تاریخ انتشار :شنبه ۹ جدی ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۱۷
کد مطلب : 155596
چراغ برج ایفل خاموش شد، اما ستاره افغان نه!

تراژیک‌ترین، تلخ‌ترین و غم‌انگیزترین حوادث تروریستی در این چند ماه اخیر در افغانستان، رخ داده است. مردم بی‌گناه، در پاک‌ترین و مقدس‌ترین مکان‌ها (مسجد، حسینیه، مراکز فرهنگی) هدف حملات وحشیانه تروریستی قرار گرفته‌اند.

آن‌چه مایه نگرانی و ناامیدی در یک جامعه بحران‌زده می‌شود، کشته‌شدن در حملات کور تروریستی نیست، چهار دهه است که مردم افغانستان هر روز قربانی می‌دهند، گویا کشته‌شدن بخشی از نظام زندگی مردم این سامان است، بلکه بی‌توجهی به روح جمعی و عاطفه زخمی یک ملت است.

۵۰ انسان فرهنگی و هنردوست به شهادت رسیده اند و ۹۰ انسان فرهنگی دیگر جراحت برداشته‌اند، کشورهای مختلف به این رخ‌داد غم‌انگیز، واکنش نشان دادند.

دبیر کل سازمان ملل، ایالات متحده آمریکا، کشورهای منطقه و همسایه و نهادهای حقوق بشری و شخصیت‌های مستقل جهانی و کشوری، با این رخ‌داد تراژیک، هم‌نوایی کردند.

چراغ برج ایفل، به احترام شهدای این حادثه خاموش شد تا نشان دهد روح انسانیت هنوز در این کشورها زنده است، اما متاسفانه در کشور ما، ستاره افغان بر طبل شادی می‌کوبید و موسیقی می‌نواخت تا دل غم‌دیدگان این حادثه را با طبل شادی، تسلی دهد.

تروریست داعشی، با انتحار خود توانست ۱۴۰ نفر را شهید و مجروح کند، اما همراهی نرم هنری با این عملیات، می‌تواند روح یک ملت را به مسلخ ببرد، انسانیت و روح هنر متعالی که در آن انسان، محور فعالیت‌های هنری‌ست را با پرسش های بی‌پاسخ، مواجه کند.

رسالت هنر، تعالی روح آدمی است، احترام به انسان و عواطف انسانی، انتظار حداقلی از هنر و هنرمندان است، ورنه به لجن‌کشیدن روان آدمی و سربریدن عاطفه‌ی انسانی را هر داعشی و تروریست ناانسان هم می‌تواند.

عادی‌سازی کشته‌شدن و عبور بی‌توجه‌گونه از خون انسان‌های بی‌گناه، کم‌تر از حملات کور تروریستی نیست؛ زیرا یکی جسم انسان را نابود می‌کند و دیگری روان و عاطفه‌ی انسانی را زیر پا می‌گذارد.

برنامه ستاره افغان، جدای از بحث فقهی که سر جای خود باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد؛ از نظر روح هنر با پرسش جدی مواجه است.

اگر هنر نتواند یک حادثه تراژیک را درک کند و هنرمند، غم هم‌نوعان و هم‌وطنان خود را نسراید، باید نسبت به آن تردید کرد یا برای هنر تعریف دیگری جست‌وجو کرد، زیرا ذات هنر، رابطه عمیق با عاطفه و روان انسان دارد.

دست‌اندرکاران برنامه ستاره افغان، باید پاسخ دهند که چرا چراغ این برنامه در شب غم‌ناک افغانستان، خاموش نشد و به احترام مردم افغانستان، این برنامه را تعلیق نکردند.

آن‌چه جامعه ما را با خطر نابودی مواجه می‌کند؛ کشته شدن نیست، بلکه عبور از روی جسد کشته‌ها و نواختن طبل بی‌توجهی به عاطفه زخم‌خورده انسانی و روح انسانیت و هنر است.

فرهنگ و هنر، روح یک ملت است. وقتی فرهنگیان و هنرمندان، درک درست از هنر و رابطه آن با روح جمعی را از دست دادند، چراغ‌های جاهلیت مدرن، حتی برای سرنوشت خودش هم خاموش نمی‌شود.

وقتی رسانه‌ها را بعد از حملات تروریستی غم‌انگیز رصد می‌کنیم؛ برنامه‌های شاد نشر می‌کنند؛ آدم می‌ماند که کدام گزینه را زیر پرسش قرار دهد؟ آنان که کشته‌شدند؛ انسان نبودند یا این‌ها انسانیت را به فراموشی سپرده‌اند.

انتظار می‌رود هنرمندان کشورمان، پیش از مردم و زود‌تر از واکنش سمبولیک مقامات حکومتی، درد هم‌وطنان خود را درک کنند و بر جنازه‌های به خون غلطیده و عاطفه‌های زخم‌خورده، سرود و طبل شادی نسرایند.

ستاره افغان، با بی‌توجهی به خون شهدای وادی فرهنگ و هنر، به «شرم‌واره افغان» تبدیل شده و ما از چراغ‌های خاموش شده برج ایفل در فرانسه، خجالت می‌کشیم

خبرگزاری فرهنگ

https://avapress.com/vdci3wazqt1aww2.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما