تاریخ انتشار :يکشنبه ۳۰ جوزا ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۴۰
کد مطلب : 127726
حزب؛ دیروز، امروز و فردا!
اشاره: دیدن صحنه برخورد نماینده حزب اسلامی "حکمتیار" و یکی از تحلیل گران رسانه ای، برای همه کسانی که آن صحنه را مشاهده کردند به نوعی اثر گذاشت. برخی احساس نفرت کردند و خشونت عریان آن را مایه سرافگندگی دانستند، برخی نیز آن رسانه را مورد شماتت قرار دادند که چگونه رسانه ای که باید ابزار مدنیت و همگرایی باشد وسیله ای برای تبلیغ خشونت می شود. اما تماشای این صحنه و جنگ تن به تن دو آدم به اصطلاح تحلیلگر، برای نگارنده گرچه بسیار مایه تاسف بود؛ اما سبب شد که تاملی بیشتری در احزاب و گروه های گذشته صورت گیرد که چرا از احزاب گذشته بر رغم گذشت زمان بوی خشونت و نفرت به مشام می رسید؟ آن تامل ها انگیزه ای بوجود آورد که این نوشته متولد شود.

درگیری فزیکی میان نماینده حزب اسلامی حکمتیار و یکی از تحلیل گران رسانه ای، در رسانه های گروهی و صفحه های اجتماعی بازتاب گسترده پیدا کرد، واکنش هایی متفاوتی را بر انگیخت. پرسشی که بعد از آن درگیری فزیکی ایجاد شد و هنوز هم همانند خاری در ذهن نگارنده می خلد آنست که چرا نماینده یک حزب سیاسی چنان ایجاد نفرت کند که طرف مقابل را وادار سازد که از کلام و زبان را برای بیان احساس خود کوتاه بنگرد و از خشونت فزیکی استفاده کند؟
آیا رسالت یک حزب سیاسی پاشیدن بذر تعصب و تقشر و بر انگیختن احساسات مردم در برابر یکدیگر است، یا آن که آنچه نماینده این حزب انجام داد به نحوی بر آفتاب افگندن ماهیت تاریخی و اجتماعی و فرهنگی این گونه احزاب است؟
تامل در این گونه پرسش ها، این پاسخ را می توان بدست آورد که برای امروزی شدن و امروزی فکر کردن همه احزاب به شمول حزب اسلامی نیازمند بازسازی فکری و تشکیلاتی هستند. زیرا احزاب و رهبران احزاب متعلق به گذشته هستند و برای این که فهم درستی از خود داشته باشند باید وجود خویش را تاریخی بدانند یعنی بدین نکته تفطن یابند که این حزب در چه شرایطی بوجود آمده و چه کار ویژه هایی داشته است، حال که آن شرایط تغیر یافته، این پرسش را با خود مطرح کنند که هم اکنون در چه شرایطی قرار دارند و باید چگونه باشند تا مورد پذیرش مردم قرار گیرند؟

مثلا حزبی که سی سال پیش خوش درخشیده و کمترین خطایی از او سر زده و توانسته چهره ای درخشانی از خود به نمایش گذارد حال هم می تواند همان درخشش را داشته باشد و اگر چنانچه بخواهد در این زمان و در این زمینه درخششی داشته باشد چه کاری باید انجام دهد و چه تحولاتی را در وجود خود بوجود آورد تا امروزی شود و مورد پذیرش افکار عمومی، قانون اساسی و جامعه مدنی قرار گیرد؟
هر پدیده اجتماعی وقتی تغیر پیدا می کند که بداند با چه کاستی هایی مواجه است و چه ضعف هایی دارد و چگونه باید این ضعف ها را بر طرف کند، اگر این پرسش ها ایجاد نشود هیچ کسی به فکر اصلاح و بازسازی فکری خود بر نخواهد آمد و اصلاحی هم ایجاد نخواهد شد و خشونت هم فروکش نخواهد کرد. اولین گام آنست که سران گروه های سیاسی بپذیرند که تاریخی هستند، یعنی در زمان و زمینه ای بوجود آمدند که آن زمان و زمینه اکنون وجود ندارد. اگر از منظر زبان‌شناسان به احزاب و گروه های سیاسی نگریسته شود بهتر می توان درک کرد که کارکرد این گونه حزب ها چگونه بوده است. زبان شناسان درباره زبان می گویند که هر پدیده زبانی تاریخی است. یعنی هیچ پدیده را نمی تواند خارج از زمان و مکان (کنتیکستی) را که آن پدیده بوجود آمده بررسی و تحلیل کرد.
کسی جمله ای را در یک زمینه ای تاریخی - اجتماعی (کانتیکستی) بیان می کند؛ آن جمله در آنجا و در آن زمینه با کمترین ابهامی معنا می دهد؛ اما اگر همان جمله در یک زمان دیگر و در زمینه دیگری گفته و یا نوشته شود معنای آن درست در ذهن متبادر نمی شود.
مثلا کسی در روزهای گرم تابستان از یک سفر طولانی خسته از گرد راه می رسد و تقاضای آب می کند در این جمله، سفر در روزهای گرم و احساس تشنگی را بیان می کند و آنگاه می گوید که در خواست آب کردم و کسی به من آب داد که "چنان لذت بخش و گوارا بود که چون او هرگز نیاشامیده بودم". اگر جمله ای "آب داد و چون او هرگز نیاشامیده بودم" را در یک جایی در یک نشریه به چاپ برسد و یا کسی بر زبان آورد می تواند معنا پیدا کند؟

اگر کسی به این جمله نخندد و مورد تمسخر قرار ندهد حتما فهم این جمله برای او دشوار است نه از این جهت که کلمات این جمله را نمی فهمد بلکه معنای کلی از این جمله در ذهن کسی نقش نمی بندد. علت آنست که این جمله در آن شرایط خاص و در آن زمینه خاصی معنا یافته بود و اکنون آن زمان و زمینه از میان رفته و جای دیگر و زمینه دیگر به کار گرفته شده است و یا به سخن دیگر آن جمله از زمینه خودش کنده شده و در یک زمینه دیگر به کار رفته که میان آن جمله و آن زمینه هماهنگی و سنخیتی وجود ندارد از این جهت فهم آن با دشواری مواجه شده است.

به سخن دیگر آن جمله در زمینه هایی گفته شده است که با زمینه ای کنونی تناسب و سنخیتی با آن جمله ندارد. لذا قابل فهم نیست. نتیجه ای که می توان گرفت آنست که هر پدیده وقتی از زمینه و زمانه ای که در آن زمینه و زمانه پدید آمده بیرون برده شود در یک جای دیگر قرار گیرد غیر قابل فهم می شود یا دشوار فهم می شود. هر پدیده اجتماعی برای مقصدی و هدفی طراحی شده و یا بوجود آمده است وقتی آن زمینه و یا هدفی که آن پدیده برای نیل به آن بوجود آمده از میان برود آن وسیله که همان پدیده اجتماعی است خود به خود از حیز انتفاع خارج می شود و به همان جمله ای شباهت پیدا می کند که در یک زمان و در یک زمینه دیگر و یا مجموعه گفتمانی گفته شده است وقتی آن جمله از آن مجموعه بیرون برده می شود دشوار فهم می شود.

همه پدیده های اجتماعی تاریخی است، هر گاه از زمینه و زمانه خود خارج شوند مفهوم خود را از دست می دهند و همانند جمله یا کلمه ای می شوند که در یک فضای زمانی دیگر گفته و یا نوشته شود. همان گونه که آن جمله و یا کلمه قابل درک و فهم نیست آن پدیده اجتماعی را نیز نمی توان درک کرد.
تنها حزب نیست که دچار این مشکل است. وقتی کسی از دموکراسی سخن می گوید و مشکلاتی که فرا راه بسط این مفهوم در جامعه ای مثل افغانستان وجود دارد مواجه می شود، برای عدم بسط آن ناگزیر است که به ریشه یابی علل آن بپردازد و بدون تردید به این نتیجه خواهد رسید که دموکراسی یک پدیده اجتماعی است که در جای دیگر با زمینه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی دیگر بوجود آمده است.

فضای عمومی در آن جا امکان رشد دموکراسی را فراهم کرده است، این پدیده رشد کرده بالنده شده و به ثمر نشسته است. صدا های مخالفی وجود نداشته است تا مانع رشد آن شود. رشد این پدیده در یک جای دیگر و با شرایط دیگر و با زمینه های اجتماعی و فرهنگی دیگر میسر نیست. به همین جهت است که سیاست مداران و حکومت گران کشورهای جهان سوم با مشکل بسط دموکراسی در کشورهای خود مواجه می شوند. اگر به مجموع واکنش هایی که علیه دموکراسی در کشور ما بوجود آمده است نگریسته شود به درستی می توان پی برد که چرا دموکراسی اقبال عام پیدا نمی کند. کسی می گوید دموکراسی نظام کیفری" است. کسی دیگر می گوید دموکراسی پدیده غربی است و یا گروهی آن را با دین اسلام مغایر می داند. این ها همه ریشه در این نکته دارد که زمینه برای بوجود آمدن دموکراسی هنوز مساعد نیست این بذر زمین خود را می طلبد که هنوز فراهم نشده است و حزب سیاسی تمام عیار که بتواند با زمینه ای کنونی هم سنخی داشته باشد نیز وجود ندارد. حزبی که خشونت می ورزد یا اعمال خشونت ورزانه انجام می دهد برای آنست که با کار وِیژه خشونت بوجود آمده است.
ادامه دارد...
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.com/vdccimqse2bqim8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالب مرتبط