تاریخ انتشار :سه شنبه ۳۱ حمل ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۲۷
کد مطلب : 125236
مردم افغانستان و تجربه یک سال و نیم حاکمیتِ وحشت!
پس از چندین روز سکوت بهاریِ قاتلانِ انسان های بی گناه و آرامش نسبی قبل از توفان، سرانجام بغض دشمنان این آب و خاک ترکیدن گرفت و شهر کابل و ساکنان مظلوم و بی پناه آن همراه با بارش قطرات رحمت الهی از آسمان، بوسیله شقاوت پیشه ترین درندگان روی زمین، بخاک و خون کشیده شدند.

درندگانی که نام مجاهد و طالب را بر خود نهاده اند و قطعاً با الفبای اسلام عزیز و آموزه های متعالی و انسانی قرآن مجید، آشنائی هم ندارند، در صبحگاه یکی از ماه های حرام در شریعت محمدی- که جنگ و خون ریزی در آنها حرام است-، به تعدادی از مسلمانان و مومنان مظلوم و بی پناه در یکی از جاده های شهر کابل حمله می کنند و با انفجار موتری حامل مقدار زیادی از مواد منفجره و درگیری با نیروهای دولتی، موجب کشته و زخمی شدن صدها انسان می شوند.

بر اساس آخرین خبرها تعداد کشته و زخمی های این حمله وحشیانه و غیر انسانی طالبان بر مردم ما به 350 نفر می رسد و منابع خبری گفته اند آمار مذکور قطعی نبوده و تعداد کشته و زخمی ها در حال افزایش است.

پیش از ادامه بحث، به یک واقعیت باید توجه داده شود و آن اینکه بر خلاف ادعای سران و رهبران طالبان و سایر مخالفان مسلح دولت افغانستان که مدعی اند مبارزه آنها جنبه دینی و شرعی دارد و آنان این عمل را با اجازه خداوند و برای رضای او جل و علا انجام می دهند، باید گفت که این ادعا یک ادعای واهی و بدون دلیل است و برای آن نه از قرآن مجید و نه احادیث پیامبر اسلام و نه فرمایشات سایر رهبران و پیشوایان دینی- مذهبی و نه هم از عقل و عرف، مستند و مدرکی برای آن نمی توان یافت و اقامه کرد.

بر عکس، در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که بدون نیاز به تفسیر و با همان برداشت اولیه و ظاهری از آن آیات، باطل بودن ادعای طالبان و سایر مخالفان مسلح، آشکار می شود. یکی از روشن ترین آیات در این زمینه آیه سوره مبارکه است که با وضاحت تمام روش و منطق طالبان در قبال کشتن و زخمی ساختن مومنان و مسلمانان و تلف کردن اموال آنها را به باد انتقاد می گیرد و با هشدار شدیدی، عاملان کشتار مومنان و مسلمانان را به خلود و جاودانگی در آتش دوزخ بشارت می دهد؛ آنجا که می گوید": کسی که یک تن انسان مومن را از روی عمد بکشد، پس جزای او ورود به جهنم است و آنهم بطور همیشگی و دایمی!".

پاداش خلود در آتش دوزخ در آیه مذکور مربوط و منوط به کشتن عمدی یک مسلمان شده و حالانکه طالبان در هر حمله و توبره انتحاری و انفجاری شان، دهها و صدها مسلمان مظلوم و بی گناه را از حیطه حیات و زندگی ساقط می کنند و یا لااقل معلول و معیوب می کنند و علاوه بر آنکه در این انفجارات و حمله های ظالمانه و سبعانه، اموال مسلمانان از قبیل خانه و موتر و سایر اموال منقول و غیر منقول آنها از دست شان می رود و تلف می شود.

شایع است که طالبان در پاسخ می گویند کسانی که در حملات شهادت طلبانه آنان، کشته و زخمی می شوند، همه ماجور اند و در نزد خداوند جایگاه ارزشمندی دارند! و اموال تلف شده ی آنها نیز ضایع نشده و انفاق در راه خدا حساب می شود!

بواقع که این برداشت، قرائت بی اندازه سخیف، نازل و جاهلانه از دینی است که هر فرازی از آموزه های آن، انسان را به تعمق و تفکر و تعقل فرا می خواند؛ دینی که هر انسان را مختار و مالک بودن قید و شرط اموال و داریی های خودش می داند و هر آن عملی را از انسانِ مسلمان قبول می کند و می پذیرد و در ازای آن پاداش نیک به او می دهد که با اختیار و اراده انسان از او صادر شده باشد.

پر واضح است که سخنان طالبان و امثال آنان از گروههای افراطی و قساوت پیشه، اظهارات واهی و یاوه های بی اساسی بیش نبوده که از سر جهل مرکب و نادانی نامحدود، به دین و مذهب نسبت داده می شود و آن دسته از طالبان که به عنوان سران و رهبران این گروه در راس قرار دارند، به خوبی می دانند که رفتار و اعمال خود و پیروان آنها هیچ گونه ربط و دخلی با اسلام و قرآن و آموزه های انسانی و متمدنانه آن ندارد و نیز می دانند که این گروه بسان بسیاری از گروههای تروریستی دیگر، فقط و فقط با اهداف سیاسی و استعماری قدرتهای خارجی از جمله امریکایی ها و پاکستانی ها در افغانستان، ایجاد شده است.

بدیهی است که در صفوف طالبان بیشماری از آنها در جهل مطلق نگهداشته شده اند و سعی می شود تا مولوی های جهل آموخته در مدارس تحت نظر آی اس آی پاکستان، بر خلاف آموزه های راستین اسلام و قرآن، مواردی را به شاگردان طالب شان بیاموزانند که اگر چه صد در صد با اسلام و قرآن مخالف است؛ اما همین موارد و آموزه ها دولت استعماری پاکستان را به اهداف نامشروعش در افغانستان، بهتر و سریعتر می رساند!

این از ناحیه طالبان و مخالفان مسلح دولت؛ و اما در این سو و در ناحیه حکومت وحدت ملی نیز مشکلات و پرسشهای جدی وجود دارد که از سوی مردم و رسانه ها و آگاهان به دفعات از سران حکومت پرسیده شده و با تاسف تا کنون همه بی پاسخ مانده اند.

یکی از پرسش های عمده و اساسی مردم از حکومت به اصطلاح وحدت ملی این است که چرا با دشمن مقابله به مثل نمی شود؛ چرا زندانی های طالبان به آسانی از سوی دولت رها می شوند؛ چرا با این همه جنایت و سبعیتی که دشمن دارد، به او گاهی برادر و زمانی هم مخالف سیاسی خطاب می شود؛ چرا به اردو و سایر نیروهای نظامی کشور اجازه نبرد نهایی و تعیین کننده با طالبان و سایرین داده نمی شود؛ چرا رئیس جمهور به عنوان سر قومندان اعلی قوای مسلح کشور فقط به محکوم کردن کشتار طالبان بسنده می کند و چرا بیشتر از آن حرکتی از خود نشان نمی دهد و دهها و بلکه صدها پرسش جدی و بی پاسخ دیگر که حکومت وحدت ملی با آن مواجه است و قطعاً پاسخی هم برای آن سوالات دارند؛ اما به دلائل بسیاری از جمله دخالت ظالمانه و استعماری خارجی ها، از پاسخ دادن به آنها طرفه می روند!

به نظر می رسد در کنار آنکه در وقوع حملات طالبان بر مردم عادی، رهبری طالبان را باید مقصر دانست؛ از ضعف مفرط سران حکومت وحدت ملی در شیوه حکومت داری و برخورد مناسب با دشمنان این آب و خاک هم نباید غافل بود؛ بر علاوه اینکه سیاست تقویت دولت و مخالفان مسلح آن بوسیله امریکایی ها نیز در ادامه بحران در کشور، به شدت تاثیر گذار می نماید.
مولف : عبدالکریم محمدی
https://avapress.com/vdcgwn9q3ak9xx4.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما