کد خبر ۱۴۳۲۶۲
تاریخ انتشار:
شنبه ۱۲ اَسَد ۱۳۹۸
۱۵:۱۴
- 0 نظر
- چاپ
عوامل اختلافات خانوادگی و راههای پیشگیری و درمان آن

خانواده اولین، مهمترین و مقدسترین نهاد اجتماعی انسانهاست. بسیاری از هنجارها و ناهنجاریهای جامعه مربوط به همین نهاد مقدس و بنیادی است. هرچه محیط خانواده سالم و امنتر باشد به همان اندازه در روحیه افراد و اعضای آن تاثیر مثبت گذاشته و این تاثیرات مطلوب به جامعه منتقل میشود.
همچنین اگر محیط خانواده محیطی نامساعد و ناهنجار باشد به همان اندازه بر اخلاق اعضای خانواده نیز تاثیر سوء گذاشته و از این طریق جامعه را نیز متاثر میسازد که بیشترین تاثیرش نیز بر کودکان و نوجوانان است، زیرا شخصیت کودک و نوجوان متاثر از برخورد اعضای فامیل و اطرافیان نزدیک است که شخصیتاش با آنان رشد کرده و شکل میگیرد، تحقیقات ثابت ساخته که اخلاق، رفتارها و روحیات اعضای خانواده تاثیر مستقیمی بر روحیه و عملکرد اطفال و نوجوانان دارد.
بیشترین مشکلات و ناهنجاریهایی که ما امروز در جامعهمان با آنها دست و پنجه نرم میکنیم ریشه در خانواده دارند. آمارهای مربوط به مسایل و تخلفات اخلاقی نشان میدهد که اغلب افراد بدکار و بزهکار از نعمت خانوادهی سالم محروم بودند و همین ناهنجاریهای خانوادگی بوده که چنین بار آمدند. همچنین کسانی که در جامعه به موفقیتهایی رسیدهاند و در راه صراط المستقیم در حرکتند مدیون خانواده سالم، آگاه و خداجوی خویش هستند. اگر مثال بزنیم متوجه میشویم که انبیای الهی، ائمه معصومین و سایر شخصیتها و افراد مصلح در دامن خانواده سالم، خداجو و مومن پرورش یافته و موفقیتهای بیشماری را در عرصه زندگی آبرومندانه و افتخارآمیز کسب نمودهاند.
در جوامع غربی سالهاست که بصورت برنامهریزیشده فعالیتهایی در جهت تضعیف خانواده انجام میگیرد و جوانان به بیرون آمدن از قید و بندهای خانوادگی و طغیان علیه آن تشویق میشوند. روانشناسان غربی نیز با این استدلال که تنها راه بدست آوردن شخصیت سالم و مستقل کنار گذاشتن سنتهای کهن خانوادگیست، تمام سعی و تلاش خود را در زمینه کاهش وابستگیهای خانوادگی متمرکز کردهاند.
این تفکرات تنها به جامعه غرب محدود نمانده، بلکه جوامع شرقی و اسلامی را نیز تحت تاثیر قرار داده است و نتایج زیانبار آن در جامعه اسلامی کاملا به چشم می خورد؛ سردی روابط خانوادگی، افزایش آمار جرم و جنایت و سپردن سالمندان به مراکز خیریه و آسایشگاهها از نتایج این تفکرات بیمارگونه است که در اکثر کشورهای اسلامی در حال افزایش است.
امروزه جوامع غربی طعم تلخ همین اقداماتِ به ظاهر اصلاحطلبانه را میچشند و اندیشمندان غرب در صدد بازیابی و روابط سالم و صمیمی خانوادگی بر آمدهاند و حالا به این حقیقت پی بردهاند که نهاد خانواده نیرویی بازدارنده است و پایبندی به آن تاثیر زیادی در سالمسازی جامعه و افراد دارد.
دین اسلام، خانواده را نهادی مقدس میداند و اعضای این نهاد را به پاسداری از آن و رعایت حقوق یکدیگر تشویق میکند. بدون شک در سایه رعایت حقوق یکدیگر و انجام وظایف فردی است که محیط خانواده محیطی ایدهآل و بستری مناسب برای شکلگیری جامعهای سالم خواهد بود.
گرچه سوءتفاهمات و اختلافات درونی در کنار وسوسههای شیطانی و دخالت اطرافیان از عوامل مهم اختلافات خانوادگی بشمار میآیند اما امروزه زندگی ماشینی و رقابتهای مادی از سویی و هجوم فرهنگ غرب و خودمحوری و فراگیری آن از سویی دیگر بیش از پیش باعث بیگانگی شده و کانون خانواده را با خطرات جدی مواجه ساخته است.
جا دارد که با توجه به اهمیت موضوع، ضمن معرفی عوامل درونی و بیرونی اختلافات و مشکلات خانوادگی، به راههای پیشگیری و راهکارهای بیرونرفت از این معضل بزرگ اشاره کنیم:
1-ازدواج اجباری:
یکی از علل اختلافات خانوادگی و شاید از مهمترین آنها ازدواجهای اجباری مخصوصا بیتوجهی به رضایت دختر باشد. این امر در جوامع سنتی و عشیرهای بیش از دیگر جوامع مشهود است که نمونه کشور خودمان افغانستان که صدها و هزاران جوان قربانی خودخواهیها و سنتهای غلط جامعه میشوند. دختر و پسری که بدون رضایت و به زور به عقد یکدیگر در آمده باشند، ازدواجشان فرجام خوشی نخواهد داشت. زیرا عدم تفاهم از همان ابتدای ازدواج مانع خوشبختی شده و روز به روز نیز به شدت تنفر و انزجارشان نسبت به یکدیگر افزوده میشود که در نتیجه زمینه اختلافات را مهیا ساخته حتی آثار آن به جامعه سرایت میکند.
2-دخالت اطرافیان:
دخالتهای اطرافیان مخصوصا خانوادهها یکی از مشکلات زوجهای جوان در اوایل زندگی مشترک است. در جوامع سنتی این امر به یک معضل جدی برای خانوادهها تبدیل شده و همواره حوادث تلخی همچون خودکشی، قتل و طلاق را موجب میگردد. متاسفانه در این جوامع گاهی زوجهای جوان بدون کوچکترین اختلافی صرفا بخاطر جلب رضایت اطرافیان و بزرگان فامیل ناچارند از هم جدا شوند و در واقع زندگی آنها عرصه انتقامگیری و اشباع حس غرور بزرگترها میشود. در حالیکه این عمل نه تنها مشکلی را حل نمینماید بلکه مشکلات لاینحل دیگری نیز به آن اضافه میکند.
نوع دیگری از دخالت، دخالت انسانهای منحرفی است که برای رسیدن به مقاصد شوم و غیر اخلاقی خویش با ایجاد سوءظن و فتنهجویی موجب بدبینی زوجین از یکدیگر شده، موجبات جدایی آنها را فراهم میآورند. برای این کار حتی به اعمال زشت و پستی همچون جادو و غیره نیز متوصل میشوند. چنین افرادی طبق فرموده قرآن مجید هیچ بهرهای در آخرت ندارند و کاملا افتخار همکاری با شیطان را دارا میباشند.
4- عدم توجه به معنویات و دیانت:
یکی از عوامل تفرقه و درگیریهای خانوادگی، ضعف معنویت و دیانت است. این امر موجب خودخواهی، خودمحوری و بیتوجهی نسبت به وظایف زناشویی و حقوق دیگران میگردد. در این صورت فرد صرفا به منافع فردی خویش توجه داشته و نتایج و فواید اعمالش ر
همچنین اگر محیط خانواده محیطی نامساعد و ناهنجار باشد به همان اندازه بر اخلاق اعضای خانواده نیز تاثیر سوء گذاشته و از این طریق جامعه را نیز متاثر میسازد که بیشترین تاثیرش نیز بر کودکان و نوجوانان است، زیرا شخصیت کودک و نوجوان متاثر از برخورد اعضای فامیل و اطرافیان نزدیک است که شخصیتاش با آنان رشد کرده و شکل میگیرد، تحقیقات ثابت ساخته که اخلاق، رفتارها و روحیات اعضای خانواده تاثیر مستقیمی بر روحیه و عملکرد اطفال و نوجوانان دارد.
بیشترین مشکلات و ناهنجاریهایی که ما امروز در جامعهمان با آنها دست و پنجه نرم میکنیم ریشه در خانواده دارند. آمارهای مربوط به مسایل و تخلفات اخلاقی نشان میدهد که اغلب افراد بدکار و بزهکار از نعمت خانوادهی سالم محروم بودند و همین ناهنجاریهای خانوادگی بوده که چنین بار آمدند. همچنین کسانی که در جامعه به موفقیتهایی رسیدهاند و در راه صراط المستقیم در حرکتند مدیون خانواده سالم، آگاه و خداجوی خویش هستند. اگر مثال بزنیم متوجه میشویم که انبیای الهی، ائمه معصومین و سایر شخصیتها و افراد مصلح در دامن خانواده سالم، خداجو و مومن پرورش یافته و موفقیتهای بیشماری را در عرصه زندگی آبرومندانه و افتخارآمیز کسب نمودهاند.
در جوامع غربی سالهاست که بصورت برنامهریزیشده فعالیتهایی در جهت تضعیف خانواده انجام میگیرد و جوانان به بیرون آمدن از قید و بندهای خانوادگی و طغیان علیه آن تشویق میشوند. روانشناسان غربی نیز با این استدلال که تنها راه بدست آوردن شخصیت سالم و مستقل کنار گذاشتن سنتهای کهن خانوادگیست، تمام سعی و تلاش خود را در زمینه کاهش وابستگیهای خانوادگی متمرکز کردهاند.
این تفکرات تنها به جامعه غرب محدود نمانده، بلکه جوامع شرقی و اسلامی را نیز تحت تاثیر قرار داده است و نتایج زیانبار آن در جامعه اسلامی کاملا به چشم می خورد؛ سردی روابط خانوادگی، افزایش آمار جرم و جنایت و سپردن سالمندان به مراکز خیریه و آسایشگاهها از نتایج این تفکرات بیمارگونه است که در اکثر کشورهای اسلامی در حال افزایش است.
امروزه جوامع غربی طعم تلخ همین اقداماتِ به ظاهر اصلاحطلبانه را میچشند و اندیشمندان غرب در صدد بازیابی و روابط سالم و صمیمی خانوادگی بر آمدهاند و حالا به این حقیقت پی بردهاند که نهاد خانواده نیرویی بازدارنده است و پایبندی به آن تاثیر زیادی در سالمسازی جامعه و افراد دارد.
دین اسلام، خانواده را نهادی مقدس میداند و اعضای این نهاد را به پاسداری از آن و رعایت حقوق یکدیگر تشویق میکند. بدون شک در سایه رعایت حقوق یکدیگر و انجام وظایف فردی است که محیط خانواده محیطی ایدهآل و بستری مناسب برای شکلگیری جامعهای سالم خواهد بود.
گرچه سوءتفاهمات و اختلافات درونی در کنار وسوسههای شیطانی و دخالت اطرافیان از عوامل مهم اختلافات خانوادگی بشمار میآیند اما امروزه زندگی ماشینی و رقابتهای مادی از سویی و هجوم فرهنگ غرب و خودمحوری و فراگیری آن از سویی دیگر بیش از پیش باعث بیگانگی شده و کانون خانواده را با خطرات جدی مواجه ساخته است.
جا دارد که با توجه به اهمیت موضوع، ضمن معرفی عوامل درونی و بیرونی اختلافات و مشکلات خانوادگی، به راههای پیشگیری و راهکارهای بیرونرفت از این معضل بزرگ اشاره کنیم:
1-ازدواج اجباری:
یکی از علل اختلافات خانوادگی و شاید از مهمترین آنها ازدواجهای اجباری مخصوصا بیتوجهی به رضایت دختر باشد. این امر در جوامع سنتی و عشیرهای بیش از دیگر جوامع مشهود است که نمونه کشور خودمان افغانستان که صدها و هزاران جوان قربانی خودخواهیها و سنتهای غلط جامعه میشوند. دختر و پسری که بدون رضایت و به زور به عقد یکدیگر در آمده باشند، ازدواجشان فرجام خوشی نخواهد داشت. زیرا عدم تفاهم از همان ابتدای ازدواج مانع خوشبختی شده و روز به روز نیز به شدت تنفر و انزجارشان نسبت به یکدیگر افزوده میشود که در نتیجه زمینه اختلافات را مهیا ساخته حتی آثار آن به جامعه سرایت میکند.
2-دخالت اطرافیان:
دخالتهای اطرافیان مخصوصا خانوادهها یکی از مشکلات زوجهای جوان در اوایل زندگی مشترک است. در جوامع سنتی این امر به یک معضل جدی برای خانوادهها تبدیل شده و همواره حوادث تلخی همچون خودکشی، قتل و طلاق را موجب میگردد. متاسفانه در این جوامع گاهی زوجهای جوان بدون کوچکترین اختلافی صرفا بخاطر جلب رضایت اطرافیان و بزرگان فامیل ناچارند از هم جدا شوند و در واقع زندگی آنها عرصه انتقامگیری و اشباع حس غرور بزرگترها میشود. در حالیکه این عمل نه تنها مشکلی را حل نمینماید بلکه مشکلات لاینحل دیگری نیز به آن اضافه میکند.
نوع دیگری از دخالت، دخالت انسانهای منحرفی است که برای رسیدن به مقاصد شوم و غیر اخلاقی خویش با ایجاد سوءظن و فتنهجویی موجب بدبینی زوجین از یکدیگر شده، موجبات جدایی آنها را فراهم میآورند. برای این کار حتی به اعمال زشت و پستی همچون جادو و غیره نیز متوصل میشوند. چنین افرادی طبق فرموده قرآن مجید هیچ بهرهای در آخرت ندارند و کاملا افتخار همکاری با شیطان را دارا میباشند.
4- عدم توجه به معنویات و دیانت:
یکی از عوامل تفرقه و درگیریهای خانوادگی، ضعف معنویت و دیانت است. این امر موجب خودخواهی، خودمحوری و بیتوجهی نسبت به وظایف زناشویی و حقوق دیگران میگردد. در این صورت فرد صرفا به منافع فردی خویش توجه داشته و نتایج و فواید اعمالش ر