تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۵ جوزا ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۲۸
کد مطلب : 144211
ملت را مهم و جدی بگیریم!

در یک جامعه و در یک کشور، هر کسی وظایف و وجایبی دارد که برای برقراری نظم و دسپلین و نیز جهت دوام و بقای معقول هر نظام و کشوری، لازم است هر دو طیف به مسئولیتهای شان درست و دقیق عمل کنند.

به عنوان مثال دولت وظیفه دارد در جهت امنیت همه جانبه مردم و نیز تامین رفاه اقتصادی و اجتماعی مردم کوشا باشد و در این راستا چنان عمل کند که اعتماد مردم را جلب کند و مردم خاطر شان از بابت خادم بودن دولتمردان شان جمع و آسوده باشد؛ به گونه ای که باور و اطمینان داشته باشند که حتی در غیبت آنها، مسئولان و دولتمردان شان کاری را خواهند کرد و حرفی را خواهند گفت که به زیان و ضرر آنان منجر نمی شود و همواره در جهت منافع علیای دولت و ملت و کشور خویش حرکت می کنند و معنی اعتماد مردم به دولت و دولتمردان شان هم جز این نیست.

تجربه نشان داده است که دولت و حکومتی موفق بوده که دغدغه ها و آلام و مشکلات مردمش را جدی گرفته است و برای رفع و دفع آن ناهنجاری ها از مردم خویش، طرح و برنامه های جدی و دقیق و عملی داشته است.

باز تجربه دور و دراز تاریخی بشر نشانگر آن است که دولت و حاکمیت هایی که راه خود را از راه مردم شان جدا کرده اند و بدون توجه به گرفتاری های همه جانبه ملت های شان، راه خود را رفته اند، از مقبولیت و مشروعیت ملی و عرفی و حتی سیاسی بی نصیب و بی بهره بوده اند و نهایتاً بر مردم فقط حکم رانده اند؛ بدون آنکه ملتهای آنها به آنها علاقه ای داشته باشند و آنها را از خود حساب کنند.

افغانستان یکی از آن کشورهایی است که تا جایی که تتبع نشان می دهد، همواره نسبت به درک متقابل دولت و ملت مشکل داشته است و لااقل در یک صد سال اخیر و حتی پیشتر از آن، دولتمردان و مردم همیشه راه خود را رفته اند و این ناهنجاری؛ یعنی جدی نگرفتن مردم از سوی دولت و زمامداران در سالهای اخیر و به خصوص در برهه کنونی که افغانستان دستخوش حضور نیروهای خارجی گردیده، بیشتر از هر زمان دیگری برجسته و آفتابی شده است.

این جدی نگرفتن و عدم درک درست مردم از سوی دولتمردان در شرایط فعلی به حدی هویدا و آشکار شده است که نتیجه آن در قالب پرسشی تلخ و درد آور، همواره روح و جان و فکر و ضمیر مردم افغانستان را رنجور و آزرده ساخته است؛ پرسشی که دولتمردان و زمامداران کشور را به خصوص در شرایط حضور قدرتهای غربی در افغانستان، مخاطب قرار می دهد و از آنها می پرسد که بواقع چه چیز برای آنها در درجه نخست از اهمیت قرار دارد؛ منافع افغانستان و مردم آن و یا منافع استعماری و نامشروع بیگانگان و یا اینکه منافع شخصی و تیمی خود شان؟!

آنچه دولتمردان و سران کشوری ما در پاسخ می گویند، قطعاً رنگ و بوی ملی و میهنی دارد و با قاطعیت تمام در پاسخ دادن های شان سنگ خدمت به کشور و مردم را به سینه خواهند کوفت و تظاهر به خدمتگزاری به این آب و خاک و این مردم خواهند کرد.

اما می دانیم که معیار و میزان سنجش، نه حرف و سخن و ادعای آدمها؛ بلکه طرز فکر و اندیشه مثبت و از همه مهمتر، عملکرد و رفتار آنها در محیط خارج از ذهن و فراتر از ماهیت است. این یک واقعیت تثبیت شده است که انسانها هیچگاه مجذوب و مسحور حرف و ادعاهای همنوعان خود شان قرار نمی گیرند؛ بلکه این عملکرد مفید و مثبت و نیز رفتار سالم و صالح است که میزان سنجش و ارزیابی آنان قرار می گیرد.

آنچه تا حالا و به خصوص در این سه و نیم دهه اخیر، مردم ما از سران و دولتمردان شان دیده و شنیده اند، هر چه بوده با تاسف، خدمتگزاری به آحاد افغانها نبوده و بلکه افغانها در طول این سالها، شاهد ظهور و افول حاکمیت های ضعیف و بی انگیزه جهت خدمت به کشور و مردم و البته زیر چتر و نفوذ قدرتهای استعماری غربی در راس آنها ایالات متحده امریکا بوده اند؛ قدرتها و دولتهایی که هیچ ارزشی برای افغانستان و دولت و ملت آن قائل نیستند و از این دولت و ملت و کشور، فقط به مثابه پلی برای رسیدن به اهداف نامشروع شان بهره می جویند.

بنابراین، مردم افغانستان حق دارند مسائل کشور شان را جدی بگیرند و خواستار وضاحت جایگاه دولتمردان شان در میان انبوهی از نقشه های شوم و ویرانگر غربی ها به خصوص امریکایی ها برای افغانستان و منطقه شوند و از آنان بپرسند که نقش شماها در یک چنین برنامه های خطرناک و ویرانگر برای منطقه و کشور خود تان در کجا است و یا چه است؟!

در خوشبینانه ترین تحلیل و برداشت، در قبال عملکرد سران و دولتمردان ما در شرایطی که افغانستان قربانی مطامع بیگانگان قرار گرفته و بر فرض که قائل به این باشیم که سران و دولتمردان ما با غربی ها هماهنگ نیستند و نهایتاً بپذیریم که آنان مطامع شخصی و تیمی خویش را بر منافع ملی افغانستان و مردم خویش، ترجیح داده اند و ناخودآگاه مسیر اشتباه و غلطی را می پیمایند.

لازم است به سران و مقامات طراز اول مملکتی یادآور شد و به گونه بسیار جدی به آنان گوشزد کرد و در واقع آخرین هشدار را به آنها این گونه داد که دیگر زمانِ فرصت سوزی و وقت از دست دادن، گذشته است و آنها در واپسین دقایق و ثانیه های آزمایش نه بلکه تحمل و طاقت مردم افغانستان قرار دارند؛ که اگر این لحظات کوتاه را هم به غفلت بگذرانند و از آن در جهت ترمیم اعتماد بین خود و مردم، استفاده نکنند و از همه مهمتر، در جهت و مسیر تامین منافع علیای ملی، به فسخ پیمان ننگین و مملو از ضرر و زیان امنیتی با ایالات متحده امریکا اقدام فوری و عاجل نکنند، بی تردید باید بدانند که حتی در واپسین لحظات عمر سیاسی خویش هم خود را در برابر مردم خویش قرار داده اند؛ مردمی که در آینده های نه چندان دور در باره آنها بد قضاوت بد قضاوت می کنند و تاریخ افغانستان نیز از آنان با القاب و صفات ناخوشآیندی استقبال خواهد کرد.

مولف : سیدفاضل محجوب
https://avapress.com/vdca6yn6649nyu1.k5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما