تاریخ انتشار :جمعه ۲۷ قوس ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۴۵
کد مطلب : 120393
طنز شگفت!
     ایجاد ائتلاف به محوریت عربستان سعودی بیش ازیک طنز نیست. اما نه طنزی که خنده برلبان کسی بنشاند و یا انبساط خاطری برای کسی فراهم آورد. بلکه طنزی تلخی است که به جای خنده برلب، اشک بر چشم می نشاند و خاطره های درد ناکی را در اذهان زنده می سازد.  طنزی که پرده ریا از چهره حاکمان آل سعود به یک سوی می افگند و ماهیت دژخیم صفت این خانواده را آشکار می سازد.

     هرجای آل سعود پای نهاده خون و خشونت در آن کشور جاری گشته و اختلافات و نفاق به جای تساهل و همزیستی مسالمت آمیز مذهبی نشسته است.

   اگر چهره ای واقعی آل سعود برای دنیا ناشناخته باشد؛ برای مردم کشور ما آشنا است وهیچ فردی از مردم افغانستان دهه نود قرن بیستم را از یاد نمی برند، که طالبان در شرق وغرب و شمال و جنوب کشور، دست به خون بی گناهان می آلودند. اما حکومت سعودی، حکومت طالبان را در کَنَف حمایت خود قرار داده بود، و این حکومت واپسگرای متحجر و مزدور را به رسمیت شناخته  بود.

   هم چنان تلاش می ورزید که حکومت طالبان وجهه بین المللی پیدا کند و متحدان غربی سعودی نیز آن حکومت را به رسمیت بشناسند.

  هر چه بود مردم افغانستان البته بیش از هر چیز شکر گذار خداوند باشند که دشمنان این مردم را از احمق ها آفریده است. اگر طالبان حماقت نمی ورزیدند با امریکایی ها از در تعامل و سازش در می آمدند وعوامل یازدهم سپتامبر در امریکا را تحویل مقام های آن کشور می دادند، احتمال فراوان می رفت که طالبان، با پشتوانه عربستان سعودی، پاکستان و برخی کشور های هم پیمان سعودی در قدرت باقی بمانند و هم چنان بر جنایت های بی شمار خود بیفزایند.

   همین جا این نکته لازمست تذکر رود و این مطلب درحافظه تاریخی مردم ما باقی بماند، آنچه امریکایی ها و متحدان غربی آن کشور را وادار به لشکر کشی به خاک افغانستان کرد، دفاع از حقوق بشر وجلوگیری از کشتار مردم توسط طالبان نبود، بلکه برگرداندن ابهت پایمال شده امریکا توسط سازمان تروریستی القاعده بود. حکومت امریکا برای اعاده حیثیت  و وجهه مخدوش شده خود به افغانستان لشکر کشی کرد تا جایگاه سیاسی و امنیتی خود را در دنیا بازسازی کند.

   به هر حال طنزشگفت آنست که کشورهایی که سعودی اعلام کرده بود که محوریت عربستان سعودی را در مبارزه با داعش پذیرفته اند، اکنون اعلام کرده اند که ازاین ائتلاف آگاهی ندارند!

  مقام های حکومتی سه کشور پاکستان، مالزی و اندونزی گفته اند که از ائتلافی که به سرکردگی عربستان سعودی ایجاد شده است، آگاهی ندارند! گفته های مقام های رسمی کشورهای مسلمان، رسوایی دیگری بر رسوایی های بی شمارعربستان سعودی افزود وچهره منفور و مخدوش حاکمان این کشور را بیش از پیش آشکار ساخت و یاد آور همان ضرب المثلی معروفی است که می گوید: «الغریق یتشبثه بکل حشیش» به نظرمی آید که عربستان سعودی چنان خود را در تنگنا می بیند که اینک با تصور و گمان، کشورهایی را عضو ائتلاف ضد داعش اعلام می کند تا حداقل گذشته سیه و نکبت بار خود را بپوشاند و بیش ازاین در دید مسلمانها خوار وخفیف نشود.

    جالب است که محمد بن سلمان وزیر دفاع حکومت سعودی اعلام کرده، که تمرکز ائتلاف ضد تروریزم، در عراق، لیبی، مصر و افغانستان خواهد بود. انتخاب این کشورها خود جای تامل فراوان دارد، این که چرا بازهم افغانستان مورد توجه حکام عربستان سعودی قرار گرفته است.

    تردیدی نیست که زمانی بلندی نخواهد گذشت که نیات واقعی سعودی ها  ازاین گونه بازی های مضحک آشکار خواهد شد به قول حضرت مولانا که گفت:

     گرمیان مشک تن را جا شود؛ روز مردن گند او پیدا شود

   به هر روی از تلاش های ناکام سعودی این پرسش به وجومی آید که انگیزه های اصلی سعودی ها ازاین بازی ها چیست واین بازی های خرد نا پسند و دل آزار را برای چه انجام می دهد؟

آگاهان به دو نکته اشاره کرده اند، یکی وضعیت کنونی سعودی ها است. حاکمان عربستان سعودی بدون آن که گذشته خود را بنگرند و به وضعیت کنونی و حکومت خود نگاهی بیندازند و مقام و موقعیت سیاسی خود را در دنیای توسعه یافته کنونی مورد داوری قرار دهند، با خشک مغزی تصور می برند که می توانند هژمونی کشورهای مسلمان را به دوش داشته باشند و تحولات منطقه زیر نظر این کشور صورت گیرد.

   با توجه به وضعیت آشفته کشورهای تاثیر گذاری چون مصر، عربستان سعودی خود را در یک جایگاه برتر می بیند و می خواهد نقش رهبری کننده جهان اسلام را بدوش بکشد. از این جهت با هر وسیله واهرمی  می کوشد در کانون توجه مسلمان ها قرار داشته باشد و ملجا و مرجع بسیاری از مشکلات جهان اسلام باشد.

   اگر میان شیعه وسنی شکاف پر نا شدنی تبلغ می کند، و مفتیان سعودی به صورت منظم و مرتب علیه شیعیان تبلیغ می کنند، آنهارا کافر می خواند، نسبت به شعیان آن کشور تبعیض های ناروا روا می دارد، بیشتر انگیزه سیاسی دارد تا با ایجاد تفرقه، کشورهای مسلمان از جمله ایران را از کانون توجه کشورهای مسلمان دور سازد.

   اگر باحضور حزب الله لبنان مخالفت می ورزد نیز علت آنست که وجهه و اتوریته حاکمان سعودی درآن کشور مورد پذیرش واقع نمی شود. جنبش های سنی مذهب تا وقتی در خط عربستان سعودی و گوش به فرمان حاکمان سعودی نباشند، مورد اعتماد حکومت سعودی قرار نمی گیرند. در افغانستان تاجیک ها، ازبک ها و سایر اقوام غیر پشتون به نام اقوام ایرانی وضد عربستان دانسته می شود از دشمنی با این اقوام هیچ کوتاهی نکرده است.

اما نکته دوم، غرض ازاین تب و تلاش های نا کام و مضحک و طنز آمیز نحوه نگاه مذهب وهابیت را نشان می دهد. محققان برای فهم بهتر وهابیت با نگاه تطبیقی به وهابیت نگریسته وان را با جنبش اصلاح گری شاه ولی الله دهلی مقایسه کرده اند. زیرا هردو هم زمان(قرن۱۸م) بوجود آمدند و هر دو نیز مدعی اصلاحات دینی بودند. جنبش وهابیت در شبه جزیره عربستان و جنبش اصلاحی شاه ولی الله دهلوی درهند فعالیت می کرده اند. آنچه مربوط به شاولی الله دهلوی می شود نوعی گشودگی وانبساطی است که در شیوه اصلاح گری او دیده اند.

  این دانشمند هندی بر بسیاری ازرشته های علو م دینی اشراف داشته، تمام مذاهب را به رسمیت می شناخته و به پیروان آنها نیزاحترام می نهاده است. اما وهابیت نه تنها احترام هیچ مذهبی را نگاه نداشته و نمی دارد که در مبارزه با آن مذاهب برخاسته وهمه را منحرف از اسلام و کافر خوانده است.

   در پروژه  اصلاح گری شاولی الله دهلوی تقویت اتحاد وهمبستگی میان مسلمان ها مد نظر بوده تا مسلمان ها از آسیب بیش تر در امان نگاه دارد. اما عبدالوهاب علم مخالفت با همه مذاهب اسلامی را بر افراشته وعلیه همه اعلام جنگ کرده است. گرچه امروزتمام کینه توزی وهابی ها علیه شیعه ها است. اما هم عربستان سعودی و هم پیروان او نشان داده اند که نسبت به پیروان هیچ مذهبی دید گشوده ندارند وهمه را کافر و خارج ازدین می خوانند.

   برخی محققان زمینه ای اختلاف نظر هر دو جنبش اصلاحی را  ناشی از زمینه های جغرافیای آن دو دانسته اند. اینکه نحوه معیشت و زیست بوم آدمی تاثیر خود را بر افکار او نیز می گذارد.

    دهلوی در هند بدنیا آمده، در محیط مناسب وبا آب وهوای معطر و با گل و سبزه و بلبل و طوطیان شکر شکن هند رشد کرده، جنبش وهابی در سرزمین خشک و خشن و بی آب وعلف عربستان به دنیا آماده طبیعت خشن و بی رحم، خشونت و درنده خویی را بر دید و داوری او تحمیل کرده است.

    لذا این دو جغرافیا دو نوع جنبش پرورده، از یکی، جز گشودگی و تساهل وهم پذیری به دید نرسیده و از دیگر جز خشونت ودرنده خویی و تحجر دیده نشده است.

  بنابراین درنده خویی وکشتار از آموزه هایی است که درخون مذهب وهابیت جریان دارد. لذا  حکومتی که خشونت را به عنوان یک راهکار دینی پذیرفته باشد، بعید است که خیری ازآن حکومت نصیب دیگران شود ازاین جهت است که از دهان خنده این حکومت خون می ریزد وازاین حکومت نمی توان انتظار برد که با تروریزم مبارزه کند.

  اگر اندک عرق اسلامی و انسانی دراین حکومت وجود داشت، مردم یمن این گونه شاهد کشتار بی رحمانه مزدوران سعودی نبودند واین سبعیت و درنده خویی در آن کشور فقیر اعمال نمی شد، خانه های مردم به ویرانه تبدیل نمی گشت.  از این روی است که هر حرکت سیاسی این حکومت به یک طنز زهر اگین شبیه تراست تا یک رویکرد اسلامی وانسانی.









.

https://avapress.com/vdcf1xdymw6d0ma.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما