تاریخ انتشار :پنجشنبه ۹ میزان ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۳۰
کد مطلب : 116905
حاکم اسلامی؛ دادگر، دلیر و بی‌هراس
«اما در باره مشورت با شما، من به حکومت رغبتی نداشتم، مرا به سوی آن دعوت کردید و اصرار ورزیدید، ترسیدم اگر رد کنم اختلاف افتد. پس از قبول مسؤولیت در کتاب خدا و سنت پیامبر نظر افکندم، به آنچه مرا راهنمایی کردند، عمل کردم، احتیاج به نظر و رای شما ندیدم. چنانچه حکمی در کتاب خدا نباشد و در سنت پیامبر نیز دلیلی بر آن نیابم و نیاز به مشورت بود، با شما مشورت خواهم کرد.
اما درباره تقسیم به طور مساوی، همه می دانیم پیامبر چنین دستور داده و کتاب خدا همین را می گوید.
اما اینکه گفتید ما بیشتر زحمت کشیده ایم، می دانید عده ای از همه بیشتر اسلام را یاری کرده اند و پیامبر آنان را با دیگران در تقسیم بیت المال فرقی نمی گذاشت.»
این بخشی از سخنان حضرت امیر علیه السلام در ابتدای خلافت به کسانی بود که در نظر داشتند امور مسلمین بر اساس رأی و نظر و مشورت آنان به پیش برده شود نه بر پایه آنچه کتاب خدا و سنت پیامبر حکم می کند.
امام به این ترتیب، با صراحت و شجاعت و بدون هیچ گونه هول و هراس و محافظه کاری و ملاحظه گری در همان ابتدای راه، تکلیف خود و حکومت اسلامی را با امتیازطلبان، ویژه خواران و آنهایی که تمام دستگاه خلافت و بیت المال مسلمین را املاک بلامنازع خود قلمداد می کردند، روشن کرد.
این نمونه ای کوچک از کارکرد حاکمی دادگر است که تاریخ هنوز حسرت سال های معدود حاکمیت او را می خورد و انسان ها در انتظار عقبگرد معجزه آسای عقربه زمان به ۱۴۰۰ سال پیش است تا یکبار دیگر حاکمی چنین دادگر و دلیر و بی هراس را شاهد باشند.
امام علی علیه السلام مظهر تمام و کمال عدالت بود و می دانست که بر دوش بردن چنین بار سنگینی، چه دشواری های هولناک و هزینه های وحشتناکی دارد؛ اما تفاوت امام با حاکمان دیروز و فردای تاریخ بشری در این بود که او به حاکمیت، به مثابه امتیاز و فرصتی برای سروری و اعمال قدرت و رسیدن به مطامع و منافع زودگذر دنیوی نگاه نمی کرد.
امام مأمور بود تا به حکم کتاب خدا و سیره رسول و فرستاده او، چنان عمل کند که پوست جوی از دهان مورچه ای به ظلم و زور گرفته نشود.
منطقی که در همین فراز کوتاه از پاسخ امام به زیاده طلبان و ویژه خواران دستگاه خلافت اسلامی، نهفته است، نموداری آشکار برای همه حکام اسلامی و غیر اسلامی در سراسر تاریخ است.
حاکمان امروز نیز اگر شعار عدالت درمی دهند و دغدغه اعمال قانون را دارند، می بایست از این منطق بهره بگیرند.
یکی از لوازم عدالت، ایستادگی صریح، دلیرانه و بی هراس، در برابر ویژه خواران است. در نظامی که میان مردم عادی و وزرا و مأموران حکومتی، توفیر و تفاوتی عمیق و شاخص برقرار بود و دست مردم از دارایی هایی که متعلق به خود آنهاست کوتاه بود؛ اما وزیری دون پایه و بی لیاقت و فاسد، اجازه داشت به تنهایی حق میلیون ها شهروند عادی را به خود اختصاص دهد و با استفاده از آن در دوبی و اروپا و امریکا، ملک و زمین و شرکت و شهرک و تجارت راه اندازی کند، هیچگاه نمی تواند ادعای اعمال عدالت و اساسا داشتن چنین دغدغه ای را بکند.
فریبکاری، بازی با کلمات، شعارهای مفت و میان خالی و گرم کردن سر مردم، با شاخصه های یک حاکم اسلامی واقعی، فاصله فراوانی دارد.
حاکم باید دادگر، پرواپیشه، شجاع و دلاورمرد و بی هراس باشد.
حاکمانی که شعار عدالت می دهند، باید پیش از طرح چنین شعاری، مهیای تحمل هزینه های سنگین آن باشند؛ زیرا دادگری هزینه دارد و هزینه آن، سنگین است؛ به اندازه ای که گاه ممکن است به بهای تاج و تخت، تمام شود.
آیا آنهایی که دم از مبارزه با فساد می زنند، حاضر اند با مفسدان و ویژه خواران زورمند تا آنجا مبارزه کنند که حتی حاضر باشند، تاج و تخت شان را نیز برای عدالت و قانون و حقوق مردم، قربانی کنند؟
اگر چنین می کنند، پس تکلیف فلسفه قدرت چه می شود؟
برای پاسخ به این سؤال باید بدانیم که حاکمی که همزمان وفادار به تئوری فلسفه قدرت است و از سوی دیگر، تظاهر به مسلمانی و عدالت ورزی و مبارزه به فساد می کند، هم به خود دروغ گفته است و به هم مخاطبانش.
نگاه حاکم مسلمان به حکومت با نگاه کسی که قدرت را برای قدرت می خواهد، از بنیاد فرق دارد و این همان چیزی است که آن پنج سال طلایی حکومت علوی را در تاریخ ماندگار و یگانه کرده است.

https://avapress.com/vdcjymeviuqevhz.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما