تاریخ انتشار :دوشنبه ۲ سنبله ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۱۳
کد مطلب : 115660
پی آمدهای فراتر از تصور
حضور جنرال عبدالرشید دوستم در جبهه های نبرد علیه طالبان، با واکنش مثبت اقشار گوناگون مردم مواجه شده است. وقتی صفحه های اجتماعی گشوده می شود، عکس و نام دوستم بیش از هر کس و هر چیز دیگری به چشم می آید و ستایش های گاه مفرطی از او صورت می گیرد.

این ستایش ها قبل از آن که از شخص دوستم باشد ناشی از تنفری است که کاربران صفحه های اجتماعی از طالبان در سینه نهفته دارند و به هر بهانه ای آن را بیرون می دهند، این تنفر به شدت افزایش یافته بویژه در هفته های اخیر که حملات انتحاری از سوی آن گروه افزایش یافته و بر تعداد کشته و زخمی ها نیز افزوده است.

بعد دیگر این ستایش ها آنست که در مدت حکمروایی کرزی، او ادبیات جدیدی در وصف طالبان خلق کرد، علی رغم انتحار و انفجاری که از سوی آن گروه صورت می گرفت، او به آنها برادران ناراضی خطاب کرد. این لحن و ادبیات هیچ گاه مورد استقبال و اقبال آحاد مردم افغانستان قرار نگرفت و برعکس بر میزان نفرت مردم از طالبان و از حکومت کرزی افزود.

وقتی مردم می بینند که بلند پایه ترین مقام حکومتی در جنگ با طالبان شرکت جسته و مناطقی را از لوث وجود این گروه ناپاک پاک می کند؛ به شهامت این جنرال تحسین می گویند وعمل او را می ستایند و مورد تائید قرار می دهند.

اما از آنجایی که هیچ پدیده ای عاری و فاقد پی آمدهای مثبت و منفی نیست، حضور جنرال دوستم نیز توام با پیامدهایی بوده و خواهد بود. این پیامدها می تواند به دو بخش زود هنگام و بلند مدت تقسیم شود. پی آمدهای زود هنگام آن که مورد رضایت اکثریت مردم افغانستان قرار دارد، همانست که طالبان از مناطق شمال متواری شده و راه هزیمت و شکست را اختیار کرده و تا هنوز ده ها تن از آنها نیز کشته و زخمی شده اند.

دیدن این صحنه ها، برای مردمی که ماه ها و حتا سالها در زیر سایه سیاه طالبان زندگی کرده اند یک پیامد نیک و یک دست آورد بسیار بزرگ شمرده می شود، و حکومت افغانستان نیز می تواند در سایه این پیروزی به بازسازی هویت مخدوش شده خود بپردازد. پی آمد دیگری که حضور دوستم می تواند داشته باشد، آنست که گروه هایی در همه نقاط کشور به نحوی با طالبان همدلی دارند و در شمال هم وجود دارد، حضور دوستم در شمال این گروه ها را از بیم جان یا مال، اینک در لاک خود فرو برده است.

اگر حضور دوستم در شمال تداوم پیدا کند، به معنای آنست که خطر این گروه ها به شدت کاهش پیدا خواهد کرد و از ظهور و بروز آنها جلوگیری خواهد شد.

پی آمد دیگر حضور جنرال دوستم حساسیت برخی فرماندهان دیگر در شمال است. اینک گفته می شود که برخی مقام های کنونی حکومت که از فرماندهان گذشته جهادی هستند، قدرت و مکنت و نامی از خود دارند، حضور جنرال دوستم را کمرنگ شدن نام و عنوان خود در شمال می دانند. از این جهت برخی خبرگزاری های منسوب به آنها، به تدریج به مردم القا می کند که حضور دوستم در شمال به معنای ضدیت با طالبان نیست بلکه هدف برگرداندن حکومت پهلوان ها در شمال است.

این لحن و این نوع نگاه، بیانگر عدم رضایت آنها از حضور دوستم در شمال می تواند تلقی گردد. آنچه که حضور دوستم را برای آنها غیر قابل توجیه ساخته آنست که بر رغم گمان های غالب عمل کرده است. او وفاداری خود را به حکومت اعلام می کند و بعد از هر پیروزی در اولین قدم سلام رئیس جمهور را به مردم می رساند. این رویکرد برای بسیاری که رقابت پنهان با حکومت دارند یا به نحوی خود را مقتدرتر از حکومت می دانند چندان خوش آیند نیست.

گرچه هر کدام این پی آمدها، برای حکومت و شخص دوستم بسیار مهم است، آنچه که رقبای دوستم را نگران کرده است این پی آمد ها نیست، بلکه پیامدهای بلند مدتی است که تا هنوز کمتر خود را نشان داده اما می توان به نحوی بوی آن را استشمام کرد.آن پی آمد تغییری است که ممکن است در بازی های سیاسی در آینده کشور بر جای بگذارد، نگاه جدیدی در ترکیب حکومت و سیاست بوجود آید.

توضیح این که در افغانستان سیاست بر مشارکت قومی استوار است، بازیگران سیاست رهبران قومی هستند و هر قوم به تناسب حضور فزیکی خود در کشورخواستار حضور در قدرت سیاسی نیز هستند و به اصطلاح معروف معیار و ملاک دست یابی به قدرت، شعاع قومی است. اما این شعاع قومی امر ثابت و پا برجایی نیست و بویژه ترکیب حکومت کنونی نشان داده است که می تواند این قاعده تغییر پیدا کند و یک الگوی دیگر بر جای آن بنشیند.

حضور جنرال دوستم در جبهه های جنگ در سهم خواهی ازبیک ها می توان تاثیر شگرفی برجای بگذارد و ازبیک ها را در آینده به بازیگر درجه دوم در قدرت افغانستان تبدیل کند. حضور قدرتمند جنرال سبب می شود که او در یک معامله با اشرف غنی قرار گیرد و برای گرفتن امتیازهای بیشتر افراد بیشتری را در دستگاه حکومت افغانستان جابجا کند.

بنابراین آنچه که رقبای او را در شمال دچار بیم کرده است نه پیروزی های او در جبهه و جنگ بر طالبان است بلکه حضور او در سیاست و تعیین جایگاه دومی در قدرت سیاسی افغانستان است.

البته آنچه رخ می دهد یک روند مطلوب و قابل اطمینان نیست. زیرا وقتی قدرت قومی باشد و سیاست گری ها بر این مبنا صورت گیرد هر کدام از اقوام می کوشند زیر پای دیگری را خالی کنند و خود در آن مقام و منصب ایستاده شوند. در افغانستان هم متاسفانه این گونه است. تا وقتی حضور در قدرت سیاسی بر اساس سهمیه بندی قومی باشد، رقابت عنیف هم چنان استوار خواهد بود و بیرون رفت از این وضعیت نیز چندان آسان نیست. زیرا یکی از مولفه های مهمی که می تواند قدرت و بازیگری سیاسی را متحول کند وجود یک حکومت دموکراتیک و مردمی است که متاسفانه نه حکومت کرزی چنین صفتی داشته و نه هم حکومت کنونی واجد این اوصاف است.

لذا بازی های قومی و رقابت برای گرفتن کرسی های بیشتر حکومتی هم چنان ادامه خواهد داشت و معلوم نیست که در واکنش به این پیامدها، رقبای اوچه بازی هایی در پیش خواهند گرفت و چه شگردهایی بکار خواهند برد. هر چه باشد این وضعیت برای رقبای دوستم تلخ و ناگوار است .
https://avapress.com/vdcg3n9qzak9q34.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما