تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱۲ قوس ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۱
کد مطلب : 119852
مذاکره سیاسی یا تفنن!
رئیس جمهور غنی به فرانسه رفته تا در نشست تغییرات اقلیمی شرکت کند. در حاشیه این نشست با برخی سران کشورهای جهان از جمله نخست وزیر پاکستان نیز بحث و گفت و گو داشته است.
محور نشست با نوازشریف نخست وزیر پاکستان، جست وجوی صلح با مذاکرات سیاسی عنوان شده است . مذاکره و نشست میان رهبران سیاسی دو طرف زمانی صورت می گیرد که نشست هایی سه جانبه ای میان دو کشورافغانستان و پاکستان با میانجیگری نخست وزیر انگلیس قبلا نیزصورت گرفته بود.

چهارمین نشست از این دست در زمان حکومت کرزی و ریاست جمهوری آصف علی زرداری صورت گرفت،از ایجاد صلح و خاتمه جنگ و خشونت در افغانستان سخن رفته بود.هر دو رهبر توافق کرده بودند که، برای ایجاد صلح و مبارزه با تروریزم همکاری کنند. در آخرین نشست هم که در هفتم ماه عقرب ۱۳۹۲ صورت گرفت و هر دو طرف به ادامه گفت و گوها میان یک دیگر تاکید ورزیدند.
هیچ نتیجه به بار نیاورد و تنش میان دو کشور به نحوی تداوم پیدا کرد و خشونت طالبان هم چنان دوام یافت.
تنها روزنه ای که گشوده شد، گفت وگو میان حکومت افغانستان و طالبان بود که در ماه سرطان سال روان خورشیدی در شهر مری پاکستان صورت گرفت.
مذاکره میان هیات شورای صلح افغانستان و طالبان،این خوش بینی را ایجاد کرده بود که مذاکره با طالبان،به تدریج به یک روند بی بازگشت تبدیل شود. و اظهار امیدواری می شد که در نشست آینده روی ایجاد آتش بس میان حکومت افغانستان و گروه طالبان بحث صورت گیرد.
در آستانه نشست بعدی بود که مرگ ملاعمر اعلام شد، درهای مذاکره مسدودگشت و وضعیت تا هنوز گنگ و مبهم باقی مانده است.

درتابستان گذشته حملات طالبان بر مراکز نظامی و شهرهای افغانستان شدت بی سابقه یافت. شهر قندوز توسط طالبان سقوط کرد،جنایت های بی شماری از سوی این گروه صورت گرفت، برخی شهرهای شمال از جمله فاریاب ،جوزجان و سرپل مورد تهدید جدی طالبان قرار گرفت.

در این مدت و با آن همه جنایت هایی که از سوی طالبان صورت گرفت،هیچ واکنشی از سوی پاکستانی ها ابراز نشد و هیچ مقام پاکستانی با مردم و حکومت افغانستان همدردی نکردند.

حال که نشستی در حاشیه کنفرانس پاریس میان مقام های دو کشور با حضور«دیوید کامرون» نخست وزیر بریتانیا صورت گرفته است، این پرسش بوجود می آید که چرا این گونه نشست ها به تفنن های بی نتیجه تبدیل شده است و هر دو طرف بدون آن که به گذشته این گونه نشست ها توجه کنند ،هم چنان برتداوم نشست ها، دل خوش می دارند و به ادامه گفت وگوها تاکید می ورزند؟

وقتی به روند ناکام نشست ها از یک طرف و تاکید طالبان بر نظامی گری و رسیدن به مقصد از راه خشونت ورزی و جنگ دیده می شود،معنایی جز این ندارد که طالبان و طبعا پاکستان باورمند به مذاکره سیاسی و رسیدن به مقصد ازراه مسالمت جویانه نیستند، و راه مذاکره را تنها برای بازی با افکار عمومی دنیا در پیش می گیرند.

طالبان نیز گرچه به عنوان یک گروه در مذاکرات صلح شرکت می کنند، اما واقعیت آنست که طالبان گروه بی هویتی بیش نیست و تنها تعریفی که از این گروه می توان ارایه کرد، آنست که، گروهی است در دست حکومت و نظامیان پاکستان. تا هنوز فقط تابع دیدگاه ها و منافع پاکستان بوده وهر گاه پاکستان اراده کرده به مذاکرات صلح روی خوش نشان داده و اگر پاکستان ادامه جنگ را به نفع خود دیده ،جنگیده است.

پاکستان هم چنانکه تامین کننده سلاح و جنگ افزار برای طالبان است ،تامین کننده ایدئولوژی برای این گروه نیز شمرده می شود. وقتی طالبان با این نام و عنوان شناخته شود، نتیجه ای که از این شناخت حاصل می شود آنست که مشکل عمده میان حکومت افغانستان و پاکستان است.

مقام های دو کشور بدون آن که طفره روند، مقاصد یک دیگر را بشناسند و برای رسیدن به یک توافق سیاسی را مذاکره را در پیش گیرند. آنچه که راه رسیدن به صلح میان دو کشور را بسته است وجود و حضور طالبان نیست بلکه نبود تعریف شفاف از مقصد پاکستان است.

این که پاکستان از حکومت ومردم افغانستان چه می خواهد آشکار نیست؟ آنچه که تا حال گفته شده و در رسانه ها جمعی انتشار یافته آنست که پاکستانی ها برای رسیدن به آن مقصد، هیچ مرز و چهار چوبی تعین نکرده است.

با توجه به این که وضعیت سیاسی منطقه در حال تغییر است، بازیگران قدرت مندی دیگری در منطقه حضور یافته در آینده های نزدیک به یارگیری از میان کشورهای منطقه خواهند پرداخت. اگر امریکایی ها سیاست های خود در قبال پاکستان و طالبان را تغییر ندهند با مردم و حکومت افغانستان بازی کنند، بی تردید افغانستان هم برای بقای خود شرکای دیگری پیدا خواهد نمود و به آنها تکیه خواهدکرد.
افغانستان با ذخایر هنگفت زیر زمینی که دارد، برای بسیاری از کشورها به قدری کافی جاذبه دارد که افغانستان رابرای سرپای ایستادن خود کمک کند.
لذا آنچه تاکنون پاکستانی ها و امریکا نسبت به افغانستان انجام داده ومی دهند، یک سیاست منافقانه آشکار بیش نیست.

از سویی هم حکومت افغانستان هم نیازمند یک دستگاه سیاسی عقل گرا است. با احساس قوم گرایانه نمی توان به صلح و ثبات پایدار دست پیدا کرد. نمونه های برخورد های احساسی در سیاست خارجی افغانستان،از گذشته بدین سوی رواج داشته ، در روز های گذشته هیاتی از پاکستان وارد افغانستان شد و با مقامات حکومت افغانستان دیدار داشت.
شنیدن سخنان هر دو طرف ،بسیار شیندنی و قابل تامل است. آنچه از هیات پاکستانی دیده و شنیده می شود عقلانیت سیاسی بر محور منافع ملی پاکستان است و آنچه از مقام های حکومت افغانستان شنیده می شود، یک نگاه عاطفی غلیظ به وقوم مدارانه به هیات پاکستانی است.

این دو نگاه تا وقتی وجود داشته باشد، هر دو طرف بر منافع ملی خود تاکید نورزند، بی تردید مشکلات افغانستان با پاکستان هرگز حل نخواهد شد. حال چه کشور های غربی به میانجی گری میان دو کشور مبادرت ورزند یا یک کشور شرقی و مسلمان، نتیجه تغییری نخواهد کرد.
به هر حال مهم آنست که سران دو کشور اختلاف میان دو کشور را به صورت واضح و روشن بیان دارند، آنگاه برای ایجاد صلح میان دو کشور تلاش ورزند.

سران هردو کشور (به ظاهر)خواهان ایجاد صلح هستند، اما هر دو به تروریزم از دو زاویه متفاوت می نگرند. این زاویه دید،گاهی آن قدر ایجاد فاصله می کند که نزدیک شدن دشوار می شود.
اگر نشست های دو جانبه و سه جانبه و چند جانبه نتایج ملموسی به بار نیاورده ناشی از عدم تامل دو طرف به موضع و دید گاه های خود است.
در آینده هم اگر تغییری در نگاه دو طرفل ایجاد نگردد، رسیدن به راه حل سیاسی اگر محال نباشد نا ممکن خواهد بود.
مولف : م. سمنگانی
https://avapress.com/vdcdkn0fxyt0fj6.2a2y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما