تاریخ انتشار :سه شنبه ۲ سنبله ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۴۸
کد مطلب : 129993
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن!

از انتقاد های داکترعبدالله بر رئیس جمهور عنی بیش از دوهفته می گذرد، اما فضای سیاسی و رسانه ای کشورهنوز تحت تاثیر آن سخنان قرار دارد .رسانه های گروهی اعم ازدیداری ،شنیداری و چاپی روزی نیست که یکی از زوایای پنهان آن سخنان را آشکار نسازد و یا تحلیل و تبصره ای برآن سخنان نرود.

سخنان رئیس اجرایی حکومت آدمی را به یاد این سخن معروف می اندازد که گفته اند که "سخن چون تیری است درکمان، چون جهید از قدرت آدم برون رود و صاحب آن هیچ احاطه ای برآن ندارد.

به تعبیر زبان شناسان امروزین که گاهی از مرگ مولف می گویند که عین همان سخن حکیمانه گذشتگان درقالب و قیافه جدید است. ازاین جهت است که عالمان اخلاق به کم گویی وگزیده گویی توصیه می کنند و پرگویی وزیاده روی درسخن گفتن را خلاف اخلاق می دانند.

به هر حال، امروز در فضای عمومی این پرسش مطرح است که چرا داکتر عبدالله در دوسال گذشته زبان به انتقاد نگشود وکاستی و کج رفتاری های اشر ف غنی را آشکار نساخت در حالی که رفتار کجدار ومریز او از بدو تشکیل حکومت وحدت ملی آغاز یافته بود.

واقعیت آنست که رفتار اشرف غنی از بدو تشکیل حکومت وحدت ملی توام با ابهام بوده است .وقتی که او سخن از صلاحیت های ریاست جمهوری در قانون اساسی گفت، یا آن که تقرری معاونیت های وزارت خانه ها را از صلاحیت ویژه ریاست جمهوری دانست،یا آن که درتقرری سفرای خارجی مشورت را فروهشت ویک جانبه عمل کرد، در مجموع نگاه یک جانبه گرایی رئیس جمهور از ابتدای تشکیل حکومت وحدت ملی تا کنون تغیر محسوسی نکرده است.

با این وصف چرا ریاست اجرایی وقتی سخن از صلاحیت های رئیس جمهوری در قانون اساسی رفت اعلام نکرد که آنچه حکومت وحدت ملی را مشروعیت می بخشد قانون اساسی نیست، بلکه توافق نامه ای است که میان دو جناح حکومت امضا شده است .

اگرهر تخلفی مورد پیگرد و پیگیری قرار می گرفت و برای رئیس جمهورتذکر داده می شد ،هیچ گاه این همه تخلف روی هم انباشته نمی شد وچون سیلابی پل های اعتماد را از میان نمی برد و این همه بازار شایعه را رونق نمی بخشید و در نهایت این همه تحلیل وتبصره ایجاد نمی کرد.

در پاسخ به این گونه پرسش ها، برخی آگاهان بدین نظر اند که مشکل حکومت وحدت ملی را باید از منظر دیگر مورد تحلیل وبررسی قرار داد واین پرسش را مطرح کرد که آیا شکوه وشکایت هایی که از جانب داکتر عبدالله مطرح شده است ناشی از تخلف های ریاست جمهور ی و جناح دیگر حکومت است یا این که خاستگاه ومبنای دیگری دارد؟

این آگاهان می افزایند که آنچه داکتر عبدالله را وادار به واکنش کرده ، لزوما تخلف های ریاست جمهوری نیست بلکه پیش فرض حذف تدریجی او از سوی رئیس جمهور و بیرون کردن او ازقدرت و حکومت است.

رئیس اجرایی حکومت تصور می کرد که همین که در چهارچوب حکومت وحدت ملی پذیرفته شده است چنان است که به اوج قله قدرت رسیده وتمام مشکل حل شده و بعد ازاین راه هموار است و مرکب راهوار قدرت در اختیار او است و او تا پنج سال بدون هیچ دغدغه می راند و هیچکس هم جلودار و مانع او نیست.

ازاین جهت بود که بسیاری از افراد و شخصیت هایی راکه با عبدالله کار کرده بودند ودر قالب "ائتلاف ملی" زحمت کشیده بودند فراموش کرد. رفقای گذشته او دل از قدرت و دامن از ائتلاف ملی او فرا چیدند و داکتر عبدالله حتی از سر دلجویی به سراغ آنها نرفت ومعذرت خواهی هم نکرد. انگار نه کسی آمده بود ونه کسی هم رفته بود، چون داکتر عبدالله می خواست تا پای حجله قدرت او را همراهی کنند بعد از سوار شدن بر مرکب قدرت او خود می راند بدون این که نیازمند رفیقی باشد!

اما و صد اما اسب قدرت درزیر ران او چندان رام نبود، گاهی چنان بی لجام راه پیمود که نزدیک بود او از زین قدرت به زمین افگند. نا فرمانی اسب قدرت او را به این فرجام وقوف داد که راه دراز است رفتن بی همراهی دوستان نا ممکن.

او گمان می برد که با رگ پشتونی می تواند اعتماد طرف مقابل را به خود معطوف دارد و راه را امن وایمن بپیماند. اما متوجه گشت که این گمان چندان قرین صدق نیست نه تنها رفیق قدرت او را همراه نیست که هرلحظه درصدد بر می آید تا با رم دادن اسب قدرت او را به زیر کشد وحتی اگر بتواند چند لگدی را نیز براو حواله دهد. این آگاهی دیر هنگام باعث شد که او به گذشته خود اندیشه کند و برای بدست آوردن رفقای دیروز خود تلا ش ورزد .

برای این واگشت او نیاز به بهانه ای داشت و او چاره را دراین دید که با فراهم آوردن تعدادی وبا خواندن شکایت نامه ای هم قدرت اشرف غنی را به چالش بکشد وهمه اعتماد ازدست رفته در میان رفیقان دیروزین را بدست آورد.

بنابراین آنچه عبدالله را دچار آشفتگی کرد و زبان به اعتراض گشود نه نگرانی اصلاحات نظام انتخاباتی بود و نه هم دغدغه تغییر سیستم سیاسی کشور.

اگر داکتر عبدالله این همه دور اندیش بود ومی خواست راه طولانی قدرت را بپیماید و یک پروسه ملی را به نام خود ثبت کند این همه بی زاد وتوشه و بی همراهی افراد نیک خواه و نکو اندیش راه نمی افتاد . این هم سبکسرانه همراهان خود را ازدست نمی داد وقدرت پوشالی و بی پایه را کمال مطلوب نمی انگاشت .

اگر بدست آوردن قدرت برای یک مقصد ومرامی بزرگتر ٰارزشمند تر ومتعالی تر نباشد و در خدمت اعتلای نفس انسانی در نیاید ، آن قدرت خود به یک وسیله اسارت بدل می شود که آزادی وحریت انسان را ازاو می ستاند .

آنهایی که قدرت را برای رسیدن به هدف انسانی بدست آورده اند هم ازاو لذت برده اند وهم دیگران را مستفید ساخته اند.اگر نه قدرت بدون هدف جز هیزم کشی جهنم چه سودی برای آدمیان خواهد داشت؟ به هر حال برای داکتر عبدالله تجربه تلخ بود امید که راه مانده رابا تانی وتامل وبا درک واقعیت های موجود کشور طی کند.

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ؛ ظلمات است بترس از خطر گمراهی

نویسنده : سید مظفر دره صوفی

https://avapress.com/vdcaoon6e49nuo1.k5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما