تاریخ انتشار :دوشنبه ۴ دلو ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۲۹
کد مطلب : 137089
عملکرد هدفمند و سیستماتیک، راز موفقیت دولتها و کشورها

هر کشوری در سطح جهان اگر دولت و مردم آن توانسته اند نام میهن شان را در لیست کشورها و دولتهای قوی و متمدن و مقتدر قرار بدهند؛ مطمئن باید بود که این فرایند فرخنده و مبارک، کار یک روز دو روز و حتی کار یک سال و ده سال و کم تر و بیش تر از آن نبوده و نیست؛ بلکه این برایند حاصل تلاشها و کوشش های شبانه روزی و زحمات طاقت فرسای سالهای سال بوده و می باشد.
یک دولت و نظام در دوره حاکمیت و تسلطش بر مملکت و سرزمینی، هر چند که موفق و با کفایت و درایت هم باشد، نمی تواند پایه های تمدن و رفاه و امنیت یک کشور را به گونه کامل و همه جانبه برپا و استوار دارد و از لازمه آنکه کشوری بتواند دولت وملتی موفق در همه زمینه ها داشته باشد، عمده عامل آن تلاشها و کوششهای پیگیر و مداوم دولتها و نظامهایی است که هر کدام به نوبت در آن کشور میایند و می روند و هر کدام به نوبه خویش سنگی را روی سنگی می گذارند و به مسئولیت خود در برابر کشور و ملت خویش عمل می کنند.
دولتها و نظامهای موفق و قوی موجود در زمانه ما هر کدام اینگونه بوده اند. این دولتها توانسته اند در کشورهای خویش سیستمی را ایجاد کنند که چه این دولت برحال باشد و چه دوره اش منقضی شود، دولت دیگر جای آن را می گیرد و بر اساس سیستم موجود، کار رفاه و آبادانی همه جانبه کشور را به پیش می برد؛ تا زمانی که دوره مسئولیت آن به پایان می رسد و باید دولت و نظام را بسپارد به دولتمردان جدیدی که پس از اینها میایند و مسئولیت اداره کشور و مردم را در دست می گیرند.
دولت جدید نیز با روشها و ابتکارات جدیدتر وارد خدمت به عرصه های مختلف کشور و مردم شده و سعی می کند با ارائه طرح ها و ساز و کارهای بهتر و به روزتر، زنجیره خدمت رسانی جهت آبادانی هر چه بهتر کشور و مردم را محکم تر و استوارتر کند.
این تسلسل زیبا و دلپذیر همچنان ادامه میابد تا این دولتها و نظامها همچنان به کشورها و ملتهای شان بهترین های رفاه، آبادانی و صلح و ثبات و امنیت پایه دار را در هر زمان و برهه ای تقدیم کنند.
اما این روند در کشور ما افغانستان سیر نزولی خویش را در حال پیمودن است و دلیل آن نیز این است که ما در کشور خویش با تاسف از دو مقوله ارزشمند و سودمند که دولت های مسئول و نیز ملت واحد می باشد، بی بهره ایم. افغانستان پس از رهایی از قید استعمار پیر انگلیس می شود گفت وضعیت نسبتاً بهتری داشت و به خصوص در دوره امیر امان الله خان که به دلیل پیروزی بر قوای اشغالگر بریتانیای کبیر و آزاد سازی افغانستان، لقب غازی را هم به وی داده بودند، تا حدود زیادی یک کشور مستقل حساب می شد و تلاشهایی نیز در این جهت از سوی دولت امانی و نیز نظامهای پس از امان الله خان در کشور روی دست گرفته شد.
این روند همچنان ادامه داشت و تاریخ چنان گواهی می دهد که پس از امان اله خان، هر امیر و حاکمی بر تخت ریاست وحکومت در این کشور تکیه زد، یکی از دغدغه های مهم و راهبردی او خدمت رسانی به کشور و مردم بود. حالا اینکه هر کدام چقدر توانستند به این مهم دست یازند و با خدمات خویش دل مردم خود را به دست گیرند، بماند به وقت و جای خودش؛ اما مهم این بود که شاهان کشور سعی داشتند تا دولت و حکومت خویش را با مِتُد و مدل های دولتهای خدمتگذار موجود در جهان، همگون و همرنگ بسازند.
اوج این تلاشها نیز به نظر می رسد در دوره داوودخانی به منصه ومرحله ظهور و بروز رسید؛ تا جایی که به جرئت می توان گفت عصر طلایی کشور محروم و فقیر نگهداشته ما در دوره سردار محمد داوود خان احمدزی در حال رقم خوردن بود و همین تحول مبارک برای دولت و مردم افغانستان و از سویی هم اشتباه محاسباتی سردار محمد داوود خان که می خواست به یکبارگی از شرق ببرد و به دامن غرب بیاویزد؛ موجب شد تا افغانستان دستخوش بحرانی شود که پس از گذر سه و نیم دهه، مردم آن هنوز گرفتار پس لرزه های مهیب و ویرانگر آن هستند!.
نقطه عطف بحران و نابسامانی افغانستان نیز از همینجا کلید خورد و آغاز اشغال کشور بوسیله دولت وقت شوروی سابق، در واقع شروع بحرانهای همه جانبه امنیتی، سیاسی، اقتصادی و ... این کشور ضعیف و فقیر بود؛ تحولاتی که دیگر نتوانست دولت قوی و مقتدری را در افغانستان روی پا کند؛ تا چون دولتهای مسئول و خدمتگذار و مردمی، یکی مکمل دیگری باشد و امنیت و رفاه و آرامش را به مردم این سامان تقدیم کنند.
این روند نامبارک در سالهای اخیر اما شتاب بیشتری گرفته و در سایه خویش دولت و حکومتهایی را تربیت کرده و پرورش داده است که گویی با واژه خدمت به مردم و میهن، هیچگاهی بر نخورده و آشنایی لازم با این مقوله ها را ندارند.
دولتها و حکومت های پدید آمده در سه دهه اخیر در افغانستان، نه تنها در جهات مثبت ومردمی و میهنی همکار و مکمل یک دیگر نبوده اند؛ که هر کدام به دلیل وابستگی های خارجی و نیز رقابت های ناسالم حزبی و گروهی، به دشمنان خونی همدیگر تبدیل شده و پیامد منفی درگیری های شخصی آنان نیز به گونه مستقیم متوجه زندگی مردم شده است و در واقع هر گونه حقوق و مزایا از جمله حق جانی و مالی را از آنها ستانده است.
در هر حال، با تاسف در حال حاضر از آن عملکرد هدفمند و سیستماتیک که برای رشد و آبادانی و رفاه هر کشور و ملتی لازم است، در کشور ما افغانستان خبری و اثری نیست و عمده راز نابسامانی های پایدار در افغانستان نیز در همین نقیصه نهفته است.

https://avapress.com/vdcfcedy1w6dmxa.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما