تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۸ حمل ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۴۳
کد مطلب : 40047
هشدار های شهید مطهری به مدافعان حقوق زن
زن غربی تا اوایل قرن بیستم از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین حقوق محروم بوده است و تنها در اوایل قرن بیستم بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند.
نهضت دفاع از حقوق زنان به عنوان شاخه ای از نهضت حقوق بشر در دهه های اخیر صبغه ای غربی یافته و ضمن آنکه توانسته در عرصه هایی به دفاع از حقوق زنان بپردازد، در عرصه هایی نیز محرومیت ها و مشکلات فراوانی برای آنها و برای جامعه پدید آورده است. این ناکامی و مشکل زایی ناشی از نقص بزرگی است که در این نهضت وجود دارد و شهید آیت اللّه مطهری(ره) به آن نقص بزرگ هشدار داده است. متأسفانه امروز در جامعه اسلامی ما نیز مدافعان بسیاری در عرصه دفاع از حقوق زنان همان راهی را می روند که غربیان رفته اند؛ بدون اینکه به پیامدهای دردآور آن توجه داشته باشند. این نوشتار نگاهی است به هشدارهایی که شهیدمطهری به مدافعان حقوق زن داده است:
«در دنیای غرب، از قرن هفدهم به بعد، پا به پای نهضت های علمی و فلسفی، نهضتی در زمینه مسائل اجتماعی و به نام «حقوق بشر» صورت گرفت. نویسندگان و متفکران قرن هفدهم و هجدهم افکار خویش را در باره حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر با پشتکار قابل تحسینی در میان مردم پخش کردند.

اصل اساسی مورد توجه این گروه این نکته بود که انسان بالفطره و به فرمان خلقت و طبیعت، واجد یک سلسله حقوق و آزادی هاست. این حقوق و آزادی ها را هیچ فرد یا گروه به هیچ عنوان و با هیچ نام نمی توانند از فرد یا قومی سلب کنند؛ حتی خودِ صاحب حق نیز نمی تواند به میل و اراده خود، آنها را به غیر منتقل نماید و خود را از اینها عریان و منسلخ سازد؛ و همه مردم اعم از حاکم و محکوم، سفید و سیاه، ثروتمند و مستمند در این حقوق و آزادی ها با یکدیگر «متساوی» و برابرند.

تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، آنچه در باره حقوق انسان ها گفتگو شده و یا عملاً اقدامی صورت گرفته، مربوط است به حقوق ملت ها در برابر دولت ها و یا حقوق طبقه کارگر و زحمتکش در برابر طبقه کارفرما و ارباب. در قرن بیستم مسئله «حقوق زن» در برابر «حقوق مرد» مطرح شد و برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر ـ که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948 میلادی از طرف سازمان ملل متحد منتشر گشت ـ تساوی حقوق زن و مرد صریحا اعلام شد.
پیشگامان این نهضت، آزادی زن و تساوی حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر دانستند و مدعی شدند که بدون تأمین آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد سخن از آزادی و حقوق بشر بی معنی است، و به علاوه همه مشکلات خانوادگی ناشی از عدم آزادی زن و عدم تساوی حقوق او با مرد است و با تأمین این جهت، مشکلات خانوادگی یکجا حل می شود.

اکنون باید ببینیم چرا مسئله ای که ما آن را مسئله اساسی در نظام حقوق خانوادگی نامیدیم، مورد توجه واقع نشد. آیا در پرتو علوم امروز معلوم شد که تفاوت و اختلاف زن و مرد یک تفاوت ساده عضوی است و در اساس ساختمان جسمی و روحی آنها و حقوقی که به آنها تعلق می گیرد و مسئولیت هایی که باید بر عهده بگیرند تأثیری ندارد، و بدین جهت در فلسفه های اجتماعی امروز حسابی جداگانه برای آن باز نشد؟

اتفاقا قضیه بر عکس است؛ در پرتو اکتشافات و پیشرفت های علمی زیستی و روانی، تفاوت های دو جنس روشن تر و مستدل تر گشت.
منشأ این بی توجهی شاید این است که این نهضت خیلی عجولانه صورت گرفت. لذا این نهضت در عین اینکه یک سلسله بدبختی ها را از زن گرفت، بدبختی ها و بیچارگی های دیگری برای او و برای جامعه بشریت به ارمغان آورد.

زن غربی تا اوایل قرن بیستم از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین حقوق محروم بوده است و تنها در اوایل قرن بیستم بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنباله نهضت های دیگر در زمینه «تساوی» و «آزادی» بود همه معجزه ها را از معنی این دو کلمه خواستند، غافل از اینکه تساوی و آزادی مربوط است به رابطه انسان ها با یکدیگر از آن جهت که بشرند و به قول طلاب «تساوی و آزادی حق انسان بِما هُوَ انسانٌ است»؛ زن از آن جهت که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوقی مساوی بهره مند است، ولی زن انسانی است با چگونگی های خاص و مرد انسانی است با چگونگی های دیگر.

زن و مرد در انسانیت «برابرند» ولی دو گونه انسانند با دو گونه خصلت ها و دو گونه روانشناسی، و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیایی و یا تاریخی و اجتماعی نیست بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده است.
طبیعت از این دو گونگی ها هدف داشته است و هر گونه عملی بر ضد طبیعت و فطرت عوارض نامطلوبی به بار می آورد....
عدم توجه به وضع طبیعی و فطری زن بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او می گردد.

اگر مرد در برابر زن جبهه ببندد و بگوید تو یکی و من یکی، کارها، مسئولیت ها، بهره ها، پاداش ها، کیفرها همه باید متشابه و همشکل باشد، در کارهای سخت و سنگین باید با من شریک باشی، به فراخور نیروی کارت مزد بگیری، توقع احترام و حمایت از من نداشته باشی، تمام هزینه زندگی ات را خودت بر عهده بگیری، در هزینه فرزندان با من شرکت کنی، در مقابل خطرها خودت از خودت دفاع کنی، به همان اندازه که من برای تو خرج می کنم تو باید برای من خرج کنی و ... در این وقت است که کلاه زن سخت پسِ معرکه است. زیرا زن بالطبع نیروی کار و تولیدش از مرد کمتر است و استهلاک ثروتش بیشتر.
زن و مرد دو ستاره اند در دو مدار مختلف؛ هر کدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت نماید «لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها اَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ و لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحونَ». شرط اصلی سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشری این است که دو جنس هر یک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند.

آزادی و برابری آنگاه سود می بخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعی و فطری خویش خارج نگردند. آنچه در آن جامعه ناراحتی آفریده است قیام بر ضد فرمان فطرت و طبیعت است نه چیز دیگر. (مجموعه آثار، ج19، ص 26 ـ 37)
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل - سرویس امورزنان
https://avapress.com/vdcef78e.jh87ei9bbj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما