تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۱ حوت ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۲۱
کد مطلب : 107813
آنچه می بازیم و آنچه به دست می آوریم
مقامات امریکایی درباره انجام گفتگوهای صلح میان افغانستان و طالبان ابراز خوشبینی می کنند و بر حمایت قوی ایالات متحده از این روند تاکید می ورزند.
پی مایکل مککینلی؛ سفیر امریکا در افغانستان با اشاره به نگرانی هایی که در پیوند به قربانی شدن دستاوردهای چند سال اخیر حکومت افغانستان به خصوص حقوق زنان وجود دارد می گوید، نباید در این زمینه نگران بود.
وی افزود:"اجازه بدهید واضح سازم که روند صلح یک روند به رهبری افغان ها و برای خود افغان هاست.
ما این را واضح ساخته ایم که از مذاکرات و پایان جنگ توسط مذاکرات در افغانستان حمایت می کنیم. حکومت افغانستان در اهداف و دیدگاهش در گفتگوهای صلح با مخالفین این را واضح ساخته است که قانون اساسی، دستاوردهای چند ساله در بخش حقوق زنان و حصول تعهدات از مخالفان که روابط شان را با سازمان های تروریستی قطع می کنند را در نظر گرفته است و در مذاکرات صلح از آن دفاع خواهد شد."
با وجود همه ابراز اطمینان هایی که در خصوص حفاظت از دستاوردهای چندسال اخیر افغانستان در عرصه های گوناگون، همزمان با سرعت گرفتن تلاش ها برای گفتگوهای مستقیم میان حکومت و گروه طالبان از سوی مراجع مختلف دخیل در این ماجرا، مطرح می شود، واقعیت این است که هنوز نگرانی های عمده در این زمینه کماکان پا برجاست و مردم عمیقا نگران آسیب دیدن و از میان رفتن دستاوردهای مهم سال های گذشته هستند.
با این حساب،‌ این پرسش این روزها بیش از هر موضوع دیگری مطرح می شود که در معامله صلح با طالبان، چه چیزی را می بازیم و چه چیزی را به دست می آوریم؟
کارشناسان می گویند که پاسخ این پرسش، زمانی مشخص خواهد شد که این اطمینان به وجود آید که هرگونه مذاکره ای با طالبان و دیگر گروه هایی که سابقا یا در حال حاضر، در فعالیت های هراس افکنانه و تروریستی در کشور دست داشته اند، از موضع قدرت باشد؛ نه از موضع ضعف و ذلت و با خواهش و التماس.
بنابراین، پرسش دومی که در پی پرسش اول مطرح می شود این است که حکومت وحدت ملی به رهبری اشرف غنی، از چه جایگاهی با طالبان بر سر یک میز خواهد نشست و در خصوص آینده صلح و ثبات در کشور مذاکره و گفتگو خواهد کرد؟
برای پاسخ به این پرسش، لازم است نگاهی به پیشینه تلاش های صلح از سوی دولت افغانستان انداخته شود.
روندی که اکنون از سوی حکومت اشرف غنی به پیش برده می شود، استارت اولیه آن در زمان حاکمیت حامد کرزی زده شد.
کرزی تلاش فراوانی کرد؛ تا پاکستان و امریکا را وادار به همکاری برای کشاندن طالبان بر سر میز مذاکره کند؛ اما موفق نشد.
به تعبیر دیگر، موضع گیری سفیر امریکا در کابل که در بالا به آن اشاره شد، در زمان کرزی، یک آرزوی دست نیافتنی بود، همچنان که موضع گیری های مشابه از سوی مقام های اسلام آباد نیز امری محال و دور از دسترس می نمود.
کرزی در ادامه تلاش هایش برای دست یافتن به این تغییر نگاه، به تعبیر برخی روزنامه نگاران، متوسل به دیپلماسی التماس هم شد؛ اما توفیقی حاصل نکرد.
با این حساب، اگر در زمان کرزی، حکومت به همان موفقیتی می رسید که اکنون اداره اشرف غنی به آن رسیده، بدون شک، پاسخ پرسش بالا این بود که مذاکره با طالبان، از موضع ضعف و ذلت است؛ نه از جایگاه قدرت و عزت.
از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که اشرف غنی نیز روند جاری را از کرزی به میراث برده و خود ابتکار تازه ای برای گفتگوهای صلح با طالبان، به خرج نداده است.
تنها تفاوتی که موجب شده اشرف غنی موفق شود؛ ولی کرزی نشد، تغییر نگاه او از هند به طرف پاکستان است؛ بنابراین، آیا این گمانه درست است که اشرف غنی برای این منظور، به پاکستان امتیازات بزرگی داده که کمترین هزینه آن، از دست دادن روابط راهبردی با هند است؟
داوری در این خصوص، تا راززدایی و رمزگشایی مسؤولانه دولت از روند پنهانکارانه جاری در زمینه صلح، دشوار، زودهنگام و یقینا مبتنی بر ظن و گمان خواهد بود.
همچنین اینکه مذاکره با طالبان از موضع ضعف انجام می شود یا قدرت نیز تاکنون به درستی روشن نیست؛ چیزی که روشن شدن اینکه چه چیزی می بازیم و چه چیزی به دست می آوریم و در نهایت بر سر دستاوردهای سال های اخیر چه خواهد آمد نیز در گرو روشن شدن آن خواهد بود.

منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - سرویس تحلیل و پژوهش اخبار
https://avapress.com/vdchzqnzx23nv6d.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما