تاریخ انتشار :چهارشنبه ۷ اسد ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۱۳
کد مطلب : 114919
افغانستان؛ قرارگاه یا فرارگاه مردم آن؟!
پس از سپری شدن حدود چهارده سال از فروپاشی رژیم طالبانی و برقراری نظام جمهوری در کشور، مردم روز تا روز امید شان را برای برقراری ثبات و امنیت در کشور از دست داده اند. با برقراری حکومت وحدت ملی در تقریباً یک سال جاری، کورسویی از روزنه های امید به روی مردم باز شد و ملت امیدوار بودند که با یکجا شدن رهبران دو تیم رقیب، آینده درخشانی را شاهد خواهند بود.
اما با گذشت هر روز و هر هفته و هر ماه، اوضاع امنیتی و اقتصادی، بیشتر از گذشته به وخامت گرائید؛ تا جائی که در شرایط و زمان کنونی، دیگر هیچ گونه روزنه ای از امید به فرداهای بهتر، به روی مردم گشاده نیست.
مردم افغانستان دل خوش بودند که با راضی شدن امریکا و پاکستان به برقراری صلح و ثبات در کشور، طالبان نیز به برنامه صلح پیوسته و شبِ به درازای ۴۰ ساله آنها به سحر و صبح آرامش و آبادانی و رفاه، نزدیک می شود.
اما با تاسف که این برنامه نیز برنامه جدی و قابل اعتمادی نبوده و چنانکه آگاهان و کارشناسان می گویند؛ برنامه و پروسه مذاکره و مصالحه با مخالفان مسلح نیز در واقع یک برنامه واقعی و جدی نیست و بلکه پروژه ای است بسیار خطرناک که قبل از آنکه به نفع صلح و ثبات در افغانستان و به سود مردم آن باشد؛ برنامه ای است بسیار وسیع و دقیق و گسترده، در جهت حفظ منافع نامشروع دولتهای استعماری ای چون پاکستان و متحدان امریکائی و اروپایی آن.
بسیاری از آگاهان معتقدند که پروژه مذاکره و مصالحه با طالبان، در واقع شگرد استعماری است که از سوی دولت اسلام آباد راه انداخته شده و بوسیله غربی ها به خصوص دولت امریکا، اداره و مدیریت می شود.
دولت پاکستان در این بازی ماموریت دارد تا طالبان را به دو دسته تقسیم کند؛ دسته ای را به عنوان طالبان، وارد بازی صلح با حکومت کابل می کند و با داخل کردن آنان در بدنه حکومت وحدت ملی، به حفظ منافع و نفوذ بلند مدت خویش در افغانستان، همت می گمارد.
اما دسته دیگر از طالبان را زیر نام و عنوان داعش، در کوه و کمر افغانستان و پاکستان و برای تامین اهداف استعماری خود و دوستان امریکایی- اروپایی خودش، حفظ می کند؛ تا در مواقع لزوم از آنها استفاده کند.
امریکا و سایر متحدان غربی آن نیز با این سیاست پاکستان، همراه و همگام اند و در واقع خود آنان این ماموریت مرموز را به سران اسلام آباد واگذار کرده اند. پاکستان با اتخاذ چنین سیاستی به دو بهره برداری نظر دارد؛ یکی اینکه با وارد کردن تعدادی از طالبان به بدنه حکومت افغانستان، نفوذش را در دولت افغانستان پایدار و ماندگار و تثبیت کرده است و از سوی دیگر با داعش سازی بخش دیگری از طالبان، از کمکهای بلاعوض امریکا و اروپا به بهانه مبارزه با تروریزم داعش در افغانستان و پاکستان نیز سودها به جیب می زند.
البته ناگفته نماند که هم امریکایی ها و هم پاکستانی ها از قضیه به خوبی اطلاع دارند و می دانند که داعش دست ساخته خود آنان است و کمکها برای مبارزه با آن در افغانستان و پاکستان نیز سیاست عوام فریبانه ای بیش نیست.
در هر حال، بیشتر این حقایق و واقعیت ها به وسیله رسانه ها و آگاهان مسایل کشور، به گوش مردم می رسد و آنان را بواقع نگران آینده موهوم شان کرده است.
با فهم و درک همین حقایق تلخ و دردناک کشور است که بیشتری از مردم افغانستان و به خصوص قشر جوان و کارآمد، امید شان را از این بوم و بر و از این کشور قطع کرده اند و با تاسف به این نتیجه رسیده اند که این وطن دیگر جای ماندن نیست.
این روزها به هر جوانی و در هر جائی از کشور که بر می خوری، سخن از رفتن و کوچیدن از این کشور می زنند و دلیل آن را نیز ناامیدی از سر و سامان گرفتن این آب و خاک عنوان می کنند.
این ناامیدی دردناک موجب شده تا جوانان مسلمان و سرخورده افغان، فوج فوج راه کشورهای اروپایی و بیشتر به شکل قاچاقی به پیش بگیرند. بسیاری از جوانان و خانواده ها پیش از این و در سالهای آوارگی و مهاجرت، راه غربت را در پیش گرفتند؛ بخشی از هموطنان در عرض و طول این ۱۳ سال مسافر شدند و برخی دیگر که می توان گفت اکثریتی از جوانان و خانواده ها را تشکیل می دهد، در همین هفته ها و ماهها و حتی روزها، یا کشور را به مقصد خارج ترک کرده اند و یا در آستانه ترک اند و آنهایی هم که جایی نرفته اند، مترصد فرصت اند که به محض مهیا شدن شرایط، در بیرون رفتن از کشور، لحظه ای حتی درنگ نخواهند کرد.
وضعیت بوجود آمده جداً که نگران کننده است و توجه جدی و راهبردی سران و رهبران حکومت را می طلبد.
چنانچه می دانیم سرمایه اصلی هر کشوری، جوانان آن کشور است که با ناامید و سر خورده شدن این قشر، نمی توان امیدی به آینده آن سرزمین و مردم آن بست.
بسیار لازم و حیاتی می نماید تا سران حکومت وحدت ملی، کمی احساس مسئولیت در قبال مردم و کشور خویش داشته باشند و لااقل با نگاهی به سمت سران و دولتمردان کشورهای دیگر دنیا، از آنان الگو گیری کرده و برای ثبات و امنیت کشور و رفاه و آرامش مردم خویش، اندیشه و عمل کنند.
اگر چه جلو مهاجرت افراد را نمی توان به صورت کلی گرفت و آنان را از رفتن به سایر کشورها منع کرد؛ اما مطمئناً می شود با فراهم کردن بسیاری از زمینه های امنیت و کار و رفاه نسبی در کشور متبوع، توجه بسیاری از جوانان وطن دوست را به زادگاه خود شان جلب کرد و کاری کرد تا باقی مانده از جوانان و خانواده ها، قرار در کشور خویش را به فرار و کوچیدن از آن ترجیح بدهند.
مولف : سیدفاضل محجوب
https://avapress.com/vdccs0qso2bqso8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما