تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۸ حوت ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۵۹
کد مطلب : 123518
سخنان کیلویی درمان نیست!
مقام های سیاسی کشور ما گاهی سخنانی خرد نا پسند و دل آزاری بر زبان می آورند که اگر چنانچه با داوری عقلانی و از نظرگاه برتری نگریسته شود، به بی پایگی و بی مایگی آن هیچ تردید باقی نمی ماند.
اما گویا، گزافه گویی شیوه معمول و معهود برای زمامداران کشور ما است. چون این گونه سخن گفتن دارای پی آمد های منفی فراوانست ،باید به نقد آن پرداخت و ذهن ها را آگاه کرد تا این خطای سیستماتیک از سوی حکومت گران کشور کمتر صورت گیرد و هم تاثیر احتمالی آن کاهش پیدا کند. زیرا اشتباهات مستمری که ازسوی ی مقام های حکومتی صورت می گیرد چون برای بسیاری ها، حکومت گران الگو محسوب می شوند از این جهت تاثیر بدی برجای می نهد.
در دوران معاصر حامد کرزی رئیس جمهورسابق افغانستان یکی از حکومت گرانی بود که سخنان گزاف وگاهی مهمل زیاد بر زبان می راند ولیکن خوش بختانه به تدریج این آگاهی در نزد عمومی بوجود آمده بود که به سخنان کرزی اعتنا نمی کردند و آن را جدی نمی گرفتند.
به نظر می آید که این شیوه نا میمون برای رئیس جمهور کنونی هم به ارث رسیده باشد، از او  نیز سخنانی صادر می شود اگر چنانچه جدی گرفته شود می تواند بد آموزی فراوانی برجای نهد.
در آخرین سخنان، وی در جمع افسران فارغ التحصیل از دانشگاه مارشال فهیم به طالبان توصیه کرده است که "اگر افغان هستید! خودرا(صف خود را) از تروریستان جدا کنید". دراین جا منظور اطلاق کلمه" افغان" است. افغان در نگاه رئیس جمهور اشرف غنی، به یک قوم ویژه و مردمی که با خصوصیت های مثبت اطلاق می شود که از سایر مردم دنیا متمایز است. اشرف غنی افغان بودن را مساوی و مساوق نیک بودن می داند و عید می شمارد که یک افغان در کنار تروریستان قرار گیرد.
این گونه سخن گفتن کیلویی از مقام اول یک کشور بسیار بد آموزی دارد. هر کس حق دارد کشور و مردم خود را به اوصاف و خصلت های نیکو بیان دارد، ازملت ها و کشور های ممتاز دنیا بشمارد و درصدر بنشاند،اما این توصیف ها نباید چنان باشد که سخنان درست او هم مورد تردید قرار گیرد یا او را از حد اعتدال خارج کند و یا چنان به گزاف سخن گوید که او را مورد تمسخر و استهزای عمومی قراردهد.
گرچه مردم این گونه سخنان را جدی نمی گیرند و بر آن باور نمی کنند، اگر چنانچه به جد گرفته شود،بی تردید نتایج بدی در قبال خواهد داشت. وقتی فردی این سخنان را می شنود این پرسش در ذهن او متبادر می شود که اگر یک افغان از تروریست بودن مبرای دانسته شود، باید صفت های نیکوی فراوان دیگری داشته باشد، از جمله مردم راست گو و درست کردار باشند، حقوق دیگران را محترم بدارند،منافع خود را بر منافع مردم ترجیح ندهند، دروغ نگویند،مال مردم را به تهمت نخورند و آبروی مردم در معاملات روز مره نبرند. در مقام رئیس یک کشور،در برابر تقلب ها و تخلف های سیاسی یا عادی سکوت نکند. چنان با مردم سخن بگوید که در حد عمل او باشد. یعنی مردم را با گفتن سخنان گزاف دل خوش ندارد. مهم تر از همه آنست که افغان بودن باید موانع مبارزه با تروریسم را ازسر راه افغان ها بردارد تا تقابل با گروه های تروریستی به سهولت انجام گیرد. با تقویت کنندگان تروریسم یا ستون پنجم در داخل حکومت مبارزه جدی صورت دهد، هیچ گاه از طرد و دفع ورود آنها غفلت نورزد. مهم تر و ارزنده تر آنست که یک افغان اگر مساوی با ارزش های برین انسانی باشد باید انسان بودن از چنان ارزشی برخوردار باشد که هیچ ارزشی فراتر و برتر از او قرار نگیرد.
یک افغان در مقام رئیس جمهور کشور،همه اتباع و باشندگان سرزمین افغانستان را یکسان بنگرد و در هیچ تصمیم گیری سیاسی هیچ گروه و قومی را بر گروه دیگر رجحان ندهد.
اگر یک افغان این باشد سخنان رئیس جمهور کشور بر نهج صواب گفته شده است وباید طالبان که افغان هستند دست ازآدم کشی ،خشونت ودرنده خویی وخون آشامی بردارند در کنار مردم خود به نیکویی بزیند.
اگر افغان بودن به معنای بی آزار بودن باشد، مردم این همه درنده خویی و آزار رسانی طالبان را خواهند بخشید تا آنها به زندگی طبیعی خود بر گردند.
اما و هزار اما... که افغان بودن به معنای نیک بودن نیست. اگر بود رئیس جمهور باید مصدر عالی این صفات نیکو و خصال ارزش مند بود. رئیس جمهور باید در برابر قانون اساسی کشور تمکین می کرد. قانون اساسی کشور حاصل و دست رنج تلاش های نمایندگان اکثریت افغان ها است. تسلیم و پیروی از قانون اساسی به معنای تن دادن به خواسته های کلیت افغان ها است. اما رئیس جمهور تا هنوز نشان داده است که کار های فرا قانونی را بیش از کار های قانونی می پسندد.زیر پای نهادن قانون برای او دلپسند تر و نیکو تر است تا مراعات قانون.
رئیس جمهور به عنوان مصداق مطلوب افغان بودن باید به قوانینی که از سوی مجلس نمایندگان کشور به تصویب می رسد، احترام بگذارد و آنرا درعمل پیاده کند، گرچه آن قانون با مذاق عده معدودی از دوستان و اقوام او واقع موافق نباشد. رئیس جمهور به عنوان یک افغان که باید منافع ملی را بر منافع قومی و شخصی ترجیح دهد این کار را نکرده است، تفاهم نامه ای که میان دو تیم انتخاباتی به امضا رسیده و می باید مفاد آن در اولین مرحله از تشکیل حکومت وحدت ملی اجرایی می شد و به مرحله اجرا در می آمد هنوز روی کاغذ مانده است و مردم منتظر اند که ببینند که رئیس جمهور در قبال این تفاهم نامه چه می کند، تا کشور ازاین حالت بی قانونی وبلا تکلیفی نجات پیدا کند. اما متاسفانه نشانه های دال بر این که رئیس جمهور از خواسته های شخصی خود گذشته باشد، بر تعهد خود در قبال تغیر نظام سیاسی کشور وفا کند، کمسیون های انتخاباتی اصلاح شود، افراد فاسد ،مفت خوار ومتقلب از کمسیون ها حذف شوند، این کارهای نیکو را صورت نداده است.
اگر قانون توزیع تذکره الکترونیک را که به توشیح رئیس جمهور رسیده بود عملی می شد برای این پروژه مهم این همه رویایی میان دو جناح حکومت صورت نمی گرفت و رئیس جمهور برای ارضای خواسته های مشتی فاشیست مشرب قانون مصوب را زیر پای نمی نهاد، شاید برخی باور می کردند که افغان بودن مساوی به نیک بودن است. رئیس جمهوری که در راس امور کشور قرار دارد والگویی رفتاری برای بسیاری از افغان ها است ،اگرعمل او همواره با تقلب و تخلف باشد چگونه، افغان بودن را مساوی به نیک بودن می نگرد واز آنها تقاضا می کند که از صف تروریستان خود را جدا کند.
نه جناب رئیس جمهور!
افغان بودن مساوی به نیک بودن نیست که بسیار خصلت های زشت و نا پسند و خرد سوز و انسان کشی در وجود افغان ها وجود دارد که باید به شناخت آن تلاش کرد و برای کاستن از آن خصلت های منفی مبارزه جدی راه انداخت.اولین مرحله مبارزه نیز آنست که مقام های سیاسی کشور که در راس آن رئیس جمهور قرار دارد خود به این زشتی در وجود خود معترف باشد ،از درون خود این کاستی و زشتی را بزداید،آنگاه دیگران را فرا بخواند و یا توصیه کند که درراستای بهتر شدن و بهتر زیستن تلاش ورزند.
باید پذیرفت- گرچه پذیرفتن آن سخت است- که کثیری از خصایل انسانی در وجود ما مرده است. بی خود و بی جهت متوهم نباشیم و برای خود مرتبه بالا و والایی نتراشیم.
طالبان افغان هستند، همانند هر افغان دیگر. همان گونه که طالبان دچارآسیب شدند و در دامن تروریسم غطیدند همین مشکل برای هر یک از افغان ها ممکن است اتفاق بیفتد و در دام تروریسم قرار گیرند و مخل امنیت عمومی شوند.بر حکومت و در راس آن بر رئیس جمهوراست که چشم خود را بگشاید و واقعیت های کشور خود را خوب بنگرد ،برای بهبود آن تلاش کند. کیلویی سخن گفتن نه تنها سودی ندارد که اولین زیان آن متوجه گوینده است که او را از شناخت واقعیت های جامعه خود باز می دارد.
مولف : م. سمنگانی
https://avapress.com/vdchzxnz623nimd.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما