، منتهی بهسلامت و تعالی کشور و جامعه میشود. نقطه عطف واصلی همه پیشرفتها در سطوح مختلف، تخصص گرایی است که رشد و بالندگی جامعه را فراهم ساخته، سلامت و سعادت و تعالی فردی و اجتماعی را تضمین میکند و جامعه را سرشار از نشاط و دولت را دارای پایگاه اجتماعی میسازد.
۴. عقلانیت و خردگرایی:
باید پس از سپری شدن حدود 19 سال از استقرار دولت جمهوری اسلامی در افغانستان، شاهد رشد و پیشرفت میبودیم. پیشرفت عنصر پویا و ذاتی زندگی انسانی است. انسان بدون پیشرفت، دچار توقف، ایستائی، خمود و رکود تدریجی میشود. پیشینه تاریخی و علمی نشان میدهد که افغانستان مهد علم، تمدن و پرورش دانشمندان بزرگی مانند بوعلی سینای بلخی، جلالالدین مولوی بلخی، ابوریحان، آخوند خراسانی و... بوده و ملت ما به علم و پیشرفت اهمیت بسیار داده و میدهند. مدیریت کلان کشور باید مشوق و تقویتکننده مسیر عقلانی منتهی به پیشرفت یعنی تحصیل روشمندی جوانان در دانشگاهها باشند. دانشگاه و علم زیرساختها و پایههای توسعه و پیشرفت کشور است که امروزه با هزار تأسف دانشگاههای کشور نتوانستهاند وظیفه اصلی خود را که تولید علم و ساختن جامعه است بهخوبی انجام دهند. ما در جهانی قرار داشته و زندگی میکنیم که الگوریتمهای نظاممند، شیوه زندگی را تغییر دادهاند و امروزه زیست جهان انسانی؛ تعریفشدهتر، استانداردتر و نظاممندتر شده که میشود کار و زندگی را بر مبنای سیستم قطعی اداره کرد. دوران مدیریتهای سنتی سپریشده است و امکان هوشمندسازی مسیر زندگی مبتنی بر «الگوریتمهای مسیر ده» و مسیریاب با بهرهوری بسیار بالا فراهم گشته است.
۵. جامعنگری و مدیریت کارآمد:
با توجه به اینکه افغانستان دارای اقوام و مذاهب مختلف میباشد، باید مدیران اول کشور خصوصاً معاونان رئیسجمهور، مشاوران و وزرای محترم نگاه ملی و فرامذهبی داشته باشند. نگاه قومی، مذهبی، قریهای و گاها حزبی و بدون راهبرد همهجانبه نگر، نه تنها تأمینکننده نیازهای ملی نخواهند بود، بلکه میتواند عامل تخریب و ایجاد بحران در کشور شود.
رئیسجمهور محترم!
مناسب است ادارات و دفاتر مدیران کلان کشور مانند دفتر و اداره رئیسجمهور، معاون اول، دوم و وزرای محترم تجسم تخصص، تعهد و نماد ملی بوده و دارای کارمندانی با دانش مدیریت کارآمد، دورنگر، خلاق، ایدهساز، ایدهپرور و به دور از تعصبات مذهبی، قومی، حزبی و قریهای باشند تا جامعه چند قومی و چند مذهبی افغانستان را با نگاه کلان و دیدی وسیع به سوی هدف اصلی یعنی افغانستان متحد، یکپارچه و متمدن، هدایت نموده و رابطه دولت-ملت را استحکام بخشند. دولتی موفق و پایدار است که برخوردار از حمایتهای تودههای مردم باشد. مدیران سطح اول کشور مانند معاونان رئیسجمهور و... باید تفاوت متغیرهای اصلی، فرعی و عناصر اساسی سلامت و تعالی فردی و اجتماعی جامعه را بدانند و از طرف دیگر به نسلها و روسای جمهوری بعدی نیز توجه نموده و زمینههای مدیریتی را برای آنها نیز تمهید نمایند، در واقع باید رویکرد پیشرفت و توسعه افغانستان متحد و یکپارچه را داشته باشند. توجه همزمان به نیازهای معنوی و مادی، نیازهای آموزشی و پژوهشی، صحت و درمان، مسکن و غذا و تأمین متوازن همه امور مرتبط با بخش صنعت، کشاورزی و خدمات و فرهنگ، اقتصاد و سیاست، امری است بسیار مهم که عدم اشراف بر «مدیریت جامعنگر»، مدیریت کلان و مدیریت راهبردی، مخاطرات زیادی را به دنبال خواهد داشت.
۶. ضرورت داشتن دانش یکپارچه:
دانش یکپارچه مبتنی بر دانشی چند رشتهای و میانرشتهای است که به همه عوامل مؤثر بر پدیده مورد مطالعه بهصورت همزمان توجه میکند تا از این طریق به حل مسائل کلان و خرد به صورت همهجانبه پرداخته شود. به طور حتم مدیریت کلان کشور نیازمند به دانش یکپارچه در خصوص محورهای اساسی مرتبط با زیست جهان زندگی مثل فنآوریهای جدید، فنآوریهای آینده، آب، خاک، غذا، انرژی، محیطزیست از یکسو و از سوی دیگر اشراف دانشی نسبت به امور مهم مرتبط با سلامت زندگی مثل خانواده، شادی و نشاط اجتماعی، اوقات فراغت، فرهنگ مردمپسند، روابط بین فردی، اجتماعی و ارتباطات بین فرهنگی و روابط بینالمللی است. البته منظور این نیست که رئیسجمهوری معاونان و مشاوران آنها و وزرا و مدیران سطح کلان کشور باید اطلاعات تخصصی در مورد همه موارد فوق داشته باشند، بلکه باید بر اصول اساسی و روندهای تحولی علوم مرتبط با پیشرفت و سلامت جامعه اشراف داشته باشند و از دانش متخصصان و صاحبنظران و جامعه نخبگانی کشور که به خاطر نبود امنیت، در خارج از افغانستان هستند استفاده کنند.
۷. نگاه راهبردی به روند صلح و مصالحه ملی:
نظام جمهوری اسلامی افغانستان محصول تلاشهای شبانهروزی تک تک اعضای جامعه افغانستان و خون هزاران شهید و «نه گفتن» مردم افغانستان به حکومت سیاه دوران طالبان است و دلالت روشن آن چیزی نیست جز اینکه جامعه افغانستان تأکید جدی بر جمهوریت و اسلامیت نظام بهصورت همزمان داشته و خود را حافظ نظام موجود میدانند. معاونان و مشاوران رئیسجمهور؛ وزرا و مدیران سطح کلان کشور باید حاکمیت سیاه طالبانی را در گذشته و وضعیت فقر و ناامنی موجود در کشور را در نظر داشته باشند و صلح پایدار را با هوشمندی تمام و با حفظ جمهوریت و اسلامیت در قالب نظام موجود، مدیریت نمایند، نظرات نخبگان و تحصیلکردههای جوان را نیز در راستای صلح ملی و تقویت دولت، مورد توجه قرار دهند.
8. تقویت عزت و اقتدار ملی:
عزت و اقتدار ملی در سطح کشور و جامعه جهانی، از بین رفته است. دولتمردان افغانستان برای احیا، ترمیم و ارتقای اقتدار ملی باید تمام عوامل قدرت آفرینی که موجب حس افتخار و بالندگی را فراهم میکند، به وجود آورده، ابعاد مختلف قدرت ملی را در مواجهه با نظام طالبانی تقویت کنند. مهمترین رکن امنیت ملی؛ اعتماد ملی و حس عضویت همگانی در نظام حکمرانی ملی کشور است که باید مورد توجه قرار گیرد.
9. از خود گذری و خدامحوری:
مدیران سطح کلان در هر کشوری در جهان به میزانی که بتوانند خود و منافع شخصی خود را منها کنند، به همان میزان میتوانند در جهت منافع مردم حرکت کنند. خودخواهیها و خودمحوریها مهمترین عامل برای توسعه لجاجتها، عصبیتها و نابیناییها نسبت به بسیاری از ظرفیتها و فرصتهای ملی، منطقهای و بینالمللی است. مدیران سطح کلان کشور به میزانی که تسلط بیشتری بر نفس و هواهای نفسانی خود داشته باشند، به همان میزان از توانایی عقلانی و عقلانیت الهی برخوردار خواهند بود. هوای نفس به قول امام علی (ع) مهمترین مانع عقل و عقلانیت است، «الهوی یمنع العقل» (هوای نفس مانع عقل و تعقل است). در واقع مدیران سطح کلان کشور باید مصداق فکری و عملی توحید و لااله الا الله باشند.
10. نگاه راهبردی معطوف به حال اندیشی و آیندهنگری:
رئیسجمهور، معاونان و مدیران سطح کلان کشور هرچند دارای شخصیت حقیقی هستند ولی به عنوان شخصیتهای حقوقی و متصدیان نهاد قدرت در کشور از این توانایی بهخوبی برخوردارند که بسیاری از استعدادها و ظرفیتهای نهفته در متن جامعه افغانستان را به فعلیت رسانند. آشنایی با تحولات تاریخ، شناخت فرصتها و دشواریهای امروز و درک درست از امور مرتبط به آینده افغانستان میتوانند تأثیر جدی در تنظیم نگرش وسیع و پردامنه مدیریتی برای ساختن افغانستان آزاد، آباد و عاری از تبعیض داشته باشد. نگاه راهبردی معطوف به حال اندیشی و آیندهنگری درواقع ناظر به مدیریت و مهندسی معکوس آینده، آموختن از گذشتههای تاریخی، تصحیح کننده مسیرهای کلان امروز جامعه و کشور میباشد.
11. حکمت، بصیرت و برخورداری از
خبرگزاری صدای افغان (آوا) -قم: متن نامهی فوق را در ادامه مطالعه میکنید:
بنام خداوندی مدیر و مدبر
جلالتمأب محترم دکتر محمد اشرف غنی
رئیس جمهور اسلامی افغانستان، سلامعلیکم!
با ادای احترام و آرزوی سلامتی و توفیقات روزافزون برای حضرتعالی و همه خدمت گذاران به ملت مظلوم افغانستان.
رئیسجمهور محترم!
مستحضرید که مردم افغانستان سالهای طولانی است که درد و رنج میکشند، حدود چهار دهه است که زندگی در سایه جنگ، خشونت و ناامنی را تجربه نموده و به امید فردای بهتر، تمام غمها، داغها و مصیبتهای بهترین عزیزان خویش را تحمل مینمایند. دولت جمهوری اسلامی افغانستان بر بنیاد قانون اساسی مدون و مصوب فعلی در واقع محصول تلاشها و زحمات شبانهروزی، تحمل درد و رنج فرد فرد مردم افغانستان و نتیجه خون هزاران شهید والامقامی است که بهعنوان امانت الهی و ملی در اختیار دولتمردان قرار گرفته است که باید با استحکام و پایداری و با عبور از تمام مشکلات موفق و سربلند به نسلهای آینده منتقل گردد.
دولتمردان موظفاند با صداقت تمام و خدمات شبانهروزی، اولاً: امنیت جانی، اخلاقی، مالی و... مردم را در سطح کشور تأمین کنند و ثانیاً: این امانت الهی و ملی را به بهترین وجه ممکن حفظ نموده و باشکوه تمام به نسل بعد بسپارند. متأسفانه در سالهای اخیر در کنار دشواریهای موجود در سطح ملی، برخی از عوامل مدیریتی از قبیل عبور از قانون اساسی، بیتوجهی به سایر قوانین مصوب، بخصوص سپردن مسئولیتها و تدبیر امور سازمانها و نهادهای دولتی به افراد غیر مسلکی و غیر متعهد، موجب گردید؛ شرایط زندگی در کشور دشوارتر گردیده و وضعیت برای همه افراد جامعه ناامنتر شود، امید تمام مردم افغانستان بهخصوص امید قشر جوان و تحصیلکرده که در واقع آیندهسازان و مدیران آینده کشور هستند برای ادامه زندگی در افغانستان به یاس تبدیل شود. از اینرو لازم دیدم به عنوان یک افغانستانی نامه سرگشاده، برای عبور از مشکلات گوناگون و ایجاد افغانستان آباد و دولت پایدار با پشتوانه وسیع اجتماعی، نکاتی را در ارتباط به مدیریت و مدیران سطح کلان کشور به صورت پیشنهاد تقدیم حضور نمایم:
1. انسجام و نظم فکری:
انسجام و نظم فکری معاونان رئیسجمهوری، وزرای وزارتخانهها و مدیران سطح کلان کشور لازم و ضروری است؛ زیرا باید مسیر نظم اداره کشور را به خوبی دانسته و تشخیص دهند. جهتگیریهای فکری، معرفتی و ارزشی منسجم داشته، به ارکان قانونی و حقوقی و منابع جهتدهی صحیح کشور و نظام بودجهریزی و تخصیص اعتبارات و منابع و حدود اختیارات خودشان بهخوبی آگاه باشند. عدم انسجام فکری بر رفتار و گفتار مقامات عالی کشور تأثیر منفی در مدیریت زیرمجموعهها و در نتیجه نقش منفی در کل جامعه و کشور دارد، مهمتر از همه اینکه باید اولویتها و ضرورتهای کاری را بهخوبی تشخیص دهند و الا زندگی مردم و امورات مختلف یک وزارتخانه و مدیریتها مختل میگردد؛ عمل نمودن بر مبنای تصمیمات شخصی و کارشناسی نشده و بدون پشتوانه قانونی و حقوقی، مدیریت و نظم کشور را به هم میریزد؛ لذا نظم و انسجام فکری برای معاونان و مدیران کلان کشور برای ایجاد عدالت لازم و ضروری میباشد.
۲. برخورداری از تفکر تحلیلی:
تفکر تحلیلی توانایی حل مسئله از طریق جمعآوری درست اطلاعات، تبدیل معادلات پیچیده به معادلات ساده و طی مسیر نمودن مرحلهبهمرحله برای رسیدن به پاسخ صحیح میباشد. تفکر تحلیلی توانایی است که در مسائل دفعی و خلقالساعه سرعت عمل مؤثر و دوچندان برای حل مسئله را فراهم میسازد. با توجه به اینکه معاونان رئیسجمهور، وزرای وزارتخانهها و مدیران سطح کلان کشور به صورت روزمره با مسائل مختلف روبهرو میشوند که آنها را در معرض تصمیمگیری یا ارجاعات کاری فراوان قرار میدهند، لذا ضروری است که از توانایی تفکر تحلیلی معطوف به حل مسئله برخوردار باشند.
۳. تخصص گرایی:
برای اداره کشوری جنگزده و در حال جنگ، لازم است که پایه همه انتصابها، سیاستگذاریها، تصمیمسازیها و تصمیمگیریها و مدیریت اجرایی کشور بر اساس تخصصگرایی باشد. تخصصگرایی عمیقترین لایه عدالتگرایی است. عمل بدون تخصص منعکسکننده عمل غیرمتعهدانه است و عمل متعهدانه مستلزم تخصص است. تخصصگرایی همه سرمایههای انسانی جامعه را از حالت بالقوه به فعلیت میرساند، امید و نوآوری را تشویق نموده، پویایی و طراوت ایجاد میکند. تخصص گرایی باعث ایجاد توسعه کشور و ایجاد شغل برای جوانان تحصیلکرده میگردد. تخصص گرایی، دانش پایه و اصلی شغل است که توسعهدهنده اشتغال مفید و مؤثر میباشد. با تخصص گرایی علم قدرت پیدا نموده، قدرت دانشمحور، منتهی بهسلامت و تعالی کشور و جامعه میشود. نقطه عطف واصلی همه پیشرفتها در سطوح مختلف، تخصص گرایی است که رشد و بالندگی جامعه را فراهم ساخته، سلامت و سعادت و تعالی فردی و اجتماعی را تضمین میکند و جامعه را سرشار از نشاط و دولت را دارای پایگاه اجتماعی میسازد.
۴. عقلانیت و خردگرایی:
باید پس از سپری شدن حدود 19 سال از استقرار دولت جمهوری اسلامی در افغانستان، شاهد رشد و پیشرفت میبودیم. پیشرفت عنصر پویا و ذاتی زندگی انسانی است. انسان بدون پیشرفت، دچار توقف، ایستائی، خمود و رکود تدریجی میشود. پیشینه تاریخی و علمی نشان میدهد که افغانستان مهد علم، تمدن و پرورش دانشمندان بزرگی مانند بوعلی سینای بلخی، جلالالدین مولوی بلخی، ابوریحان، آخوند خراسانی و... بوده و ملت ما به علم و پیشرفت اهمیت بسیار داده و میدهند. مدیریت کلان کشور باید مشوق و تقویتکننده مسیر عقلانی منتهی به پیشرفت یعنی تحصیل روشمندی جوانان در دانشگاهها باشند. دانشگاه و علم زیرساختها و پایههای توسعه و پیشرفت کشور است که امروزه با هزار تأسف دانشگاههای کشور نتوانستهاند وظیفه اصلی خود را که تولید علم و ساختن جامعه است بهخوبی انجام دهند. ما در جهانی قرار داشته و زندگی میکنیم که الگوریتمهای نظاممند، شیوه زندگی را تغییر دادهاند و امروزه زیست جهان انسانی؛ تعریفشدهتر، استانداردتر و نظاممندتر شده که میشود کار و زندگی را بر مبنای سیستم قطعی اداره کرد. دوران مدیریتهای سنتی سپریشده است و امکان هوشمندسازی مسیر زندگی مبتنی بر «الگوریتمهای مسیر ده» و مسیریاب با بهرهوری بسیار بالا فراهم گشته است.
۵. جامعنگری و مدیریت کارآمد:
با توجه به اینکه افغانستان دارای اقوام و مذاهب مختلف میباشد، باید مدیران اول کشور خصوصاً معاونان رئیسجمهور، مشاوران و وزرای محترم نگاه ملی و فرامذهبی داشته باشند. نگاه قومی، مذهبی، قریهای و گاها حزبی و بدون راهبرد همهجانبه نگر، نه تنها تأمینکننده نیازهای ملی نخواهند بود، بلکه میتواند عامل تخریب و ایجاد بحران در کشور شود.
رئیسجمهور محترم!
مناسب است ادارات و دفاتر مدیران کلان کشور مانند دفتر و اداره رئیسجمهور، معاون اول، دوم و وزرای محترم تجسم تخصص، تعهد و نماد ملی بوده و دارای کارمندانی با دانش مدیریت کارآمد، دورنگر، خلاق، ایدهساز، ایدهپرور و به دور از تعصبات مذهبی، قومی، حزبی و قریهای باشند تا جامعه چند قومی و چند مذهبی افغانستان را با نگاه کلان و دیدی وسیع به سوی هدف اصلی یعنی افغانستان متحد، یکپارچه و متمدن، هدایت نموده و رابطه دولت-ملت را استحکام بخشند. دولتی موفق و پایدار است که برخوردار از حمایتهای تودههای مردم باشد. مدیران سطح اول کشور مانند معاونان رئیسجمهور و... باید تفاوت متغیرهای اصلی، فرعی و عناصر اساسی سلامت و تعالی فردی و اجتماعی جامعه را بدانند و از طرف دیگر به نسلها و روسای جمهوری بعدی نیز توجه نموده و زمینههای مدیریتی را برای آنها نیز تمهید نمایند، در واقع باید رویکرد پیشرفت و توسعه افغانستان متحد و یکپارچه را داشته باشند. توجه همزمان به نیازهای معنوی و مادی، نیازهای آموزشی و پژوهشی، صحت و درمان، مسکن و غذا و تأمین متوازن همه امور مرتبط با بخش صنعت، کشاورزی و خدمات و فرهنگ، اقتصاد و سیاست، امری است بسیار مهم که عدم اشراف بر «مدیریت جامعنگر»، مدیریت کلان و مدیریت راهبردی، مخاطرات زیادی را به دنبال خواهد داشت.
۶. ضرورت داشتن دانش یکپارچه:
دانش یکپارچه مبتنی بر دانشی چند رشتهای و میانرشتهای است که به همه عوامل مؤثر بر پدیده مورد مطالعه بهصورت همزمان توجه میکند تا از این طریق به حل مسائل کلان و خرد به صورت همهجانبه پرداخته شود. به طور حتم مدیریت کلان کشور نیازمند به دانش یکپارچه در خصوص محورهای اساسی مرتبط با زیست جهان زندگی مثل فنآوریهای جدید، فنآوریهای آینده، آب، خاک، غذا، انرژی، محیطزیست از یکسو و از سوی دیگر اشراف دانشی نسبت به امور مهم مرتبط با سلامت زندگی مثل خانواده، شادی و نشاط اجتماعی، اوقات فراغت، فرهنگ مردمپسند، روابط بین فردی، اجتماعی و ارتباطات بین فرهنگی و روابط بینالمللی است. البته منظور این نیست که رئیسجمهوری معاونان و مشاوران آنها و وزرا و مدیران سطح کلان کشور باید اطلاعات تخصصی در مورد همه موارد فوق داشته باشند، بلکه باید بر اصول اساسی و روندهای تحولی علوم مرتبط با پیشرفت و سلامت جامعه اشراف داشته باشند و از دانش متخصصان و صاحبنظران و جامعه نخبگانی کشور که به خاطر نبود امنیت، در خارج از افغانستان هستند استفاده کنند.
۷. نگاه راهبردی به روند صلح و مصالحه ملی:
نظام جمهوری اسلامی افغانستان محصول تلاشهای شبانهروزی تک تک اعضای جامعه افغانستان و خون هزاران شهید و «نه گفتن» مردم افغانستان به حکومت سیاه دوران طالبان است و دلالت روشن آن چیزی نیست جز اینکه جامعه افغانستان تأکید جدی بر جمهوریت و اسلامیت نظام بهصورت همزمان داشته و خود را حافظ نظام موجود میدانند. معاونان و مشاوران رئیسجمهور؛ وزرا و مدیران سطح کلان کشور باید حاکمیت سیاه طالبانی را در گذشته و وضعیت فقر و ناامنی موجود در کشور را در نظر داشته باشند و صلح پایدار را با هوشمندی تمام و با حفظ جمهوریت و اسلامیت در قالب نظام موجود، مدیریت نمایند، نظرات نخبگان و تحصیلکردههای جوان را نیز در راستای صلح ملی و تقویت دولت، مورد توجه قرار دهند.
8. تقویت عزت و اقتدار ملی:
عزت و اقتدار ملی در سطح کشور و جامعه جهانی، از بین رفته است. دولتمردان افغانستان برای احیا، ترمیم و ارتقای اقتدار ملی باید تمام عوامل قدرت آفرینی که موجب حس افتخار و بالندگی را فراهم میکند، به وجود آورده، ابعاد مختلف قدرت ملی را در مواجهه با نظام طالبانی تقویت کنند. مهمترین رکن امنیت ملی؛ اعتماد ملی و حس عضویت همگانی در نظام حکمرانی ملی کشور است که باید مورد توجه قرار گیرد.
9. از خود گذری و خدامحوری:
مدیران سطح کلان در هر کشوری در جهان به میزانی که بتوانند خود و منافع شخصی خود را منها کنند، به همان میزان میتوانند در جهت منافع مردم حرکت کنند. خودخواهیها و خودمحوریها مهمترین عامل برای توسعه لجاجتها، عصبیتها و نابیناییها نسبت به بسیاری از ظرفیتها و فرصتهای ملی، منطقهای و بینالمللی است. مدیران سطح کلان کشور به میزانی که تسلط بیشتری بر نفس و هواهای نفسانی خود داشته باشند، به همان میزان از توانایی عقلانی و عقلانیت الهی برخوردار خواهند بود. هوای نفس به قول امام علی (ع) مهمترین مانع عقل و عقلانیت است، «الهوی یمنع العقل» (هوای نفس مانع عقل و تعقل است). در واقع مدیران سطح کلان کشور باید مصداق فکری و عملی توحید و لااله الا الله باشند.
10. نگاه راهبردی معطوف به حال اندیشی و آیندهنگری:
رئیسجمهور، معاونان و مدیران سطح کلان کشور هرچند دارای شخصیت حقیقی هستند ولی به عنوان شخصیتهای حقوقی و متصدیان نهاد قدرت در کشور از این توانایی بهخوبی برخوردارند که بسیاری از استعدادها و ظرفیتهای نهفته در متن جامعه افغانستان را به فعلیت رسانند. آشنایی با تحولات تاریخ، شناخت فرصتها و دشواریهای امروز و درک درست از امور مرتبط به آینده افغانستان میتوانند تأثیر جدی در تنظیم نگرش وسیع و پردامنه مدیریتی برای ساختن افغانستان آزاد، آباد و عاری از تبعیض داشته باشد. نگاه راهبردی معطوف به حال اندیشی و آیندهنگری درواقع ناظر به مدیریت و مهندسی معکوس آینده، آموختن از گذشتههای تاریخی، تصحیح کننده مسیرهای کلان امروز جامعه و کشور میباشد.
11. حکمت، بصیرت و برخورداری از