تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۵ عقرب ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۲۴
کد مطلب : 32804
نظام پارلمانی در افغانستان؛ از تئوری تا عمل
حکومت پارلمانی مبتنی بر دموکراسی، بدون وجود احزاب سیاسی قدرتمند تقریباً بی‌معنا و بی مفهوم می‌شود.
در روزهای گذشته تشکل جدید‌ی تحت عنوان «جبهه ملی افغانستان» توسط آقایان: احمد ضیا مسعود، محمد محقق و جنرال دوستم، در صحنه‌ی سیاسی کشور اعلام موجودیت کرده است. یکی از برنامه‌ها و اهدافی که در بدو امر از سوی مؤسسین این جبهه اعلام شده است، تلاش در راستای تغییر نظام سیاسی افغانستان از ریاستی به پارلمانی می باشد.
این که مدل نظام حکومتی در افغانستان پارلمانی باشد و یا ریاستی، بحث جدیدی نیست بلکه موضوعی است که از ابتدای فرآیند دولت‌سازی در افغانستان در سال 2001 م در میان اندیشمندان و صاحب نظران افغانستانی مطرح بوده است.
در این نوشتار به بهانه‌ی مطرح شدن دوباره‌ی این بحث از سوی «جبهه‌ی ملی افغانستان»، صرف نظر از این که مطرح کنندگان این موضوع چه اهدافی را دنبال کرده و در سر می‌پرورانند، به بررسی این مقوله به صورت خلاصه و اجمال پرداخته خواهد شد.
برای روشن شدن مطلب ابتدا باید نگاهی به تئوری نظام حکومتی پارلمانی و پیش‌شرط‌ها و زمینه‌های آن انداخته شود. معیار و مبنای تقسیم‌بندی دموکراسی‌ها به پارلمانی و ریاستی، نوع رابطه‌ی قوه‌ی مقننه و قوه‌ی مجریه‌ي یک کشور می‌باشد. اگر قوه‌ی مجریه در برابر پارلمان و قوه مقننه مسئول باشد، حکومت را پارلمانی یا کابینه‌ای می‌نامند؛ اما اگر قوه‌ی مجریه در برابر پارلمان مسئول نباشد، نظام حکومت، ریاستی نام می گیرد.
در نظام‌های ریاستی، رئیس جمهور و پارلمان هریک به طور جداگانه و از طریق برگزاری انتخابات‌ به صورت مجزا، برای مدت معینی انتخاب می‌شوند؛ اما در نظام‌های پارلمانی رئیس دولت و قوه‌ی مجریه (نخست وزیر) از درون پارلمان و قوه‌ی مقننه انتخاب می‌شود و مستقیماً به وسیله‌ی مردم انتخاب نمی‌شود. به عبارت دیگر در نظام پارلمانی، دولت بر اساس همکاری و ائتلاف قوای مجریه و مقننه شکل می‌گیرد در حالی که در نظام ریاستی، دولت بر اساس تفکیک و جدایی کامل دو قوه و با رأی مستقیم مردم به وجود می‌آید.
نکته‌ی دیگر این که در نظام‌های پارلمانی، تمام قدرت اجرایی در دست نخست وزیر برخواسته از پارلمان قرار دارد و رئیس کشور (رئیس جمهور یا شاه) تنها جنبه‌ی تشریفاتی و نمادین داشته و قدرت اجرایی چندانی ندارد.
در این که کدام یک از این دو نوع نظام حکومتی مناسب‌تر و کارآمدتراست، در میان دانشمندان علم سیاست اختلاف نظر فراوانی وجود دارد. عده‌ای طرفدار نظام پارلمانی ‌اند، در حالی که عده‌ای دیگر مدل ریاستی را برای اداره‌ي کشور مفیدتر و مناسب‌تر می‌دانند. هرکدام از این دو گروه برای اثبات کارآمدی نظام‌های مورد نظر خودشان و ناکارآمدی نظام دیگر دلایل گوناگونی را ذکر می‌کنند.
برای این که یک نظام پارلمانی بتواند مفید و کارآمد باشد نیاز به پیش‌شرط‌ها و زمینه‌هایی دارد. یکی از این پیش شرط ها که اکثر اندیشمندان علم سیاست به آن اشاره کرده‌اند، وجود احزاب سیاسی نهادینه و قوی در کشور است. درواقع، حکومت پارلمانی مبتنی بر دموکراسی، بدون وجود احزاب سیاسی قدرتمند تقریباً بی‌معنا و بی مفهوم می‌شود. تمام کشورهایی که این مدل حکومت را پذیرفته اند، دارای احزاب قوی و قدرتمند هستند؛ مردم این کشورها به جای افراد، به احزاب و برنامه های مدون آن‌ها رأی می‌دهند. هر حزبی که بیشترین کرسی‌های پارلمان را از آن خود نماید کابینه و دولت را تشکیل خواهد داد و فردی را که معمولاً رئيس آن حزب می باشد، به عنوان نخست وزیر تعیین می‌کند.
با توجه به آنچه ذکر شد، در رابطه با افغانستان باید به دقت این پرسش را مورد بررسی قرار داد که آیا افغانستان ظرفیت یک دموکراسی پارلمانی را دارد؟ و آیا این نظام می تواند منافع مردم را تأمین نماید؟ با نگاه به شرایط فعلی کشور، این‌گونه به نظر می‌رسد که مهم‌ترین پیش زمینه‌ی نظام پارلمانی، یعنی احزاب قوی، قدرتمند و ریشه دار در افغانستان وجود ندارد. تشکل‌هایی که به نام احزاب سیاسی در کشور فعالیت دارند، حزب سیاسی به معنای واقعی کلمه نیستند. با نگاه به چند دوره انتخاباتی که از سال2004 م تا کنون در کشور انجام پذیرفته است، نقش و تأثیر اندک احزاب سیاسی به راحتی قابل لمس و مشاهده است.
نکته‌ی دیگری که در رابطه با احزاب سیاسی در کشور مطرح است این است که احزاب سیاسی موجود در کشور بر مبنای قومیت شکل گرفته‌اند نه بر اساس اصول و معیار های حزبی؛ و ما در افغانستان حزب فراقومی و فرانژادی نداریم. همه‌ی این مسایل به نوعی به مسئله‌ی عمده‌ و اساسی ملت‌سازی در افغانستان برمی‌گردد که تا هنوز تحقق نیافته است؛ تا زمانی که پروسه‌ی ملت‌سازی در کشور به سرانجام نرسد و مشکله‌ی هویت ملی حل نگردد، صحبت از مسایلی چون حزب سیاسی، قدری بی مفهوم به نظر می‌رسد.
با عنایت به آنچه ذکر شد، به نظر می‌رسد نظام پارلمانی در افغانستان به دلیل نبود احزاب سیاسی قدرتمند نمی‌تواند به موفقیت نایل آید و مشکلات کشور را حل نماید.
نکته‌ی مهمی که باید در این‌جا به آن اشاره شود این است که اساساً در جامعه‌ی ناهمگون افغانستان که موزاییکی از اقوام مختلف است، پارلمانی یا ریاستی بودن حکومت در عمل تفاوت چندانی نمی‌کند. به عبارت دیگر، اگر هدف کسانی که بحث پارلمانی شدن حکومت را مطرح می‌کنند این باشد که قدرت سیاسی هرچه بیشتر تقسیم گردد و اقلیت‌های قومی بتوانند بیشتر در ساختار سیاسی کشور حضور و دخالت داشته باشند، پارلمانی شدن حکومت در عمل تفاوت چندانی از این لحاظ نخواهد کرد.
عده‌ای از دانشمندان علم سیاست اساساً دموکراسی اکثریتی را، چه در شکل پارلمانی آن و چه در شکل ریاستی آن، برای جوامع چندقومی مفید نمی‌دانند. برخی از آنان مدل دموکراسی انجمنی را که در کشورهایی چون لبنان پیاده شده و نسبتاً موفق بوده است برای جوامع ناهمگون قومی پیشنهاد می‌کنند.
بنابراین اگر زمانی صحبت از تغییرات اساسی در نظام سیاسی افغانستان و تغییر قانون اساسی شود ـ چنانکه «جبهه‌ی ملی افغانستان» اخیراً چنین ایده‌ای را مطرح کرده است- به جای بحث بر سر پارلمانی یا ریاستی بودن نظام سیاسی، می‌توان به مدل‌های دیگر حکومت همچون دموکراسی انجمنی نیز اندیشید.

نویسنده: ابوالفضل فصیحی
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل
https://avapress.com/vdcgt79w.ak9xz4prra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما