تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۵ حمل ۱۳۹۵ ساعت ۲۱:۱۸
کد مطلب : 124965
هنر در افغانستان، نو عروسی که زنده بگور می شود!
علی‌شیر نوایی (زادهٔ ۸۴۴ هـ. ق در هرات – درگذشتهٔ ۹۰۶ هـ. ق) شاعر، دانشمند و سیاستمدار برجستهٔ روزگار حکمروایی تیموریان و از افراد مورد اعتماد سلطان حسین بایقرا، پادشاه تیموری در سده هفتم و هشتم هجری قمری بود.

شمار آثاری که تدوین آن‌ها را به امیر علی‌شیر نسبت داده‌اند، حدود ۳۰ تا ۹۰ اثر است که به زبان‌های فارسی و ترکی-جغتایی نوشته شده‌اند. از او به عنوان یکی از بنیانگذاران ادبیات ترکی-جغتایی نام برده می‌شود. او در هرات زاده شد و در همانجا به عمر ۵۱ سالگی درگذشت و به خاک سپرده شد.

"همایش بین‌المللی گرامی داشت ۵۷۵اُمین سالروز تولد امیر علی شیر نوایی شاعر، متفکر و سیاستمدار ترک‌تبار دوران تیموریان در افغانستان در ارگ ریاست جمهوری افغانستان گشایش یافت. محمد اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان در مراسم گشایش این همایش گفت که مدال دولتی را بنام علی شیر نوایی ضرب خواهد کرد.

در این همایش صدها تن از جمله شخصیت‌های علمی و فرهنگی از داخل افغانستان و از کشورهای ازبکستان، تاجکستان، ترکیه، هند و پاکستان شرکت دارند. نخستین روز این همایش فرهنگی در ارگ ریاست جمهوری تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شد و برای پنج روز در کابل، هرات و مزار شریف با برنامه‌های متنوع ادامه خواهد یافت."

سالهای بسیاری است که دانش و هنر واقعی، واپسین نفسهای خود را در افغانستان تجربه می کند. به گواهی تاریخ روزگاری نه چندان دور این مرز و بوم خاستگاه و پرورشگاه دانش و هنر و دانشوران و هنرمندان بی بدیل و نام آور زمان خویش بودند و باغستانهای سرسبز و پر طراوت دانش و هنر در این سامان به اندازه ای گسترده و پر رونق بود که هیچ یک از کشورهای دور و نزدیک را یارای رقابت و جلوه گری در برابر این نگارستان خوش خط و خال و دلپذیر، آب و رنگ نبود.

بیشتر از سه دهه جنگ و ویرانی در افغانستان و فشارهای وارده بر مردم این سامان اعم از کشته و معلول شدن عزیزان شان، تخریب خانه ها و باغستانها و زمینهای زراعتی آنها و مهاجرت های طولانی و جان فرسا و دهها مشکل و معضل دیگر که هم اکنون نیز دامن این مردم را گرفته و رها کردنی هم نیست، ملت افغانستان را به انواع گوناگون ناهنجاری ها و امراض روحی و روانی مبتلا ساخته است؛ به گونه ای که حتی آندسته از اندیشمندان و هنرورزانی که ذوقی داشتند و دوست داشتند تا در عرصه دانش و هنر برای این آب و خاک و این مردم، مصدر خدمتی شوند، چنان در روزمره گی و روز مرگی غرق شدند و برای پیدا کردن لقمه نانی در گردبادهای تند فقر و نیستی، گرفتار شدند که دانش و هنر را به کلی فراموش کردند؛ گویی که آنان هرگز دانشورز و هنرمند نبوده اند!

از سویی هم دولتها و حاکمیت هایی نیز که در این سه دهه آمده و رفته اند، به هر دلیل و با هر انگیزه ای، اندک توجهی به وضعیت دانش و هنر و به تبعه آن به دانشمندان و هنرورزان نداشته اند و همین عوامل باعث شده تا دانش و هنر سیر نزولی خود را در این کشور بپیماید و در این بوجود آوردن وضعیت این چنینی برای دانش و هنر در افغانستان، دست خیانت و دخالت برخی از همسایگان افغانستان را هم نباید نادیده گرفت که بطور مشخص به دولتهای مختلفی که در این سه دهه در کشور همسایه پاکستان، برقرار بوده اند، می توان اشاره کرد.

قدرتهای برتر غربی از یک سو و همسایه جنوبی از سوی دیگر در عرض و طول این سی و چند سال، سعی کرده اند تا به هر شکل ممکن افغانستان را در ناامنی و بد امنی های دامنه دار و شاید هم همیشگی قرار دهند؛ تا دولت و ملت آن به دلیل تمرکز اصلی و اساسی توان و انرژی خویش بر موضوع امنیت و در نتیجه اقتصاد، ابداً فرصت توجه به گزینه های دیگری از جمله امور علمی و هنری را نداشته باشند.

در این میان اما دولتهای گوناگونی که دراین مدت سه دهه ای در افغانستان، ظهور و افول کرده اند تا نوبت رسیده به دولت وحدت ملی کنونی، نه چنانکه لازم و بایسته است در زمینه برقراری امنیت و ثبات تلاش کرده و نه هم بستر و زمینه های تشویق، رشد و پرورش استعدادهای علمی و هنری در میان مردم را فراهم کرده است.

نیک می دانیم که یکی از عوامل و شاید هم عمده عامل استعداد کشی در کشور، حضور قدرتهای استعماری خارجی در افغانستان است که به دلایل روشن، خواهان عدم رشد و ترقی افغانها در هر زمینه ای از جمله دانش و هنر می باشند. هر از گاهی رسانه های تصویری کشور جوانانی را با آنان مصاحبه می کنند که در زمینه ی خاصی دست به اختراع و اکتشاف علمی و هنری و فنی زده اند که هر کدام خواهان همکاری دولت در زمینه تولید انبوه کالای ماشینی ساخته دست خویش اند؛ اما پس از مدتی نه نامی از آن مخترعان برده می شود و نه نشانی از اختراع و اکتشاف آنها در کشور به چشم می خورد!

با تاسف باید گفت که برگزاری سمینارها و کنفرانسهای علمی و هنری هر از گاه در افغانستان و به وسیله دولت نیز بیش از آنکه جنبه حقیقی داشته باشد و با هدف رشد و تعالی دانش و هنر در کشور و در میان ملت برگزار شود، جنبه صوری و تشریفاتی و نمایشی دارد و با هدف و انگیزه عقب نماندن از کاروان تجلیل و تکریم دانش و هنر در کشورهای دیگر انجام می گیرد.

به نظر می رسد دولتمردان ما چنانکه در بسیاری از موارد دچار سوء تفاهم می شوند و به خطا می روند در این مورد به خصوص یعنی در پاسداشت از مقام دانش و هنر و به تبع آن دانشمندان و هنرمندان نیز مشکل دارند؛ چرا که تجلیل از دانش و هنر و هنرمند و دانشمند در جوامع و کشورهای دیگر علاوه بر صورت ظاهری، از پشتوانه عملی و معنوی نیز برخوردار است و به دانش و دانشمندان و هنر و هنرورزان خویش بواقع ارزش و اهمیت قائلند؛ نه چون دولتمردان ما که به جز از منافع شخصی و تیمی خویش به هیچ گزینه ی دیگری اعم از دانش و هنر و امثال آنها از مسایل ارزشی و انسانی، حتی توان اندیشیدن را هم ندارند و برای همین است که افغانستان را به گورستانی از مفاهیم و معانی علمی و هنری تبدیل کرده اند و همه چیز را در پای منافع سخیف شخصی و گروهی خویش ذبح می کنند.

به نظر می رسد اگر اوضاع به همین منوال ادامه داشته باشد، دیری نمی پاید که کشور ما به زودمرگی همه ی ارزشهای انسانی دچار می شود؛ و آنگاه پایان عمر انسانیت و ارزشهای بشری را در این کشور باید به سوگ نشست.
https://avapress.com/vdcepe8znjh8woi.b9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما