تاریخ انتشار :پنجشنبه ۳ سرطان ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۲۲
کد مطلب : 127906
حزب؛ دیروز، امروز و فردا!(بخش سوم)
دو ویژگی حزب های گذشته و حال را بر شمردیم، گفته شد که حزب دیروز حزب دوران اضطرار بود و بر اساس تفکر جنگ با متجاوزان ساخته شده بود. حزبی که فردا خواهد آمد و امروز می تواند شالوده آن گذاشته شود حزب دوران استقرار است. دورانی که در آن آبادانی و سازندگی در برنامه های هر حزبی جایگاه مهم و اساسی می تواند داشته باشد.

حزب جنگ را حزب دوران تخریب نیز می توان نامید، نه این که آن احزاب برای تخریب پایه گذاری شده باشند، نوعی عملی که انجام می داده اند و رسالتی که برای خود بر می شمرده اند تخریب و ویرانی نبوده به همراه می آورده است. تخریبی که از آن نامبرده می شود غیر از تخریب آگاهانه و مختارانه است که بر اثر خود خواهی ها، زیاده خواهی ها و یا انحصار طلبی های حزب ها در دهه نود به ویرانی برخی شهرها انجامید و لکه سیاهی بر دامن احزاب جهادی باقی گذاشت.

در این جا منظور از حزب دوران تخریب در برابر دوران استقرار و یا سازندگی قرار می گیرد که هر حزبی چون نگاهی معطوف به بدست آوردن قدرت دارد لاجرم اندیشه و برنامه ای نیز برای آبادانی باید داشته باشد و در این چهارچوب اعضای حزب را در جهت ساختن یا به سازی بهتر تربیت و تجهیز فکری می کنند تا آمادگی داشته باشند با بدست آوردن قدرت و تشکیل دولت به سازندگی کشور بپردازند.

هم چنان به ویژگی تکلیف مدار بودن حزب دیروز و حق مدار بودن حزب فردا نیز اشارت رفت. حزب دیروز براساس به سر رساندن تکلیف الهی بوجود آمده بود تا رسالت اسلامی و دینی خود را در قبال دین و ارزش های دینی انجام دهد. حزب فردا این تکلیف را به عهده نخواهد داشت؛ زیرا کار ویژه یک حزب سیاسی دفاع از ارزش های دینی نیست، بلکه بدست آوردن قدرت سیاسی و یا حفظ آنست. اگر چنانچه حزبی خود را مدافع ارزش های دینی نیز بداند به عنوان یک کار اصلی حزب شمرده نمی شود بلکه یک کار ضمنی و درجه دوم است.

داشتن نگاه دینی و یا دلبستگی دینی در یک کشور مسلمان دور از انتظار نیست، ولیکن داشتن این نگاه به معنای آن نیست که در صدد بسط و توسعه نگاه خود بر بیاید و دیگران را ملزم کند که از دیدگاه دینی او پیروی کنند.

لذا دیدگاه حزب فردا پلورال است. اگر طرح و برنامه ای هم برای به سازی اخلاق دینی می ریزد، در قالب ایجاد مدرسه ها و کانون های فرهنگی دینی ارایه می شود که در خدمت بسط ارزش های دینی و یا دفاع از آن قرار می گیرد. علت بی طرفی احزاب فردا هم آنست که یک حزب سیاسی نمی تواند در همه امور مادی و معنوی مردم دخالت کند. به سخن دیگر حزب سیاسی برای بهسازی دنیای مردم بوجود می آید و حساب آخرت و دین مردم به دوش خود مردم گذشته می شود. حزب سیاسی تعریف کننده سعادت و شقاوت برای مردم نیست، کار ویژه یک حزب سیاسی به چنگ آوردن قدرت با سازوکارها مدنی و فراهم آوردن حداقل امکانات برای زندگی مردم است.

حزب سیاسی در چهارچوب قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور بوجود می آید، مواد قانون اساسی، چهارچوب، میدان و حدودعمل یک حزب سیاسی را تعیین می کند. اگر چنانچه قدرت سیاسی را هم بدست می آورد پای بند به قانون اساسی است. اصلاح و به سازی امور دینی به عهده کانون های فرهنگی و نهادهای دینی است و حزب سیاسی هیچ گونه حقی نمی تواند داشته باشد که به امور خصوصی مردم دخالت کند و در تمام عرصه ها اعمال نفوذ نماید.

بنابراین اصل، بی طرفی حکومت و حزب سیاسی فردا نسبت به امور دینی یک اصل مثبت و مسجل است. این اصل از این مبنا نشأت می گیرد که اگر دولت وابستگی به مذهب و فرهنگ خاص داشته باشد و درصدد تقویت و بسط آن بر بیاید، لاجرم پای در حریم آزادی های مدنی دیگران خواهد نهاد و شیوه رژیم های دیکتاتوری را در پیش خواهد گرفت. ممکن است هر گروهی برداشت و خوانش خاصی از فرهنگ و دین داری داشته باشد، در صورت دخالت حزب در این امور برداشتی رجحان پیدا می کند و برداشتی دیگر فرو نهاده می شود. امکانات حکومتی در جهت خاصی به کار گرفته می شود که سبب بی عدالتی می گردد. هم چنان طرفداری حکومت از اندیشه خاصی، تحمیل عقیده را سبب می گردد و در نتیجه آزادی های اساسی مردم که آزادی عقیده و مذهب است سلب می گردد و مردم به اکراه و اجبار واداشته می شوند که از شیوه و الگوی مورد قبول و پسند حکومت پیروی کنند.

بنابراین است که در قوانین اساسی کشورهای دموکراتیک احزاب سیاسی را ملزم می سازد که نسبت به فرهنگ عمومی و یا دین مذهب مردم بی طرف باشد. این بی طرفی در دو عرصه تعریف می گردد، یکی این که حکومت ها موظف نیستند که عقیده خاصی را تبلیغ کنند و به نگاه خاصی امتیاز دهند و هم چنان حکومت ها موظف هستند نسبت به تغییر عقیده و دین شهروندان نیز بی طرف باشند.

پیروی از دین و مذهب خاصی یک امر خصوصی شمرده می شود و مسئولیت شخص است که نسبت به عقاید خود تصمیم گیری کند. اگر احزاب هم نهی می شوند بدین منظور است که احزاب سیاسی نگاهی معطوف به قدرت دارد، یعنی اساس و شالوده ریزی حزب برای رسیدن به قدرت سیاسی و یا حفظ آن است. برای این که هیچ حزبی امکان و فرصت تحمیل عقیده را نداشته باشد موظف است که از قانون اساسی کشور پیروی کند. البته این بدین معنا نیست که حزب سیاسی نمی تواند یا نباید دارای عقاید ویژه باشد بلکه ملزم است که آزادی عقیده سایر شهروندان را محترم بدارد. از این جهت است که اعمال نفوذ عقیده برای حکومت گران منع شده است.
ادامه دارد..
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.com/vdccxmqse2bqio8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما