تاریخ انتشار :شنبه ۲۳ جوزا ۱۳۹۴ ساعت ۱۹:۴۷
کد مطلب : 112984
گروه های پروژه ای!( بخش دوم و پایانی)
در بخش نخست این مقال اشاراتی درباره گروه های پروژه ای یا گروه هایی که براساس خواست دیگران در کشور خود ایجاد می شوند صورت گرفت. اما تامل در نحوه تشکیل، نوع اندیشه و طرز دید و راهبردهای این گروه ها می توان به شناخت بهتر این گروهها نایل آمد.

یکی از راه ها ی مطلوب برای شناخت این گونه گروه ها آنست که بتوان در یک حالت تطبیقی به شناخت آنها تلاش کرد. این که نقطه های اشتراک و افتراق یک حرکت خود جوش یا خود بنیاد با یک گروه پروژه ای در چیست؟

تجربه نشان می دهد که نخستین ویژگی گروه های خود بنیاد، یکی آنست که بر اساس یک طرز دید و تلقی شکل می گیرند. به تعبیر دیگر می توان گفت که دارای یک آیدئولوژی یا طرز تفکر از دین، سیاست و حکومت است. ممکن است که طرز تفکر باطلی باشد. اما مهم آنست که دارای طرز دید و تفکر می باشند و در یک سیر مطالعاتی و یا تحقیقاتی به یک سری باورها یی دست یافته اند و آن باورها آنها را قانع ساخته که با تشکیل یک گروه سیاسی یا دینی به جامعه و یا کشور خود خدمت کنند. یا آن که باور یافته اند که با دید و تلقی آنها می تواند به بحران های اجتماعی جامعه خود پایان دهد.

نکته دوم آنست که طرز دیدگاه و ایدئولوژی ها هیچ گاه به صورت آنی به وجود نمی آید، ابتدا در ذهن فرد محقق جوانه می زند به تدریج به دیگران تسری پیدا می کند و آنگاه در میان نخبگان یک جامعه طرفدارانی می یابد.

تکوین گروه هایی هم که به گِرد این طرز دید ایجاد می شود علی العموم تدریجی است. ابتدا هسته هایی شکل می گیرد آنگاه به تدریج رشد می کند، دارای ساقه و شاخ و برگ می شود. گروندگان به یک ایدئولوژی هیچ گاه بدون برنامه ریزی و جلب و جذب افراد به صحنه سیاست و حکومت گام نمی گذارند، بلکه شرایط مختلف و گونا گونی را پیش بینی می کنند تا ظهور ایدئولوژی با چالش های کمتری مواجه شود.

نمونه های فراوانی از گروه های چپ و راست در جهان می توان مثال آورد که گروه خود بنیاد، ابتدای به ساکن دست به خشونت نبرده اند، تلاش های زیادی انجام یافته تا به مقصد برسند، آنگاه که راه های غیر خشونت ورزانه مسدود شده و کارآیی خود را از دست داده، خشونت را آخرین منزل برای رسیدن به هدف خود انتخاب کرده اند.

سوم، آنست که طرز دید و نگرش برای هر گروه نوعی راهبرد نیز معین می کند و راه های وصول به هدف را نشان می دهد.
ایدئولوژی هایی که از ارزش های دینی الهام گرفته و برای انسان ارج و احترام قایل می شوند، هیچ گاه دست به عملی نمی زند که حیات انسان را به خطر اندازد. بنابراین داشتن هدف مشخص و رسیدن به هدف از اولویت های مهم یک گروه خود بنیاد و یا خود جوش، پایبند بودن به یک آموزه دینی و یا سیاسی شمرده می شود. در حالی که در گروه های پروژه ای نوع نگرش های دینی و یا سیاسی در عمل دخالت ندارد بلکه عوامل خارجی یا تمویل کنندگان و جهت دهندگان هستند که ایدئولوژی و طرز دید و نگرش این گروه ها را تعریف می کنند. اهداف گروه های پروژه ای را نیز عوامل خارجی تعیین می کند. هم چنان راه رسیدن به اهداف آن گروها را نیز خارجی ها مشخص می سازد.

به صورت نمونه می توان از گروه طالبان نام برد. برخی آگاهان و پژوهشگران تلاش کرده اند، طرز نگرش و دید این گروه را باز نمایند و نسب نامه ای این گروه را تا «ابن تیمیه» برسانند و این گونه نتیجه گیری کنند که این گروه نسب به فقیه مشهور قرن نهم می برد و از دید گاه های فقهی او متاثیر است و می خواهد طرز دید و نگاه و نگره آنها را جامه عمل بپوشاند.

اما به نظر می ر سد که از این نکته غفلت شده است این که این گروه را نه به طرز دید ابن تیمیه می توان نسبت داد و نه به هیچ طرز دید دیگر. روشن ترین بیان در کتاب( جنگ اشباح ) آمده است که یک امریکایی تالیف و تدوین کرده است .

مولف آن کتاب خود به عنوان یک محقق میدانی در زمان تشکیل گروه طالبان در پاکستان حضور داشته و او خود طرز تشکیل این گروه را دیده و بیان کرده است.

این مولف امریکایی در کتاب خود می آورد که نخستین انگیزه تشکیل گروه طالبان، منافع تجاری حکومت پاکستان بود. پاکستانی ها برای امنیت کاروان تجارتی خود نیازمند افرادی بودند که بتوانند کاروان تجارتی را تا آسیای میانه برسانند. برای این مقصد دست به ایجاد گروه چند ده نفری زدند. این دسته های چند ده نفری در ایجاد امنیت کاروان تجارتی توانستند خوب عمل کنند، هم امنیت راه ها را برای کاروان تجارتی پاکستان تامین کردند و هم اموال تاجرانی را که به آنها سپرده شده بود به سلامت به مقصد رسانیدند.

در نخستین گام این گروه چند ده نفری موفق شدند که توجه نظامیان پاکستانی را به خود معطوف دارند. در دومین گام امکانات بیشتر برای این گروه تعلق گرفت. البته شرایط افغانستان نیزدر تشکیل و تقویت این گروه بی اثر نبود، بدین معنا که حکومت مجاهدین نتوانسته بود حداقل امنیت را برای مردم افغانستان تامین کند و این گروه از ضعف مجاهدین سود برد و توانست با شعار ایجاد امنیت، در افغانستان ظهور کند.

اختلافات میان سران مجاهدین نیز سبب گشت که برخی سران جهادی برای بیرون بردن رقیب از صحنه به این گروه کمک مالی و لوژستیکی کند. به این ترتیب، توجه بیشتر کشورهای عربی و پاکستان را به خود معطوف داشت. در نتیجه طالبان با نام ایجاد امنیت ظهور کرد و نزدیک به نود درصد خاک افغانستان تصرف شد.

ایجاد گروه داعش و جبهه نصره که زیر مجموعه از القاعده است نیز تقریبا شکل ایجاد گروه طالبان را داشته است. تا قبل از ورود این گروه های تروریستی هیچ کسی نمی تواند مدعی باشد که هسته های اولیه این گروه ها بر اساس یک طرز دید و نگرش سیاسی یا دینی شکل گرفته باشد و به تدریج به گروه های بزرگتر تبدیل شده باشند و بعد از نرسیدن به اهداف خود از راه صلح آمیز، دست به خشونت و خون ریزی زده باشند.

واقعیتی که همه به آن مقر و معترف هستند آنست که این گروه ها ابتدا به وجود آمدند، آنگاه برای آنها تاریخچه و ایدئولوژی تعریف کردند. چه بسا که خود آن گروه ها اصلا و ابدا از ایدئولوژی هایی که برای آنها تعریف کرده اند خبر نداشته است.

فاقد طرز دید و نگرش بودن یکی از عمده ویژگی این گروه قارچ گونه ای تروریستی است که در عمل نیز خود را نشان داده که باورمند به هیچ دید و تلقی خاصی از دین و باورهای دینی نیستند.

به طور نمونه می توان به دید گاه جهاد نکاح اشاره داشت که یکی از رسواترین دیدگاه ها همین دیدگاه جهاد نکاح است که از سوی این گروه عملی می شود.

مسلمان ها تاریخ بیش از یک هزار و چهارصد ساله دارند. در این مدت کسی نشنیده است که گروهی به نام اسلام ظهور یافته باشد که طرز دید و تلقی اشتراکی به زنان داشته باشند و معتقد باشند که یک زن در عین زمان با چند مرد ارتباط جنسی برقرار کند. جهادالنکاح این گروه مزدور از همان مقوله هایی است که جز از این گروهای شالوده شکن و مزدور بر نمی آید.

بنابراین شکل ایجاد گروه هایی که در افغانستان به وجود آمده اند و دست به خشونت و آدم کشی زده اند با گروه هایی که در کشورعربی به صور قارچ گونه و بدون پشتوانه فکری و ایدئولوژیک بوجود آمده اند یکسان است.

کثیری از آگاهان این گروه ها را منتسب به کشورهای غربی می دانند. یکی از علت های عمده نیز آنست که این گونه گروه ها چون دارای باورهای مشخص نیستند، برای خشونت ورزیدن به هر سوی می لغزند، روی به جانب و هر کشور و قدرتی می آورند، از این جهت است که هر روز منتسب به یک کشور و به یک قدرت می شوند.

نتیجه ای می توان گرفت آنست که گروه هایی که امروزه در خاورمیانه و افغانستان فعالیت دارند، هیچ گونه ریشه فکری و ایدئولوژیک ندارند که خود بر اساس تحقیق و تفحص بدان دست یافته باشند.

بر اساس پروژهایی از جانب قدرت های بزرگ و همدستان آنها در میان کشورهای اسلامی ظهور یافته اند. تا وقتی دست به جنایت خواهند برد که منافع کشورهای بزرگ غربی و متحدان منطقه ای آنها ایجاب کند.

هر گاه آن منافع تامین گردد این گروه ها نیز برچیده خواهد شد. اگر امروز مبارزه جدی با این گونه گروه ها در عراق و سوریه و افغانستان صورت نمی گیرد به معنای آنست که هنوز غربی ها به هدف هایی که برای خود تعریف کرده نرسیده اند.

البته بدین معنا نیست که سایر کشورها در برابر این گروه های مزدورمنفعلانه عمل کنند و تن به تقدیر بسپارند، بل تلاش و جدیت این کشورها در ناکام گذاشتن این گروه ها می تواند تاریخ مصرف این گروه ها را نزدیک تر سازد و زمینه برچیدن این گروه ها را زود هنگام تر آماده کنند.
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.com/vdcc4iqs02bqso8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما